نشست ویژهی شهرکتاب یکشنبه ۱۷ بهمن به سخنرانی دکتر امید طبیبزاده، زبانشناس، پژوهشگر و مترجم، با عنوان «از «ونوس و آدونیس» شکسپیر تا «زهره و منوچهر» ایرج میرزا» اختصاص داشت و به صورت مجازی برگزار شد.
ایرج میرزا مثنوی «زهره و منوچهر» خود را براساس منظومهی «ونوس و آدونیس» شکسپیر (۱۵۹۴) سروده است اما در مورد چگونگی دسترسی ایرج میرزا به آن منظومه ابهاماتی وجود دارد. در این نشست، امید طبیبزاده، زبانشناس و مترجم، براساس شواهد و مأخذ در دسترس خود به این ابهاماتی پرداخته است.
امید طبیبزاده در بخشهایی از سخنان خود اظهار داشت: ایرج میرزا مثنوی نیمهتمام خود را با عنوان «زهره و منوچهر» با اقتباس از منظومهی «ونوس و آدونیس» ویلیام شکسپیر سرود. اما هنوز به قطعیت نمیدانیم که در سرودن این مثنوی از ترجمهی ناقص لطفعلی صورتگر استفاده کرده یا مآخذ دیگری را هم دیده است. در اینجا، من براساس تمام منظومهی «ونوس و آدونیس»، تمام مثنوی «زهره و منوچهر» و آنچه از ترجمهی صورتگر به دست آوردم و به گمانم ناقص باشد، بحث را تا جایی پیش میبرم و هم استدلالهایی در استقلال «زهره و منوچهر» از «عشق و ونوس» صورتگر میآورم هم استدلالهایی در اثبات اینکه ایرج میرزا «عشق و ونوس» را خوانده بوده است. به نظرم بتوانم پرتو تازهای بر این بحث بیندازم ولی باز هم تا ترجمهی کامل صورتگر را به دست نیاوریم، این سخنان فقط جنبهی فرض دارد.
او در معرفی «ونوس و آدونیس» شکسپیر گفت: شکسپیر این منظومه را در سال ۱۵۹۳ منتشر کرد. شکسپیر این منظومه را در دوران خانهنشینی در هنگام شیوع طاعون در انگلستان نوشت و با تقدیم آن به ولینعمت و حامی خودش هنری رویستلی، سومین ارل ساوتهمپتون، وارد حوزهی ادبیات انگلیسی شد. تا پیشازآن، شکسپیر با عنوان بازیگر و نمایشنامهنویس شهرتی داشت اما اینها در آن دوره در حوزهی سرگرمیها بود و از ادبیات فاخر به حساب نمیآمد. در واقع، شکسپیر با این نمایش وارد صحنهی ادبیات انگلستان شد و اگر در دورهی خودش شهرتی بهدست آورد از رهگذر دو منظومهی «ونوس و آدونیس» و «تجاوز به لوکرس»، بود که به حامی خود تقدیم کرد. این دو اثر ثروت و شهرت بسیاری برای او به ارمغان آورد و در حیات خودش با اینها معروف بود. در واقع، شهرت او با نمایشنامههایی مثل «مکبث» و «اتللو» و امثال آن برای بعد از وفات شکسپیر است.
او توضیح داد: شکسپیر برای سرودن این منظومه از کتاب «دگردیسیها»ی اووید، شاعر بزرگ روم، استفاده کرده است. اووید که از ۴۳ پیش از میلاد تا ۱۸ پس از میلاد زندگی میکرد این کتاب را در پانزده جلد نگاشت و بخشی از جلد دهم آن شامل منظومهی ونوس و آدونیس است که مأخذ اصلی شکسپیر برای سرودن «ونوس و آدونیس» بود. اووید در «ونوس و آدونیس» حدود ۸۵ مصرع آورده است ولی منظومهی شکسپیر ۱۱۹۴ مصرع است. بنابراین، شکسپیر پانزده برابر بیشتر شعر گفته است که نشان میدهد شاخوبرگ مفصلی به آن شعر داده است و نباید تصور کنیم که اینها یکی و دقیقاً منطبقاند.
این زبانشناس افزود: منظومهی «ونوس و آدونیس» شکسپیر اصطلاحاً خردهحماسه یا حماسهی کوچک است. خردهحماسه به منظومهای اطلاق میشود که به سبک اشعار حماسی سروده میشود اما کوتاهتر از آن است. این منظومه در ۱۹۹ بند شش مصراعی سروده شده است: در مجموع ۱۱۹۴ مصرع که در آن قافیهی مصرع یک با سه، مصرع دو با چهار و مصرع پنج با شش یکی است. محل و زمان وقوع داستان منظومهی «ونوس و آدونیس» در منطقهای روستایی در عهد اسطورهای یونان باستان است. در این منظومه آدونیس جوان زیبایی است که علاقهای به ماجراهای عاشقانه ندارد بلکه فقط شیفتهی شکار است. ونوس هم الههی عشق و از ساکنان المپ است که عمر جاودان دارد و حالا عاشق و والهی آدونیس شده است. داستان از روزی شروع میشود که آدونیس برای شکار به جنگل میرود اما ونوس که دلباختهی اوست جلوی او ظاهر میشود و به هزار طریق سعی میکند که او را به خودش جذب بکند. بیاعتنایی آدونیس به ونوس باعث میشود که ونوس از حال برود و آدونیس با تصور اینکه ونوس مرده است او را در آغوش میگیرد. ونوس هم از فرصت استفاده میکند و به هر حال، پیوندی بین اینها بهوجودمیآید. ونوس میخواهد برای فردا قراری بگذارند اما آدونیس میگوید، من فردا میخواهم به شکار بروم تا گرازی را شکار بکنم. ناگهان به ونوس الهام میشود که آدونیس در شکار به دست گراز کشته میشود و از او میخواهد به شکار نرود. اما آدونیس میرود و فردا وقتی ونوس در آسمانها سیر میکند صداهایی میشنود و وقتی میآید با جسد آدونیس مواجه میشود. از خون آدونیس گیاهانی در اطراف پیکرش رنگین میشوند و ونوس بهنوعی عشق را نفرین میکند و پیشبینی میکند که عشق همواره با بدگمانی و اضطراب و بیثباتی و دروغ و فریب آمیخته باشد و داستان در اینجا تمام میشود.
طبیبزاده در معرفی «زهره و منوچهر» ایرج میرزا گفت: «زهره و منوچهر» در قالب مثنوی سروده شده است. این منظومه چنانکه محجوب و آریانپور نشان دادهاند اقتباسی است از ونوس و آدونیس شکسپیر. دکتر محجوب دربارهی این منظومه گفته است: «میتوان حدس زد که ایرج «زهره و منوچهر» خود را از ترجمهی فرانسوی و فارسی این سرگذشت اقتباس کرده است. اما گمان نمیرود که ترجمهی فرانسوی یا فارسی منظومه با اصل انگلیسی آن اختلاف فاحش داشته باشد. بنابراین، اختلاف «زهره و منوچهر» ایرج با اثر شکسپیر نتیجهی تغییراتی است که شاعر خود در داستان داده است.» محجوب همینطور بهدرستی ثابت میکند که «زهره و منوچهر» ترجمهی منظومهی «ونوس و آدونیس» نیست و ایرج سیاق و چهارچوب داستان را از کار شکسپیر گرفته و شعر خودش را سروده است. او با مقایسهی مثنوی «زهره و منوچهر» با چکیدهی منظومهی «ونوس و آدونیس» با شواهد متعددی نشان میدهد ایرج چطور افکار و تعابیر و حوادث «ونوس و آدونیس» را در شعر خودش منعکس کرده است.
او تأکید کرد: در سال ۱۳۰۴ در سه شمارهی مجلهی «سپیده دم» که در شیراز منتشر میشد، لفطعی صورتگر بخشهایی از ابتدای منظومهی «ونوس و آدونیس» را ترجمه و منتشر کرد. این مجله در سیزده شماره منتشر شد و ترجمهی صورتگر در سه شمارهی آخر آن منتشر شد که من توانستم این سه شماره را تهیه بکنم. متأسفانه صفحهی آخر شمارهی آخر این نشریه، که از دانشگاه تهران تهیه کردم، ناقص است و من در جای دیگری نتوانستم این نسخه را پیدا بکنم. شاید این یکیدو صفحه افتادگی داشته باشد و تا آن را نیابم نمیتوانم اعلام نظر قطعی کنم. اما براساس آنچه پیدا کردم، نکاتی را بیان میکنم.
این پژوهشگر و استاد دانشگاه در نقد آرای دیگران دربارهی ارتباط میان «ونوس و آدونیس» و «زهره و منوچهر» گفت: یکی از نخستین آرای چاپ شده در این زمینه مقالهای از ابوالفتح حکیمیان بود. حکیمیان در «تحقیق پیرامون افسانهی زهره و منوچهر» (مجلهی هنر و مردم، تیر و مرداد ۱۳۵۵) نه خود ونوس و آدونیس بلکه داستانهای اساطیری یونان را دربارهی ونوس و آدونیس دیده و آن را با «زهره و منوچهر» مقایسه کرده است. همچنین، حکیمیان در اثبات اینکه ایرج در سرودن مثنوی خود فقط به بخشهایی از «ونوس و آدونیس» توجه داشته است، مینویسد: «در افسانهی یونان مریخ، خدای جنگ، یکی از عاشقان سینهچاک زهره معرفی شده است و به شرحی که گذشت در جریان عشقبازی ونوس و آدونیس وارد ماجرا شد و در شکل گرازی جوان زیبای شرمگین را از پای درآورد. اما در مثنوی «زهره و منوچهر» تا آنجا که ایرج ساخته و پرداخته از وجود رقیب یا حریف که باعث تزلزل خاطر منوچهر و تسلیم وی در برابر هوسهای زهره شود مطلقاً نامی در میان نیست.» اما این صحنه در «ونوس و آدونیس» هم نیست و فقط ونوس در جایی به خدای جنگ یا مریخ اشاره کرده است. بنابراین، مأخذ انتخابی حکیمیان مأخذ صحیحی نبوده است. چراکه شکسپیر شاخوبرگ بسیار زیادی به سرودههای اووید داده است و از این گذشته، روایتهای اسطورهای یونان یکی نیست و دربارهی همین «ونوس و آدونیس» چندین روایت وجود دارد. شایسته بود که حکیمیان به خود اثر شکسپیر رجوع میکرد.
او ادامه داد: محجوب در کتابی با عنوان «تحقیق در آثار و احوال و اشعار ایرج میرزا و خاندان و نیاکان او» (۱۳۵۶) به درستی و با شواهد بسیار ثابت کرده است که «زهره و منوچهر» ترجمهی منظومهی «ونوس و آدونیس» نیست، اما از سیاق آن داستان پیروی و از تشبیهات آن استفاده کرده است. همینطور، او ثابت کرده که ایرج گفتار شکسپیر را بسط داده، مضامین بسیاری را به مثنوی افزوده و تقدم و تأخر ماجراهای ونوس و آدونیس را تغییر داده است، ولی در همان روال پیش رفته و از آن تأثیر گرفته است. محجوب بیت ۴۵۱ «زهره و منوچهر» را مرز پیروی ایرج میرزا از «ونوس و آدونیس» تعیین میکند و حدس میزند از آن به بعد احتمالاً متعلق به فرد یا افراد دیگری باشد، چون هم داستان تغییر میکند و هم کیفیت شعر. او تا حد زیادی درست گفته است. اما برای تعیین این حدود باید به اصل اثر رجوع کرد و چکیده کافی نیست. پس، باید قدری از این مقام جلوتر برویم. چون در چند مصرع بعد هم ایرج از «ونوس و آدونیس» پیروی میکند. به باور من، این مرز باید به بیت ۴۵۹ جابهجا شود. از این به بعد، واقعاً هم داستان از «ونوس و آدونیس» جدا میشود هم شعر بیمزه و خنک و سبک میشود و پیداست شعر ایرج نیست و دیگری آن را ادامه داده است. بنابراین، در این بخش حق با محجوب است.
او افزود: محمد دبیرسیاقی در پیشگفتار مجموعهی صورتگر از این مترجم نقل میکند که شعر «ونوس و آدونیس» را ترجمه و در مجلهی «سپیده دم» چاپ کرده و برای ملکالشعرای بهار فرستاده است و ایرج این را در آنجا دیده و تحت تأثیر آن شعر گفته است و علت ناقص بودن مثنوی ایرج هم کامل نبودن ترجمهی صورتگر است. ایندرحالی است به باور محجوب چون ایرج مرحوم شد این مثنوی نیمهتمام باقی ماند. البته، باز تأکید میکنم تا متن کامل ترجمهی صورتگر پیدا نشود نمیتوان با قطعیت نظری داد. اما در کل با مقایسهی متن «زهره و منوچهر» ایرج، ترجمهی «ونوس و آدونیس» شکسپیر و ترجمهی در دسترس صورتگر از «ونوس و آدونیس»میتوان گفت که ایرج میرزا نگاهی به ترجمههای چاپشدهی صورتگر انداخته است اما چون بیش از صورتگر ترجمه کرده است قطعاً به مأخذ دیگری هم نظر داشته است.
طبیبزاده در ادامه نمونههای گوناگونی را از بخشهایی از «ونوس و آدونیس» شکسپیر ارائه کرد که در مجموعهی صورتگر منعکس نشده و ایرج در «زهره و منوچهر» اقتباس کرده و به نظم درآورده است. او ادامه داد: پیداست که ایرج منظومهی «ونوس و آدونیس» یا ترجمهی فرانسهی آن را خوانده یا صورتگر اینها را ترجمه کرده و ما این بخش از کار او را در اختیار نداریم. من حدس میزنم این بخش نمیتواند در چند صفحه افتادگی مجلهی «سپیده دم» باشد. نکتهی جالب دیگر این است که ایرج نه فقط شعر شکسپیر، بلکه حتی تفسیرهای مربوط به شعر شکسپیر را هم خوانده است. عباراتی در شعر شکسپیر هست که برای خوانندهی امروز شعر شکسپیر هم مفهوم نیست چون به ضربالمثلهایی اشاره میکند که در آن زمان کاربرد داشته است و الان دیگر کاربردی ندارد. مثلاً در مصرع ۲۰۱ «آخر تو چگونه میتوانی پسر زنی باشی اما نتوانی بفهمی/ که عاشق بودن یعنی چه و درد بیعشقی چه مشقت عذابآوری است». این مصرع دوم برای خوانندهی عهد الیزابت یادآور این ضربالمثل است که «اگر مادرت هم وقتی دختر بود مثل تو فکر میکرد، حالا تو هم به دنیا نیامده بودی که بگویی میخواهم باکره باقی بمانم». انگار ایرج این ضربالمثل را هم فهمیده است چراکه میگوید: «مادر تو گر چو تو مناعه بود/ هیچ نبودی تو کنون در وجود» که در ترجمهی آن ضربالمثل است و نه در ترجمهی آن مصرع. این به خوبی نشان میدهد که ایرچ به خوبی تفسیرهای این اثر را هم دیده است.
او افزود: اینها بدین معنا نیست که ایرج نگاهی به متن صورتگر نکرده است. چراکه من به بخشهایی در ترجمهی صورتگر برخوردم که در متن اصلی نبود اما در منظومهی «زهره و منوچهر» ایرج به نظم درآمده بود.این نشان میدهد که او متن صورتگر را دیده است.
او در پایان گفت: در مجموع، احتمالاً ایرج میرزا در ماههای آغازین سال ۱۳۰۴ از طریق ترجمهی ناتمام صورتگر در مجلهی «سپیده دم» با منظومهی «ونوس و آدونیس» آشنا شده است، سپس متن فرانسهی آن را تهیه کرده و «زهره و منوچهر» را در اقتباس از آن سروده است اما دست اجل در اسفند سال ۱۳۰۴ به وی امان نداده تا کارش را تمام بکند.
گزارش نشست نقد و بررسی کتاب «سنگی بر گوری»
گزارش نشست نقد و بررسی کتاب «تاریخ فلسفهی اخلاق: دستنامهی آکسفورد»
گزارش نشست بررسی کتاب «تفسیر معاصرانهی قرآن کریم»
گزارش نشست نقد و بررسی مجموعه آثار «ابن خفیف شیرازی»
گزارش هفتمین دورهی جایزهی ابوالحسن نجفی