img
img
img
img
img
بعضی‌ها هیچ‌وقت نمی‌فهمن

خیابون مالِ رژه رفتنه!

رؤیا صدر

تجربه/ شماره‌ی ۱۹:

-تو زندگی‌ام فقط یه آرزوی کوچولو دارم و اون اینه که یه روز چشامو وا کنم، ببینم زندونیای سیاسی آلمان و قاضیای اونا جاهاشون باهم عوض‌شده.

 این، جمله پایانی زندگینامه خود نوشت کورت توخولسکی (۱۸۹۰-۱۹۳۵) روزنامه‌نگار، طنزنویس و شاعر معروف آلمانی است که کتاب «بعضی‌ها هیچ‌وقت نمی‌فهمن» با آن آغاز می‌شود و نشانگر طنز ظریف آثار اوست. کتاب شامل ۳۵ اثر کوتاه طنزآمیز است که برای اولین بار در سال ۱۳۸۵ با ترجمه دکتر محمدحسین عضدانلو توسط نشر افراز منتشرشده و بعدها در چند نوبت تجدید چاپ‌شده است.

 اگرچه پس‌ازآن ترجمه‌هایی از دیگر آثار این نویسنده در دسترس مخاطبان فارسی‌زبان قرارگرفته است ولی توخولسکی چندان‌که بایدوشاید درایران شناخته‌شده نیست، نشانه روشنش اینکه آثارش با تأخیری هفتادوچندساله برای اولین بار به فارسی ترجمه شد و پس‌ازآن نیز چندان‌که شایسته است معرفی نشد. این در حالی است که آثار توخولسکی هم‌اکنون در ادبیات آلمان بسیار مطرح است و همه‌ساله در این کشور جایزه‌ای به نام او به نویسندگان برگزیده اهدا می‌شود.

به گفته علی عبداللهی (که خود نیز مترجم یکی از آثار توخولسکی است) یکی از عللی که باعث تأخیر در معرفی این نویسنده به فارسی‌زبان‌ها شده، نوع زبان طنزآمیز توخولسکی است که در آن از امکانات زبان کوچه و بازار، آن‌هم لهجه برلینی و شهرهای دور و اطراف آن استفاده کرده است و برگردان چنین زبانی، در نگاه اول ناممکن می‌نماید. همچنین بسیاری از آثار این نویسنده بنا به ارجاعات تاریخی آن برای خواننده فارسی‌زبان قابل‌درک نیست. بااین‌حال مترجم جوان کتاب «بعضی‌ها هیچ‌وقت نمی‌فهمن» (که متأسفانه پیش از انتشار کتاب درگذشته است)، توانسته در ترجمه، آثار را به ذهن و زبان مخاطب فارسی‌زبان نزدیک کند و شکسته‌نویسی را در خدمت صمیمی‌تر کردن لحن درآورد.

 قالب نوشته‌های کتاب متفاوت و متنوع است: از گزین گویه و جمله قصار گرفته تا داستانک و شعر و جستار و نقیضه سازی مقالات پژوهشی. در این آثار، نویسنده، موضوعات اجتماعی، سیاسی و روابط انسانی را دستمایه قرار داده است تا به کمک طنزی ظریف و خواندنی، نگاه عمیقش را به دنیای پیرامون خود بازتاب دهد. نیشخندی که در آثارش است آنان را به سمت‌وسوی هجو می‌برد؛ نیشخندی هوشمندانه و ظریف که عمق می‌یابد و با مایه‌هایی از طنز فلسفی درمی‌آمیزد و محتوایی هستی شناسانه پیدا می‌کند.

 کورت توخولسکی در ۹ ژانویه ۱۸۹۰ در برلین به دنیا آمده و در ۲۱ دسامبر ۱۹۳۵ با مرگی احتمالاً خودخواسته درگذشته است. بنابراین اگرچه در زندگی تقریباً کوتاهش فرصت نیافته که تحقق آن «آرزوی کوچک» و آن «جابجایی» موردنظرش را (که در ابتدای سخن شرح آن رفت) ببیند ولی درنهایت، آثار طنزآمیزش از دیوار بتنی فاشیسم گذشته تا از پس شکست دیوار سازان، مخاطبان را در لذت ویران کردن دیوارهای جهل و تباهی با خود همراه کند. توخولسکی تا ۱۲ سال پیش از مرگش در آلمان زندگی می‌کرد. او به همراه برتولت برشت، والتر مرینگ و اریش کستنر جنبش ادبی «عینیت نو» را در ادبیات آلمان به راه انداختند. این جنبش ادبی، تغزل گرایی و رمانتیسم را ناچیز می‌شمرد، به واقعیت ملموس و عریان جامعه با هدفی مبارزه‌جویانه نظر داشت و در شعر به «شعر کاربردی» گرایش داشت. آثار پیروان این جنبش ادبی مایه‌های روشنی از طنز، نیشخند و گروتسک داشت که گاه به هزل نیز می‌گرایید. حتی در بن‌مایه‌های آثار غنایی اعضای این جنبش ادبی، التزام سیاسی بچشم می‌خورد که همه نهادهای مسلط کهن را به طنز می‌گرفت تا ابهت ظاهری آن‌ها را درهم بشکند. این بود که طرد و تبعید این نویسندگان و شاعران در دستور کار فاشیست‌ها قرار گرفت، کتاب‌هایشان جزو «کتاب‌های مضر» قرار گرفت و در سال ۱۹۳۳ منجر به کتاب سوزی مشهور نازی‌ها شد. در این ماجراها تابعیت توخولسکی نیز که یهودی زاده و از مخالفان حزب نازی بود لغو شد، او را به سوئد تبعید کردند و کتاب‌هایش را سوزاندند. بنابراین او (که روزگاری از پرکارترین روزنامه‌نگاران و نویسندگان آلمان بود) با به قدرت رسیدن هیتلر و اوج گرفتن فاشیسم و نازیسم روزبه‌روز افسرده‌تر و شور و شوقش برای نویسندگی کم و کمتر شد. آخرین یادداشتی که از او مانده، سه کلمه است که به‌صورت پلکانی نوشته و در آن روند زندگی‌اش را ترسیم کرده است: «گفتن- نوشتن- سکوت»

طنز توخولسکی، انعکاسی از زمانه اوست، تلخ و سرد و سیاه. با زهری که به جان می‌ریزد و تلخی شیرین آن با ذهن بازی می‌کند. او با نگاهی روان‌شناسانه به کندوکاو ذهن آدم‌ها و کاستی‌های روابط انسانی می‌پردازد. راوی اندوه و هیجان زندگی در خانواده می‌شود و نظام تربیتی و آموزشی در خانه و مدرسه و جامعه را با طنزی شیرین گاه در قالبی واقع‌گرایانه و گاه در قالبی سوررآلیستی نقد می‌کند. داستان «خونه پدری» این‌گونه آغاز می‌شود:

-راهنمامون گفت: «خب، خونه زرافه‌ها و پرنده‌ها و حیوونای درنده رو نشونتون دادم. حالا می‌رسیم به خونه پدری». خواننده که انتظار دارد در ادامه، بازدیدکنندگان به‌ظاهر باغ‌وحش، مهمان قفس‌های حیوانات دیگری شوند، متوجه می‌شود که در ادامه، پشت میله‌ها، آدم‌ها به نمایش گذاشته‌شده‌اند: خانواده‌های مختلفی که هریک نماینده قشری اجتماعی و فرهنگی‌اند و با زبانی طنزآمیز کاستی‌های سیاست‌های تربیتی‌شان نقد می‌شود.

 قاضیان، سیاستمداران، کشیشان، معلمان و نظامیان، بسیاری از شخصیت‌های آثار توخولسکی را تشکیل می‌دهند. او از رهگذر آفرینش آن‌ها نظامیگری، بی‌عدالتی، جنگ، نابرابری‌های اقتصادی و اجتماعی، جهل و شرایط سیاسی و اجتماعی و فرهنگی را به ریشخند می‌گیرد و به اوضاع ناآرام سیاسی و اجتماعی روزگار خود می‌پردازد تا التهاب ذهنی و روحی خود را فرونشاند. توخولسکی در این میان همه‌چیز و همه‌کس را موضوع نقد گزنده‌اش قرار می‌دهد و مانند همراهانش در جنبش ادبی «عینیت نو» نهادهای مسلط را به طنز می‌گیرد، ابهتشان را فرومی‌ریزد و با زیر سؤال بردن چارچوب‌های فکری متصلب، مخاطب را در لذت شکستن کلیشه‌ها با خود همراه می‌کند و راه را برای کسب تجربه‌های تازه در روابط فردی و اجتماعی باز می‌گذارد. شاید این عبارات زبان حال او باشد:

-نذار ابهت هیچ آدم خبره‌ای تو رو بگیره. اون بهت می‌گه که: دوست عزیز، من بیست‌ساله که این کارمه! آدم ممکنه کاری رو بیست سال تموم هم غلط انجام بده! (ص ۴۲)

توخولسکی که دوران جوانی را در جبهه‌های جنگ جهانی اول سپری کرده است در جای‌جای کتاب با طنزی تلخ و سیاه به بلایای جنگ می‌پردازد، بر ضد قهرمان‌پروری در جنگ می‌نویسد و از صلح و صلح‌طلبی می‌گوید. او که در یکی از آثار کتاب با طنزی تلخ جنگ را «آدم کشی مجاز» می‌نامد، یاد پدرش را که افکار ضد جنگ داشته با این جملات گرامی می‌دارد:

-اون که مرده ولی بذار وزارت جنگ بیاد علیهش اعلام‌جرم کنه: به خاطر انکار فضائل جنگ، بستن افترا به حکومت وقت و اختلال در امور صنعت سنگ‌قبر سازی آلمان. (صص ۱۴۱۵)

آدم‌های آثار او زیر سایه نظامیگری روزگار می‌گذرانند. او در جای‌جای کتاب جامعه‌ای را به تصویر می‌کشد که در آن هویت بشری زیر سایه نظامی‌گری رنگ باخته و فضاهای عمومی در خدمت نظامی‌گری قرارگرفته است:

-سگ بپربپر نمی‌کرد. آخه تو خیابون که کسی بپربپر نمی‌کنه. خیابون مال رژه رفتنه!…(ص ۳۴)

و در ص ۷۲-۷۳ در قطعه «پالتو» خطاب به یک پالتو ارتشی چنین می‌نویسد:

-پالتو جان! به تو بد نمی‌گذشته. تو که چیزی رو احساس نمی‌کردی. یه جورایی می‌شه گفت تو سرباز ایده آل این ارتش بودی. آخه اگه راستش رو بخوای توی این ارتش درنهایت پالتو از اون‌چه که توی پالتوس ارزشش بیشتر بود. به شما پالتوها توی انبار ارتش خوب می‌رسیدن، می‌شمردنتون و با دقت ازتون محافظت می‌کردن. چیزی که بی‌ارزش بود جون آدمیزاد بود.

کتاب، پر از فرازهای خواندنی است، جملاتی که هرکدام ارزش جمله قصار را دارد. مطلب «آدمیزاد» که قالب بررسی و تعریف آدمیزاد را دارد با این جمله شروع می‌شود:

-آدمیزاد دوتا پا داره و دو تا اعتقاد: یکی برای وقتی‌که حالش روبراهه و یکی هم برای موقعی که حالش خرابه. اسم این دومی رو گذاشته دین. (ص ۱۶)

ازنظر فرم، طنز توخولسکی صریح و بی‌پرده است. او در انعکاس فضای بحرانی جامعه و شرایط اسفبار زیست انسانی در آن دلیلی برای پرده پوشی نمی‌بیند. با اینحال نوشته‌های او ساختاری دقیق و حساب‌شده دارد و چرخش‌های ناگهانی قلم او از ارزش طنز فوق‌العاده‌ای برخوردار است. آثارش بدون مقدمه‌چینی و سخن اضافی آغاز می‌شود و در انتها به اوج می‌رسد و غافلگیر می‌کند. استفاده از شگرد غافلگیری به‌عنوان یکی از مهم‌ترین شگردهای طنز در کلیه آثار این مجموعه بچشم می‌خورد. توخولسکی با برخورد متفاوت و نو با موضوعی به‌ظاهر عادی و پیش‌پاافتاده مخاطب را غافلگیر می‌کند، این غافلگیری را در جای‌جای اثر جاری می‌سازد و با ضربه نهایی در انتهای اثر، آن را کامل می‌کند.

برای مثال در اثر «وحشت» با مرگ شوخی می‌کند و با این جملات غافلگیری را به نهایت می‌رساند:

-شاید اصلاً یه دکتر کمکم کنه بمیرم… و اصلاً اگه دردم زیاده از حد نباشه، شاید با یه حالت شرم و تواضع لبخندی بزنم و بگم: «لطفاً بنده رو ببخشید! دفعهٔ اولمه!».

در این داستانک نیز می‌توان شگرد غافلگیری را دید که به مفهوم اثر عمق می‌بخشد:

 -عاشق و معشوقی که داشتن از هم دور می‌شدن، باهم قرار می‌ذارن هر شب سر ساعت ده و نیم به همدیگه فکر کنن. هیچ کدوم این کارو نمی‌کنن. منتهی هردو خوشحالن که اون یکی حسابی عاشقشه. (ص ۴۲)

آثار توخولسکی شرایط اولین دهه‌های قرن بیستم آلمان رابخوبی نشان می‌دهد. این شرایط آنجا که به مکان یا فرد یا تشکیلات خاصی اشاره می‌کند برای مخاطب ایرانی ناآشناست ولی اندیشه‌ای در آن جاری است که از زمان و مکان فراتر می‌رود و راوی دغدغه‌های بشری و مناسبات فردی و اجتماعی انسان‌ها می‌شود و ازاین‌رو برای هر مخاطبی قابل‌درک و لمس پذیر می‌شود. توگویی توخولسکی راوی دغدغه‌های امروز ماست!…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترين مطالب اين بخش
  تمام عمر ریاکار بوده‌ام!

نگاهی به مجموعه داستان «یاد نئون بخیر»

  شهدای کربلا؛ نمادها و مناسک در ایران مدرن

کتاب حاضر به بررسی دگرگونی چشمگیر آیین‌ها و نمادهای شیعی ایرانی در ماه محرم که بر نبرد کربلا در قرن هفتم تمرکز دارد، می‌پردازد.

  جادوی زبان

نگاهی به کتاب «سعدی» نوشته‌ی ضیا موحد

  ناگفته‌های سرزمین زیتون

مروری بر کتاب «چیزی برای از دست دادن ندارید جز جان‌هایتان»

  طعم داستان‌های داستایفسکی با ترجمه مستقیم از زبان روسی

نگاهی به کتاب «خطرات دل بستن به خواب‌های جاه‌طلبانه»