img
img
img
img
img

عناصر بومی و مدرنیزاسیون ادبی در شعر نیما

رضا پریشان شیدا

نیما یوشیج، شاعری بود که آگاهانه بنیادها و ساختارهای شعر کهن فارسی را واژگون ساخت. تمامی جریان‌های شعر معاصر پس از نیما، وام‌دار تحولی هستند که او نوآورش بود.

کتاب «آوای مرغ آمین، نیما یوشیج و آثارش» اثر احمد کریمی حکاک و کامران تلطف است. سهراب طاووسی آن‌را به فارسی برگردانده و به‌تازگی نشر مروارید منتشرش کرده است.

نشست هفتگی شهرکتاب، روز سه‌شنبه دوازدهم دی به نیما اختصاص یافت. در این نشست که با همکاری انجمن ایران‌شناسی برگزار شد، کتاب «آوای مرغ آمین، نیما یوشیج و آثارش» با حضور محمود جعفری‌دهقی، امید طبیب‌زاده، احمدرضا بهرام‌‌پورعمران، کامیار عابدی و با پیام تصویری سهراب طاووسی و کامران تلطف، به نقد و بررسی گذاشته شد.

عصری با نیما

از تأثیر شگرف مکتب نیما بر شعر امروز، نمی‌توان غافل ماند

علی‌اصغر محمدخانی، معاون فرهنگی شهر کتاب، ضمن گرامی‌داشت ۱۳ دی‌ماه، سال‌روز درگذشت نیمای نامی، گفت: در چند دهه پس از درگذشت نیما، کتاب‌ها و مقالات خوبی درباره‌ی آثار وی در عرصه‌ی شعر و ادب فارسی و تاثیرات آن، چه از جانب کلاسیک‌گرایان و چه از سوی نوگرایان، نوشته و به‌طبع رسیده است؛ کتب و مقالاتی، به‌قلم نویسندگانی چون تقی پورنامداریان، سعید حمیدیان، احمدرضا بهرام‌پور، محمدرضا شفیعی‌کدکنی و بسیاری دیگر؛ اما هم‌چنان بحث و داوری درباره‌ی شعر و دیگر آثار نیما، ادامه دارد. برای تأمل در شعر نیما، می‌بایست با فکری خارج از تعصب، آماده‌ی پذیرش تحولی بود که وی در شعر فارسی ایجاد کرده است. او به اقتضای زمانه‌ای که در آن می‌زیست و به‌مناسبت مطالعات و تأملاتی که در شعر فارسی داشت، شیوه‌ای نو را بنیاد کرد. شعر نو، حاصل دگرگونی بود که نیما در شعر ایجاد کرد؛ از این روی، وی را به‌عنوان پدر شعر نو فارسی می‌شناسند.

محمدخانی معتقد است، از تأثیر شگرف مکتب نیما در شعر امروز فارسی، نمی‌توان به‌سادگی گذشت. وی در همین خصوص افزود: این تأثیر تا جایی است که شاعر بزرگی چون مهدی اخوان ثالث، دو کتاب مستقل درباره‌ی نیما و تبیین اشعار او نوشته است؛ بدعتها و بدایع نیما یوشیج، عطا و لقای نیما یوشیج، نام این دو کتاب است. مخاطب، با مطالعه‌ی اشعار و آثار نیما یوشیج، می‌تواند به جهان‌بینی او، نظرات انتقادی و اجتماعی‌اش، انس و هم‌دلی‌اش با طبیعت، انعکاس رنگ محلی در آثارش و بدعتی که در موسیقی شعر پدید آورد، دست یابد. اشعار نیما، بر اساس قالب شعریِ متکی بر قافیه، به سه دسته تقسیم می‌شوند: اشعار قُدمایی یا سنتی، اشعار نوقُدمایی یا نیمه سنتی و اشعار آزاد یا نیمایی. این تقسیم‌بندی، سیر تدریجی تحول شعر او و نیز نوع نگرشش به قالب‌های شعر کلاسیک فارسی را نشان می‌دهد.

افزودن واژگان محلی به شعر

          محمود جعفری دهقی، رئیس انجمن علمی ایران‌شناسی، در مقدمه‌ی سخنان خود گفت: زبان‌های ایرانی، به سه دوره‌ی باستان، میانه و نو تقسیم می‌شوند. با توجه به اسناد به‌جای مانده، چهار زبان را به دوره‌ی باستان متعلق می‌دانند؛ زبان‌های اوستایی، فارسی باستان، مادی و خُتنی. دوره‌ی باستان، با شروع حکومت اشکانیان به‌پایان رسیده و وارد دوره‌ی میانه می‌شود. زبان‌های ایرانی دوره‌ی میانه، به دو بخش غربی و شرقی تقسیم می‌شوند. بخش غربی که جغرافیای کنونی ایران را در بر می‌گیرد، شامل زبان‌های پهلویِ اشکانی و ساسانی بوده است. بخش شرقی نیز، گستره‌ای از مرز سیستان و بلوچستان تا چین را داشته است. چهار زبان سُغدی، خوارزمی، بلخی و خُتنی، مربوط به این گستره‌ی جغرافیایی در بخش شرقی است. آغاز دوره‌ی اسلامی تا کنون را، دوره‌ی نو می‌نامند.

جعفری‌دهقی ادامه داد: مطالعه و تأمل در آثار مکتوب به‌جای مانده نشان می‌دهد که شعرا و ادبای ما، همواره در حفظ زبان‌ها و گویش‌های مختلف ایرانی، تلاشی جدی داشته‌اند؛ نتیجه‌ی این تلاش را می‌توان در زبان‌ها و گویش‌های مرکزی ایران امروز شاهد بود؛ گویش‌هایی چون اصفهانی، همدانی و قزوینی. دیوان درویش عباس جزی، که به گویش محلی گزی نیز گفته می‌شود، از جمله مهم‌ترین آثاری است که به شناخت گویش‌های محلی ایران کمک می‌کند. زبان‌ها و گویش‌های حاشیه‌ی دریای خزر نیز در دسته‌ی دوره‌ی نو قرار گرفته و آثاری نیز از آن‌ها به‌جای مانده است؛ از آن جمله می‌توان به گویش گرگانی قدیم و آثاری که از فرقه‌ی حروفیه باقی است، گویش طبری قدیم با تفسیر قرآن و ترجمه‌ی مقامات حریری و گویش طبری متاخر، با دیوان کنزالاسرار امیر پازواری، اشاره کرد.

وی در خصوص زبان‌ها و گویش‌های مختلف ایرانی، افزود: گروه زبان‌ها و گویش‌های شمال غرب ایران که تاتی، بخشی از گویش یهودیان داغستان، جمهوری آذربایجان، تالشی و آذری را شامل می‌شوند. از زبان قدیم ساکنان آذربایجان، رساله‌ی روحی انارجانی به‌جای مانده است؛ به‌علاوه‌ی پهلویاتی که به‌صورت پراکنده در متون باقی مانده‌اند. از گویش یهودیان و به‌خط عبری نیز آثار منظومی در دست است. از گویش جنوب غرب ایران که دربرگیرنده‌ی مناطقی از فارس و بختیاری است، دوبیتی‌های باباطاهر همدانی و دیوان شاه‌داعی شیرازی را در اختیار داریم. هر کدام از مناطق مختلف ایران، دارای گویش یا زبانی بوده است که مردم به آن تکلم می‌کردند؛ در کنار این تنوع گویش، زبان رسمی و ادبی ایران نیز وجود داشت که همگان سعی داشتند آثار خود را به این زبان ارائه کنند. تا پیش از مشروطه، شاعران چندان امکان استفاده از گویش و زبان محلی در شعر را نداشتند و گرایش ایشان بیشتر به استفاده از واژه‌های فاخر زبان رسمی ایران بود. ظهور مشروطه، نقش و تأثیر مردم در هنر، ادبیات و شعر را پررنگ کرد. به تبع همین تغییر، گروهی زبان عامیانه را وارد هنر و ادبیات کردند؛ از جمله تقی رفعت، که اشعاری به آذری سرود؛ لاهوتی و میرزاده عشقی نیز از همین گروه‌اند.

جعفری دهقی، در خصوص تلفیق زبان و گویش محلی و ادبیات رسمی ایران، نیما یوشیج را موفق‌تر از سایرین دانست و تصریح داشت: نیما، آن‌چنان واژه‌ی محلی داروَک را در شعر خود نشاند، که اکنون همگان آن‌را، واژه‌ای رسمی می‌پندارند؛ در مقابل، کلمات فرنگی به‌کار رفته در دوره‌ی مشروطه، نتوانستند جایی برای خود باز کنند. نیما، به صراحت اعلام می‌کند که طبرستانی‌است؛ به تبع همین اعلام صریح است که بعدها فروغ فرخزاد می‌گوید، مهم نیست اگر واژه‌ها شاعرانه نیستند؛ شاعر باید از آن‌ها واژ‌‌ه‌هایی شاعرانه بسازد. نیما یوشیج، نخستین شاعری است که توفیق داشت کلمات، جغرافیا و آداب و سنن محلی را وارد شعر خود کند؛ آن‌طور که مخاطب او بپذیرد. پس از او بود که شاعران دیگری چون، شهریار، اخوان ثالث، منوچهر آتشی، هوشنگ ابتهاج، شفیعی کدکنی و از این دست، توانستند به این توفیق دست یافته و آن‌را گسترش دهند.

این سخنران، ورود ادبیات بومی به ادبیات رسمی ایران را، از عوامل مهم توجه به اقوام گوناگون و هویت ملی کشور دانست و افزود: ایران، باغچه‌ای پر گل است و هر گل، نماینده‌ی یکی از اقوام آن. برای ریشه‌شناسی و شناخت جامع زبان ایرانی، شناسایی گستره‌ی تمامی زبان‌ها و گویش‌های گوناگون ایران و شناخت یکایک آن‌ها، لازم و ضروری است. شاعر همواره سعی دارد در شعر خود از واژگان و کلماتی بهره گیرد که دور از هنجارهای رایج، پرتکرار و عامه‌پسند باشد؛ این پرهیز شاعران را، هنجارگریزی در شعر می‌نامند. نیما یوشیج، با افزودن کلمات محلی به شعر، از هنجارهای معمول دور مانده و به آن تشخص بخشید.

کامیار عابدی

صد نکته غیر حُسن بباید

کامیار عابدی، منتقد ادبی، در حوزه‌ی نیماشناسی و مخاطب‌شناسی آثار نیما یوشیج سخن گفت. وی در سخنان خود از پنج گروه مختلف یاد کرد که طیف مخاطبان صد ساله‌ی یوشیج را تشکیل داده‌اند. عابدی، در این خصوص گفت: در گذشته، کسانی که سر و کارشان با کلام بوده، به‌ویژه شاعران، در صدر توجه‌ی مردم قرار داشتند؛ اما نه هر شاعری. عوامل مختلفی دست به دست هم می‌دهند تا مردم به یک شاعر اقبال یابند و کلام شعری او را نافذ بدانند. جذب مخاطب برای شاعر، به هیچ وجه، کار ساده‌ای نیست. شکل‌های پیچیده‌ای از لایه‌ها و طبقات ادبی، شعری، فرهنگی و اجتماعی وجود دارندکه سبب پیوند یک شاعر به گروه گسترده‌ای از مخاطبان می‌شوند.

وی ادامه داد: در نگاه معمول، نیما یوشیج را شاعری نوگرا و در تقابل با سنت می‌شناسند. این شناخت درستی از نیماست؛ اما شناخت جامعی از او نیست. نیما یوشیج را بایستی از ویژگی‌های شعرش و طیف مخاطبان ‌صد ساله‌ی او شناخت؛ از سال ۱۳۰۰ شمسی که نخستین کتاب خود را به چاپ ‌رساند، تا کنون. مجموعه‌ای از ویژگی‌های شعر نیما و نوع مخاطبانش، از او شاعر و شخصیت ادبی فراگیر در ادبیات معاصر ایران ساخت. عابدی افزود: ویژگی‌های شعر نیما، مخاطبانش را به چند گروه تقسیم می‌کند. گروهی از سنت‌گرایان و نوسنت‌گرایان، جلبِ چهارپاره‌ها، مسمط‌ها و قطعه‌های نیما شدند. بخش نوسنت‌گرای نیما، تا حدودی با شاعران هم‌دوره‌اش، چون رشید یاسمی و شهریار، هم‌پوشانی داشته است. ورود نیمای متقدّم و جوان به قلمروی رمانتیسیسم، بخش نوگرای‌اعتدالی نیما را می‌سازد؛ اشعار «افسانه» و «ای شب»، در همین دوره سروده شده‌اند. علاقه‌مندان به نوگرایی محدود و نزدیک به سنت، دسته‌ی مخاطبان شعر نوگرای‌اعتدالی نیما را ساختند؛ شعرایی چون توللی، نادرپور، مشیری، گلچین گیلانی و دیگرانی که در اصطلاح به آنان «مکتب سخنی» می‌گفتند، در این دسته قرار می‌گیرند.

کامیار عابدی، ادامه داد: نیما یوشیج، از آذر ۱۳۱۸ شمسی و با انتشار شعر «ققنوس»، وارد دوره‌ی نوگرایی‌اصولی می‌شود. البته در سال‌های ابتدایی، هم‌چنان ردپای نیمای رمانتیک در آثار او دیده می‌شود، اما به مرور و تا حدود سال ۱۳۳۲، می‌توان نیما را به یقین یک نوگرای‌اصولی دانست؛ نیمای نوگرای‌اصولی، همان نیمای متأخر است. مخاطبان آثار نوگرای‌اصولی نیما، به‌ویژه بین سال‌های ۱۳۲۰ تا ۱۳۵۰ شمسی، دو گروه بودند. نخست، گروه آرمان‌گرایان اجتماعی؛ سیاوش کسرایی، محمد زُهَری، اخوان ثالث، شاملو و دیگرانی از این دست، در این گروه قرار می‌گیرند. به تبع این شاعران، کسانی هم که به نوگرایی‌اصولی، بر اساس آرمان‌های اجتماعی، توجه داشتند در زمره‌ی مخاطبان نیما یوشیج قرار گرفتند. گرایش اجتماعی آثار نیما در سال‌های ۱۳۲۱ تا ۱۳۳۲ شمسی، باعث شد تا غالب اشعار وی در نشریات مرتبط با حزب توده و یا نشریات «نیروی سوم» منتشر شود. در همین سال‌ها، بخشی از اشعار نیما، چون شعر «ری‌را»، از سمبولیسم اجتماعی فاصله گرفته و بیشتر به درون و فردیت خلاق خود پرداخته است؛ این بخش از اشعار نیما، به طبعِ شاعرانی چون سهراب سپهری، یدالله رویایی و منوچهر آتشی، خوش نشست و حتی توجه‌ی عده‌ای از شاعران شعر «دیگر» را نیز به خود جلب کرد. در میان شاعران معاصر، احمدرضا احمدی و بیژن جلالی، به اصول نیمایی رغبتی نداشته و این بی‌میلی خود را به صراحت اذعان کرده‌اند.

این منتقد ادبی در ادامه گفت: از دیگر نکاتی که سبب توجه مخاطب به نیما شده است، علاوه بر آثار منثور وی در حوزه‌ی ادبیات داستانی، این مهم است که او یکی از نظریه‌پردازان برجسته‌ در حوزه‌ی شعر است. همین ویژگیِ نظریه‌پردازی نیما، بسیاری از شاعران معاصر را ناگزیر داشته به وی توجه کنند؛ برخی چون اخوان ثالث، برای توجیه نیما در میان سنت‌گرایان و برخی دیگر چون براهنی متقدّم و جوان، برای استخراج نظریه‌های خود. از این روی، علاقه‌مندان به نظریه‌پردازی حوزه‌ی شعر نیز، جزء مخاطبان نیما یوشیج قرار می‌گیرند. جسارت نیما در رویارویی با سنت، سبب شد تا در ابتدا دانشگاهیان روی خوش خود را به او نشان ندهند؛ فروزانفر، یزدگردی، مظاهر مصفا و امیربانو کریمی از جمله اساتیدی بودند که در کلاس‌های خود الطاف چندانی به نیما یوشیج نداشتند. در مقابل، اساتید نوگرایی چون زرین‌کوب، غلام‌حسین یوسفی، شفیعی‌کدکنی، پورنامداریان، حمیدیان، طبیب‌زاده، بهرام‌پور و دیگرانی از این دست، با نگارش و انتشار مقالات و کتاب‌هایی درباره‌ی نیما، باعث تغییر فضای سنتی و صلب دانشگاه شدند؛ تلاش این اساتید نوگرا، توجه مخاطبان دانشگاهی و یا افراد با گرایش و اندیشه‌ی دانشگاهی را به نیما یوشیج جلب کرد.

 عابدی در پایان، نیما یوشیج را در روند مدرنیسم و حتی مدرنیته‌ی اجتماعی ایران بسیار تاثیرگذار دانست و افزود: وی از معدود کسانی است که از طریق عناصر بومی، به روند مدرنیزاسیونِ ادبی ایران کمک شایانی کرده است. شعر در ایران و در قلمروی زبان فارسی، همواره بخشی از بار فرهنگی را نیز بر دوش داشته و مسبب جایگاه فرهنگی و اجتماعی شاعران از گذشته تا امروز بوده است. نیما یوشیج، از این حیث مستثنی نیست و آثارش نه‌تنها از جنبه‌ی ادبی، بلکه از جنبه‌ی فرهنگی و اجتماعی نیز مورد توجه است.

امید طبیب‌زاده

شعر من، رودخانه‌ای است که از هر کجای آن می‌توان آب برداشت

امید طبیب‌زاده، زبان‌شناس، در خصوص مجموعه مقالات کتاب «آوای مرغ آمین، نیما یوشیج و آثارش» گفت: این کتاب، مجموعه مقالات و سخنرانی‌هایی که سال ۱۹۹۵ میلادی در انجمن مطالعات خاورمیانه‌، در واشنگتن ایراد شد، شامل می‌شود. کامران تلطف و احمد کریمی حکاک، این مجموعه را در سال ۲۰۰۴ میلادی و در قالب کتاب «آوای مرغ آمین، نیما یوشیج و آثارش» گردآوری کرده و به زبان انگلیسی، در انتشارت «بریل»، به چاپ می‌رسانند. مخاطب اصلی این کتاب غیر ایرانی‌اند؛ اما از آن‌جا که پس از نیما یوشیج و صادق هدایت، ریشه‌های ادبی ما تنها در فرهنگ خودی نیست و بخشی از آن به خارج از مرزهای ایران نفوذ پیدا می‌کند، محتوای این کتاب می‌تواند برای مخاطب داخلی نیز مفید و سودمند باشد. طبیب‌زاده، ضمن تقدیر از نثر زیبا و روان سهراب طاووسی، بررسی اشعار نیما و قیاس آن با پلاستیک‌های رها شده در طبیعت، که به‌وسیله‌ی وی انجام شده را مقایسه‌ی شایسته‌ای ندانست. او در خصوص برخی ایرادات این کتاب گفت: کتاب «آوای مرغ آمین، نیما یوشیج و آثارش»، فهرست راهنما ندارد؛ امید است در چاپ‌های آتی، این مشکل مرتفع شود. هم‌چنین، فهرست مأخذ هم به سیاق گذشته، در انتهای هر صفحه آمده است و چنان‌چه به شیوه‌ی نو، در انتهای کتاب بیاید، استفاده‌ی راحت‌تری را برای مخاطب فراهم می‌کند. کتاب، با زندگی‌نامه‌ی نیما و به قلم کریمی حکاک آغاز می‌شود؛ این مقدمه، بسیار خواندنی و حاوی نکاتی است که پیش‌تر، به آن توجه نشده است. در این زندگی‌نامه، توجه چندانی به علایق سیاسی نیما نشده است؛ این عدم برجسته‌نمایی، به دلیل رویکرد فرمالیستی کریمی حکاک به ادبیات است.

وی ادامه داد: معتقدم، خواننده‌ی حرفه‌ای ادبیات، چاره‌ای جز فرمالیست بودن ندارد؛ اما اصرار بر این رویکرد، حواس مخاطب را از برخی مسائل پرت می‌کند. به زعم من، مقاله‌ی «ایدئولوژی و خودنگاری در شعر نیما یوشیج»، نوشته‌ی کامران تلطف، بهترین مقاله‌ی این کتاب است که خواندنش بسیار اطلاع‌دهنده است. این مقاله درباره‌ی شعر «مانِلیِ» نیما یوشیج نوشته شده است؛ تلطف، تلفظ صحیح آن را «مان‌علی» می‌داند؛ چیزی شبیه «مانده‌علی». این مقاله، به مخاطب خود نشان می‌دهد چگونه نیمای رمانتیک شعر «افسانه»، با چهارچوب‌های سنتی و بحرهای قدیم، خود را به شعر «مانِلی» در قالب جدید رساند. در مقاله‌ی «از تمثیل تا نماد، نشانه‌های طبیعت در شعر نیما یوشیج»، به قلم هومن سرشار، به بررسی اشعاری چون افسانه (۱۳۰۱)، نطفه‌بند دوران (۱۳۲۹) و مرغ آمین (۱۳۳۰) پرداخته می‌شود. توجه به تاریخ انتشار این اشعار، مخاطب را در برداشت صحیح مفهوم آن یاری می‌دهد. «داستان دیگری از وحشت سوگوار»، سومین مقاله از مجموعه مقالات این کتاب است که آن‌را پل ادوارد لوزینسکی نوشته است. او در این مقاله، نماد «شب» در سه شعر گل مهتاب (۱۳۱۸)، اندوهناک شب (۱۳۱۹) و کینه شب (۱۳۲۲) نیما یوشیج را بررسی می‌کند. در تمامی این سه مقاله، سعی شده است تا به شیوه‌ی کریمی حکاک، به بررسی اشعار در مقام متن پرداخته شود؛ یعنی نویسندگان با رویکردی فرمالیستی، به درون متن وارد شده و به موقعیت، بافت اجتماعی، تاریخ زمان سُرایش و احوالات شاعر به‌هنگام سُرایش توجهی نکرده است. این رویکرد تک‌بعدی، مخاطب را از دریافت برخی حقایق و معانی، محروم ساخته است.

امید طبیب‌زاده، در باب مکاتب ادبی گفت: ادبیات ایران، کمی پیش از نیما و هدایت، صاحب دو ریشه‌ی داخلی و خارجی شده است؛ بخشی از فرهنگ ادبی ما، در ادبیات اروپا و غرب ریشه دوانده و برای درک بهتر آثار داخلی، نیاز است از دیدگاه غربیان نیز به آن توجه شود. مکاتبی که در غرب، طی جریانی دیالکتیک، همراه با گفت‌وشنود و در بازه‌ای حدود پنچ قرن شکل گرفت، در کمتر از صد سال، وارد فرهنگ ایران شد؛ ورود یک‌باره و ناگهانی این مکاتب به ایران، خالی از اشکال نبود. از سوی دیگر، زندگی در جوامع استبدادی باعث شده تا ما نتوانیم درک صحیحی از مفاهیم مکاتبی چون رئالیسم، رمانتیسیسم و سمبولیسم، که جامعه‌ای آزاد را می‌طلبد، داشته باشیم؛ سیطره‌ی تاریخی استبداد، نه‌تنها مانع رشد این مفاهیم می‌شود، بلکه باعث از دست رفتنِ بخشی از معنای اصیل آن خواهد شد. به‌همین دلیل، آن‌چنان‌که شعرا و نویسندگان غربی را به‌راحتی می‌توان متعلق به یکی از این مکاتب دانست، قرار دادن شعرا و نویسندگان ایران در مکتبی خاص، شدنی نیست. در رودخانه‌ی نیما، چنان‌که انواع اوزان وجود دارد، اقسام مختلف مکاتب نیز دیده می‌شود؛ گاه، شاهد نیمای رمانتیک هستیم، گاه نیمای ناتورالیست و گاه با نیمای سمبولیست روبه‌رو هستیم. به نظر می‌رسد، نیما یوشیج توانسته به درک درستی از این مکاتب برسد و آن‌را هضم کند؛ توجه به اشعاری چون «زن انگاسی» و «بز ملا حسن» در قالب کلاسیک و دو شعر «افسانه» و «مثنوی رنگ پریده» در قالب رمانتیک، شاهدی بر این مدعاست.

وی، در خصوص تمثیل در شعر نیما، تصریح داشت: مشابه استعاره‌ی گسترده‌ای که در «قلعه حیواناتِ» جورج اورول دیده می‌شود، برخی از اشعار خاص نیما یوشیج چون او را صدا بزن، پادشاه فتح، مرغ آمین، امید پلید و از این دست را می‌توان در زمره‌ی اشعار تمثیلی وی گنجاند. او، آن‌جا که آزادی‌های سیاسی اجازه می‌دهند، محکم حرف خود را می‌زند؛ مثل شعر «مرغ آمین». نیما، آن‌جایی که فضا را مساعد و باز نمی‌بیند، پیچیده و به‌رمز می‌سُراید؛ مثل شعرهای «گل مهتاب» و «پادشاه فتح». ایماژهایی که نیما یوشیج، پس از کودتا، در شعرش به‌کار می‌برد، با ایماژهای وی در پیش از کودتا، تفاوت دارد؛ چراکه به‌درستی دانسته، فاتحه‌ی نهضت و ادبیات ممکلت خوانده شده است؛ اشعار «ری‌را»، «شب، همه شب» و «شب‌پره‌ی ساحل نزدیک» محصول این ناامیدی و درون‌گرایی اوست. اشعار سمبولیستی و تمثیلی نیما، خواننده را نیز در معنا دادن به آن سهیم می‌کند؛ خواننده‌ی این اشعار، معنایی را برداشت می‌کند، که خود می‌خواهد. اگر با رویکرد فرمالیستی سراغ این‌گونه از اشعار نیما برویم، هیچ‌گاه برای‌مان، چراییِ تفاوتِ میان نماد و تمثیل آشکار نخواهد شد.

احمدرضا بهرام‌پورعمران

نیما، شاعری روایت‌گر است

احمدرضا بهرام ‌پورعمران، منتقد ادبی، کتاب «آوای مرغ آمین، نیما یوشیج و آثارش» را یکی از ده کتاب برتری دانست که درباره‌ی نیما نوشته و منتشر شده است. وی هم‌چنین از مجموعه مقالات این کتاب به‌نیکی یاد کرد؛ به‌ویژه سه مقاله‌ی ابتدایی و آخرین مقاله‌ی کتاب، که این اخیر، درباره‌ی داستان «مرقد آقا» است. نخستین مقاله‌ی کتاب «آوای مرغ آمین، نیما یوشیج و آثارش»، زندگی‌نامه‌ی نیما به روایت احمد کریمی حکاک است. بهرام‌ پورعمران، در خصوص این زندگی‌نامه گفت: زندگی‌نامه‌ی نیما را می‌توان با یک جستجوی ساده ‌به‌دست آورد؛ اما نگاهِ ظریف کریمی حکاک و پرداختن به بخش‌هایی از زندگی نیما در کنار آرای نظری و اشعار او، که پیش‌تر به آن توجه کمتری شده بود، این مقاله را خواندنی کرده است. علاوه بر مقاله‌ی نخست، دیدگاه کریمی حکاک در تمامی مقالات این کتاب، مشهود است. دومین مقاله‌ی کتاب، به‌قلم تلطف را می‌توان مهم‌ترین‌ِ این مجموعه دانست؛ این مقاله، یک مطالعه‌ی متمرکز بر «مانِلی» و ارتباط آن با شخصیت و فردیت خود نیماست.

او زندگی‌نامه‌ی نیما به‌قلم کریمی حکاک را قابل قیاس با کتاب ارزشمند و دقیق «از جان گذشته به مقصود می‌رسد»، تالیف شمس لنگرودی دانست. بهرام پورعمران، در ادامه درباره‌ی چند ایراد کوچک که در بخش زندگی‌نامه‌ای کتاب «آوای مرغ آمین، نیما یوشیج و آثارش» مشاهده کرده است، گفت: نیما، سه خواهر داشت؛ مهراقدس، خواهر بزرگ نیما بود. در مقاله‌ی کریمی حکاک، به اشتباه، نام دو خواهر نیما «ثریا» و «نَکیتا» ذکر شده، در صورتی‌که این هر دو نام‌، متعلق به‌یکی از خواهران نیماست. در بخشی از این مقاله‌ آمده که نیما یوشیج، ذیل یکی از مطالب منتشر شده‌ی خود در «مجله موسیقی، ۱۳۱۹»، خود را به‌نام «علی اسفندیاری» معرفی کرده است؛ به نظر من، این مطلب صحیح نیست. درباره‌ی تاریخ تولد نیما یوشیج نیز باید گفت، امروز مطمئن هستیم که وی در سال ۱۲۷۶ شمسی متولد شده است. در بخشی دیگر از این مقاله، «مرغ آمین» را مربوط به سال ۱۳۱۸ شمسی دانسته است که یحتمل درج این تاریخ، اشتباه تایپی است. احمد کریمی حکاک، «مرغ آمین» را وارونه‌ی نام نیما می‌داند؛ آن‌چنان که براهنی هم به این وارونگی نام معتقد است؛ اما اصطلاح «مرغ آمین» پیشینه‌ای چند صد ساله دارد.

او ادامه داد: نیما یوشیج، شاعری روایت‌گر است؛ از شعر «افسانه» و حتی ماقبلِ آن گرفته، تا روایت‌های واقع‌گرایانه‌ی او در سال‌های ۱۳۰۱ تا ۱۳۰۵ شمسی؛ از «قلعه سقریم، ۱۳۱۳» او گرفته تا «مانلی» و «پی دارو چوپان» در سال ۱۳۲۴ شمسی؛ همه‌‌ی این آثار، سیر روایت و جایگاه آن در شعر نیما را به‌وضوح نشان می‌دهد. او، در «پادشاه فتح»، روایت به‌معنای سنتی را شکسته و در «مرغ آمین»، روایت و نمایش را در هم می‌آمیزد. نیما، تفاوت شعر خود با شعر گذشته را، ورود عناصر داستان، روایت و نمایش به شعر می‌داند؛ زمان، مکان و گفتگو، از جمله‌ی این عناصر است. روایت‌های شکسته و یا خرده‌روایت‌ها را، حتی در شعرهای کوتاهِ متأخر نیما هم می‌توان دید. در مقاله‌ی تلطف، جای بررسی جایگاه روایت در شعر نیما، خالی‌است. هم‌چنین در این مقاله، از جایگاه فراگیرِ فضای فانتزی و افسانه‌ای، چون جن و پری در شعر نیما یوشیج، نشانی نمی‌توان یافت. نشانه‌های افسانه‌ای، در غالب آثار منظوم و منثور نیما، به‌ویژه در نامه‌های وی مشهود است. تلطف، در مقاله‌ی خود به بررسی منسجم و تئوریک «خودنگاری» و آن‌چه نیما از خودِ نمادینش در «مانلی» برجای گذاشته، پرداخته است؛ «پارو» می‌تواند نمادی از قلم نیما باشد و «لجن»، نشانی از ادب و شعر سنتی. پیش از این، چنین بررسی سنجشی وکنکاش موشکافانه‌ای در شعر نیما صورت نگرفته بود و همین ویژگی‌، این مقاله را برجسته‌ می‌کند. بهرام‌ پورعمران در پایان سخنان خود، ضمن قدردانی از نثر زیبای مترجم کتاب، از وی در عرصه‌ی نقد و پژوهش نیز به‌عنوان مؤلفی موفق نام برد.

سهراب طاووسی

ترجمه، یک بازآفرینی ادبی است

سهراب طاووسی، مترجم کتاب «آوای مرغ آمین، نیما یوشیج و آثارش» با ارسال فایل تصویری، در این نشست شرکت کرد. وی در خصوص وضعیت نامطلوبِ نقد ادبی در حوزه‌ی تألیف و ترجمه‌‌ی آن در ادبیات امروز فارسی گفت: فقدان فضای انتقاد در جامعه، یکی از عوامل اصلی وضعیت نامطلوبِ نقد ادبی، در ادبیات امروز فارسی است؛ این نبود فضای انتقادی، تنها محدود به سیاست نمی‌شود و در حیطه‌ی اجتماعی نیز وجود دارد. این مسئله‌ای است که ریشه در تاریخ ادبیات ایران دارد. آن‌چنان‌که ما بزرگانی چون حافظ، سعدی، مولوی، فردوسی، فروغ فرخزاد، شاملو و دیگرانی از این دست، در حوزه‌ی نظم و نثر داشتیم، اما تاریخ ادبیات ایران، هیچ‌گاه، منتقد بزرگی را به‌خود ندیده است. این واقعیت، خلاف چیزی است که در تاریخ غرب شاهد آن هستیم. به تاریخ یونان باستان توجه کنید! در کنار سوفوکلِ نمایش‌نامه‌نویس یا هومرِ شاعر، ارسطو و هوراس وجود دارند که نقد ادبی انجام می‌دهند؛ وجود نقد ادبی، باعث گسترش و بهبود وضعیت ادبیات، در فرهنگ یک جامعه می‌شود. در دوره‌ی رنسانس هم، در کنار ادبای بزرگی چون نیلتون و شکسپیر، منتقدان بزرگی چون نیکولا بوالو و الکساندر پوپ حضور داشتند. امروز هم در جهان غرب، نقد ادبی هم‌پای دیگر حوزه‌های ادبیات رشد کرده و جلو می‌رود. شاید بتوان دلیل اصلی فقدان فضای انتقادی در ایران را حکومت‌های سیاسی دانست؛ چراکه کارکرد نقد، به چالش کشیدن قدرت‌‌هاست، چه از سوی متن که قدرت نویسنده است و چه فرامتن که قدرت سیاسی جامعه و یا حتی قدرت عرف و دین و از این دست را شامل می‌شود؛ به‌همین دلیل، حکومت‌ها نقد، چه ادبی و چه اجتماعی، را تاب نمی‌آورند.

وی افزود: از دیگر عواملی، که کار در این حوزه را سخت کرده، دشواری متون نقد ادبی است. پس از پیدایش پست‌مدرنیسم، به دلیل چند رشته‌ای بودن مطالبی که در حوزه‌ی نقد ادبی نوشته می‌شود، خواندن و ترجمه‌ کردن آن بسیار دشوار است. کسی که قرار است در این حوزه بنویسد یا ترجمه کند، می‌بایست در حوزه‌های مختلف علومی چون، روان‌شناسی، فلسفه‌، تاریخ، علوم زیست‌محیطی و از این دست، اطلاعات کافی داشته باشد. ترجمه‌ی کتاب «نقد ادبی و نظریه» با ویرایش نهایی آن، برای من قریب به دوسال زمان برد؛ اما در مقابل، برای ترجمه‌ی رمان «آب شور» تنها یک هفته وقت گذاشتم. فقدان معادل‌ها، یا برابرنهادهای مناسب برای اصطلاحات موجود در حوزه‌ی نقد ادبی، از معضلات بزرگی است که مترجم با آن روبه‌رو است. کمبود، یا حتی نبود، منقد ادبی در تاریخ ادبیات فارسی، باعث شده بسیاری از اصطلاحات این حوزه برابر فارسی نداشته باشند؛ «پست مدرنیسم» از اصطلاحاتی است که برای آن، برابر فارسی مناسبی یافت نشده است. اغلب اصطلاحاتی که از قرن بیستم میلادی به بعد وارد زبان فارسی شده است، معادل مناسبی برای‌شان ساخته نشده است و این مشکل مترجم را دوچندان می‌کند.

طاووسی، ادامه داد: ضعف سیستم دانشگاهی کشور، مانعی بر گسترش و بهبود وضعیت نقد ادبی است. سیستم آموزشی ما در حوزه‌ی دانشگاه، می‌بایست مهم‌ترین حامی مؤلفان و مترجمان نقد ادبی باشد؛ آن‌چنان‌که در اغلب کشورها این گونه است و غالب نقدهای ادبی جدید، به‌وسیله‌ی چهره‌های دانشگاهی تألیف می‌شوند؛ این به‌خاطر حمایت‌های مادی و معنوی است که سیستم آموزشی دانشگاه از ایشان می‌کند؛ حمایتی که در ایران وجود ندارد. در کشور ما، سرفصل‌ها کهنه و قدیمی‌اند. اساتید دانشگاهی ما، هنوز با این چالش جدی مواجهند که آیا شعرهای دهه‌ی ۳۰ شمسی، شعر نو، شعر نیمایی و از این دست، به واقع شعرند؟ وی، در خصوص عوامل دیگر مؤثر بر وضعیت کنونی نقد ادبی ایران، افزود: غیر روایی بودن متن نقد ادبی و نبود عناصر داستانی در آن، جذابیت متن را برای مترجم و خواننده کم می‌کند؛ بنابراین اگر مترجمی، آرمان بزرگی چون خدمت به فرهنگ و ادب ایران نداشته باشد، سراغ حوزه‌های جذاب‌تری برای ترجمه خواهد رفت.

مترجم کتاب «آوای مرغ آمین، نیما یوشیج و آثارش»، افزود: در جامعه‌ی امروز ما، حتی در میان قشر روشنفکرمان، ترجمه پدیده‌ای مکانیکی انگاشته می‌شود؛ اما به واقع ترجمه، یک بازآفرینی ادبی است. به همین دلیل است که ترجمه‌ی یک اثر واحد، به‌وسیله‌ی دو مترجم، ترجمه‌هایی متفاوت را به مخاطب ارائه می‌دهد. ترجمه، پدیده‌ای فراتر از حوزه‌ی ادبیات است؛ نحوه‌ی لباس پوشیدن ما می‌تواند ترجمه‌ی نوع پوششی باشد که در فیلم دیده‌ایم؛ آن‌چنان‌که غذا خوردن‌مان و یا راه رفتن‌مان. طاووسی، ترجمه‌ی کتاب «آوای مرغ آمین، نیما یوشیج و آثارش» را بسیار پیچیده و دشوار توصیف کرد که بدون یاری و ترغیب دوستانی چون عباس عبادی، داود خزایی و کامیار عابدی، به‌سرانجام نمی‌رسید.

کامران تلطف

مانِلی، تمثیلی از زندگی نیماست

کامران تلطف، مولف مقاله‌ی «ایدئولوژی و خودنگاری در شعر نیما یوشیج» و یکی از دو گردآورنده‌ی کتاب «آوای مرغ آمین، نیما یوشیج و آثارش» با پیام تصویری این نشست را همراهی کرد. وی در این پیام گفت: به‌آسانی می‌توان دریافت که نثر، شیوه‌ی نگارش و دقت سهراب طاووسی در برگردان این کتاب به فارسی، بسیار برجسته است. ایشان با وجود پیچیدگی‌های کتاب، آن‌را به‌زبانی روان، گویا، بی‌ابهام و بری از کاستی ترجمه کردند. در ابتدای کتاب، زندگی‌نامه‌ی تحلیلی و چندلایه‌ای نیما یوشیج توسط احمد کریمی حکاک، که همکار من در تألیف کتاب نیز بود، زمینه‌ای فراهم آورد تا نکات مطرح شده در فصل‌های بعدی کتاب را به‌هم پیوند دهد. این برای نخستین بار بود که چنین زندگی‌نامه‌ی چند بعدی و تحلیلی که در عین حال بری از تمجیدهای ایدئولوژیک و احساساتی بود، درباره‌ی این شاعر، به زبان انگلیسی نوشته و چاپ گردید. در اندازه‌ی کوچک‌تر، مقدمه‌ی من نیز زمینه‌ای برای دانشجویان انگلیسی زبان فراهم آورد که به مطالب به‌هم پیوسته‌ی کتاب و رابطه‌ی آن‌ها با مفاهیم شعر فارسی، دسترسی آسان‌تری داشته باشند. بنابراین، مقاله‌های انتخاب شده برای کتاب، از یک پیوستگی درونی و روش‌مند برخوردار است. من این روش را برای تألیف و تدوین کتاب‌هایی که با همکاری پژوهشگران مختلف تهیه می‌شو‌ند، سازنده‌تر می‌دانم.

وی ادامه داد: عبارت طول عمر پلاستیکی که در طبیعت رها می‌کنیم، تمثیلی است که سهراب طاووسی درباره‌ی تداوم بحث‌های ناظر بر آثار نیما یوشیج به‌کار برده است؛ من آن‌را تمثیل و استعاره‌ای گویا و هوشمند می‌یابم. بگذریم که در کنگره‌ی نویسندگان ۱۳۲۵، نیما خود نظر دیگری داشت و گفت: «من شبیه رودخانه‌ای هستم که هر کس می‌تواند به‌آرامی، از هر جای آن آب بردارد». واقعیت امروز این است که یک ربع قرن از آغاز پژوهش برای نوشتن کتاب ما گذشته است و هنوز هم، هرازگاهی یک دانشجو به برنامه‌ی روشن، برای مطالعات بینارشته‌ای فارسی ایران، که من در دانشگاه آریزونا ایجاد کرده‌ام، درخواست‌نامه می‌فرستد که می‌خواهد درباره‌ی اشعار نیما یوشیج و تاثیرگذاری وی بر شعر معاصر با پیوستن به دپارتمان ما، پژوهش انجام دهد؛ که این گویای همین تجزیه‌ناپذیری پلاستیک بحث نیماست.

تلطف، در بیان فشرده‌ای از مجموعه مقالات کتاب «آوای مرغ آمین، نیما یوشیج و آثارش» گفت: هومن سرشار، در فصل سوم «تمثیل تا نماد» با تاکید بر دوگانه‌ی بین تمثیل و نماد، تحلیل تازه‌ای از طبیعت، گیاهان و جانوران در شعر نیما به‌دست می‌دهد. نویسنده‌ی فصل «داستان دیگری از وحشت سوگوار» برخی از مشهورترین نقدها درباره‌ی ایماژهای شب، اندوه، سرما و پاییز را بررسی می‌کند و می‌گوید، این‌که از دید بسیاری از منقدان ایرانی این واژه‌ها اشاره‌ای بر اختناق سیاسی و یا کنایه‌های شاعر برای بیان دیدگاه‌های سیاسی‌اش هستند نیز به بحث گسترده‌تری احتیاج دارد. در مقاله‌ی «عشق، گفتگوی نیما با حافظ» فیروزه پاپن متین، با تمرکز بر بخشی از شعر «افسانه» که در آن نیما، حافظ را به دروغ و دورویی و تصویرپردازی غیر واقعی از معشوق متهم می‌کند، پرداخته و این قسمت و سپس کل شعر را با غزلی از حافظ مقایسه می‌کند تا چیزی را که روح اعتراضی و نامتعارف نیما می‌نامد، توضیح دهد. مقاله‌ی پیمان وهاب‌زاده، تمرکز خواننده را به سمت شاعرانی می‌برد که پس از نیما آمده‌اند و از این رهگذر برداشت خود از میراث نیما را مورد بررسی قرار می‌دهد. ولی احمدی، در مقاله‌ی خود با مقایسه‌ی بین فرجامِ شعر اخوان ثالث در ایران با آثار واصف باختری در افغانستان، به موضوع اثرگذاری سنت نیمایی، بر شعر فارسی افغانستان می‌‌پردازد. فصل پایانی، به‌موضوع تا اندازه‌ای نادیده‌انگاشته شده‌ی روایت‌های منثور نیما می‌پردازد. نویسنده در این مقاله‌، داستان منثور و مشهور و مردم‌پسند نیما، یعنی قصه‌ی «مرقد آقا» را تحلیل می‌کند.

این مؤلف، در خصوص مقاله‌ی «ایدئولوژی و خودنگاری در شعر نیما یوشیج» و رابطه‌ی آن با دیدگاهش درباره‌ی تاریخ‌نگاری ادبیات معاصر، تصریح داشت: این فصل می‌کوشد آثار نیما یوشیج را در بافت دو بستر گفتمان روشنفکریِ مهم ابتدای قرن بیستم میلادی، یعنی ایدئولوژی و زبان بررسی کند. شعر «مان‌علی» که آن‌را «مانِلی» تلفظ می‌کنند، نمونه‌ بلند و بارزی است از دوگانه‌سازی‌های نیما و شعر معاصر؛ اما برخلاف شعر معاصر، دوگانه‌های نیما کمتر سیاسی هستند؛ یا اصلا سیاسی نیستند. وی، ساحل و دریا را به‌مثابه استعاره‌هایی برای بیان مخالفت شاعر با آن‌چه که خود ماهیت کسل‌کننده‌ی گفتمان ادبی قرن نوزدهم میلادی می‌دانست به‌کار می‌برد. درون‌مایه‌ی محوری این شعر، به هدف اصلی نیما درباره‌ی مدرن کردن شعر و جدال او برای جا انداختن سبک جدید شعری و نیز برای پابرجا کردن خویش به‌عنوان مخترع آن سبک، برمی‌گردد؛ همه‌ی این‌ها، هم‌زمان بازتاب گفتمان تجددخواهی در آن دوره نیز می‌باشد. از این نظر، درون‌مایه‌ی این شعر، همان درون‌مایه‌ی اشعار دیگر اوست. همه‌ی بندهای شعر بلند «مانلی» مانند طرح آن، تمثیلی از زندگی خود شاعر، نقش او در تولد شعر نو و ناراحتی‌هایش در رویاروی با کسانی است که به خیال خود او را به‌خاطر نوآوری‌هایش ریشخند می‌کردند. نیما در این شعر، علیه شیوه‌های ایستا و اشکال غیرقابل تغییر برمی‌خیزد؛ بی‌ثباتی و تلاطم دریا را به‌جای امنیت ساحل مورد تجربه قرار می‌دهد و رودررویی با چالش‌های جدید را انتخاب می‌کند.

وی، ادامه داد: در پایان این مقاله، به مفهوم «رنج» در گفتمان نیما پرداختم. برای من شگفت‌انگیز بود که چگونه در اپیزود ادبیاتِ متعهد، تحلیل چپ‌گرایانه از مفهوم رنجِ نیما را چنین جا انداخته و آن‌را ناشی از مشاهده‌ی رنجِ رنج‌بران دانستند؛ در حالی‌که خود نیما در همه‌ی شعرها و نیز در «مانلی» روشن توضیح داده است که منظور از رنج او چیست. درست مانند شاعر در نوشتارهای فلسفی‌اش، مانلی نیز برای بیان درونی‌ترین احساسات خود، مانند رنج‌هایش، زبانی فلسفی به‌کار می‌برد. هر دو از ناتوانایی خود در رسیدن به محبوبیت، رنج و عذاب می‌برند. کامران تلطف، در تعریف ایدئولوژی گفت: ایدئولوژی را مجموعه‌ای ساختار‌یافته از استعاره‌ها می‌دانم که در دادوستدی ناایستا، کردار افراد را به آرمان‌های‌شان پیوند می‌زند و هر یک را بر اساس دیگری توصیف می‌کند. مفهوم‌سازی یا تعریف ایدئولوژی به‌عنوان نظامی نسبتا شکل گرفته از استعاره، به روشن کردن ارتباط میان جنبش ادبی اپیزودیک و زمینه‌ی اجتماعی، سیاسی آن کمک می‌کند و به درک درست‌تری از تاریخ ادبیات معاصر و اجزای سازنده‌ی آن یاری می‌رساند. استعاره‌ها به‌عنوان بخش و بازتابی از ایدئولوژی در متون ادبی، هنگامی که تبدیل به یک جنبش می‌گردند به نوعی در نهایت به تغییرات سیاسی کمک می‌کنند. در واقع، ایدئولوژی و استعاره‌های هم‌پیوند با آن به تناسب زمانه تغییر می‌کنند و هر جنبش ادبی توسط مجموعه‌ای از استعاره‌های خاص دوران خود تبیین می‌شود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترين مطالب اين بخش
  معنایی برای زندگی در برهوت هستی

گزارش نشست نقد و بررسی کتاب «سنگی بر گوری»

  مرجعی برای تاریخ فلسفه‌ی اخلاق در غرب

گزارش نشست نقد و بررسی کتاب «تاریخ فلسفه‌ی اخلاق: دستنامه‌ی آکسفورد»

  تفسیرهایی از قرآن برای انسان مدرن

گزارش نشست بررسی کتاب «تفسیر معاصرانه‌ی قرآن کریم»

  ابن خفیف، شاهزاده‌ای که خودخواسته زاهد شد

گزارش نشست نقد و بررسی مجموعه آثار «ابن خفیف شیرازی»

  مراسم هفتمین دوره‌ی جایزه‌ و نشان ابوالحسن نجفی

گزارش هفتمین دوره‌ی جایزه‌ی ابوالحسن نجفی