img
img
img
img
img

گریزهای معرفت‌شناسانه

غزاله صدر‌منوچهری

حمید وحید فیلسوف تحلیلی ایرانی متمرکز بر حوزه‌ی معرفت‌شناسی و فلسفه‌ی ذهن و منطق فلسفی است. او در سال ۱۳۳۷ در خانواده‌ای اصفهانی متولد شد‌ و تحصیلات تکمیلی خود را در دانشگاه‌ واریک و مدرسه اقتصاد لندن پی گرفت و در نهایت، در رشته‌ی منطق فلسفی از دانشگاه آکسفورد مدرک دکتری گرفت. مقالات پژوهشی وحید در مجلات بین‌المللی معتبری مانند مطالعات فلسفی (Philosophical Studies)، فلسفه و پژوهش پدیدارشناختی (Philosophy and Phenomenological Research)، فرافلسفه (Metaphilosophy) منتشر شده است. او آثارش را به زبان انگلیسی نوشته و منتشر کرده است که کتاب «تجربه‌ی حسی و معرفت‌شناسی باور» به همت نشر هرمس به فارسی منتشر شده است. این نشر به‌تازگی برگردان گزیده‌ای از مقالات وحید‌ را نیز در قالب کتابی با عنوان «فلسفه‌ی تحلیلی» منتشر کرده است. این کتاب ثمره‌ی سال‌ها تحقیق و تأمل در حوزه‌ی فلسفه در پژهشگاه دانش‌های بنیادی است و سیر اندیشگی این فیلسوف تحلیلی را به‌خوبی نشان می‌دهد.

نشست هفتگی شهر کتاب در روز سه‌شنبه نهم خرداد به نقد و بررسی کتاب «فلسفه‌ی تحلیلی» اختصاص داشت و با حضور رضا اکبری، علی حسینخانی، محمود مروارید و حمید وحید در مرکز فرهنگی شهر کتاب برگزار شد.

در ابتدای این نشست علی‌اصغر محمدخانی، معاون فرهنگی شهر کتاب، اظهار داشت: حمید وحید فیلسوف تحلیلی ایرانی  است. دقت و عمق آثار او زبانزد دوستداران و پژوهشگران حوزه‌ی فلسفه و منطق است. وحید تحصیلات تکمیلی خود را با رشته‌ی مهندسی مکانیک دانشگاه صنعتی شریف آغاز کرد، اما از تحصیل در این رشته دست کشید و در دانشگاه واریک فلسفه و ریاضیات خواند. در این میان، فلسفه‌ی منطق و معرفت‌شناسی نظرش را جلب کرد و این حوزه را در دانشگاه آکسفورد ادامه داد. رساله‌‌ی دکتری وحید تحت تأثیر کارهای جدید در حوزه‌ی معرفت‌شناسی نوشته شده است. او در سال ۱۳۷۳ به ایران بازگشت و در پژوهشگاه دانش‌های بنیادی آغاز به کار کرد و پژوهشکده‌ی فلسفه‌ی تحلیلی را بنیان گذاشت. وحید از سال ۱۳۶۷ تاکنون ریاست پژوهشکده‌ی فلسفه‌ی تحلیلی پژوهشگاه‌ دانش‌های بنیادی را بر عهده دارد.

او ادامه داد: کتاب «فلسفه‌ی تحلیلی» برگردان فارسی گزیده‌ای از مقالات وحید در طی سال‌ها تحقیق در پژوهشگاه دانش‌های بنیادی است که بیشتر آنها در مجلات بین‌المللی منتشر شده‌اند. این مقالات بسیار تخصصی‌اند و در سه بخش تنظیم شده‌اند: بخش نخست نه مقاله در خصوص معرفت‌شناسی، بخش دوم پنج مقاله متأثر از بحث‌های جدید درباره‌ی «دلیل و عقلانیت» در فرااخلاق و بخش سوم دو مقاله در زمینه‌ی فلسفه‌ی دین با محور معرفت‌شناسی است.

محمدخانی در پایان گفت: وحید در پیشگفتار کتاب چگونگی شکل‌گیری پژوهشکده‌ی فلسفه‌ی تحلیلی و چگونگی علاقه‌مندی به معرفت‌شناسی را بیان کرده است. همچنین چکیده‌ی بسیار خوبی در پیشگفتار نوشته است که به درک بهتر خوانندگان از مقالات کمک‌رسان است.

ماجرای باور: از جهان واقع تا جهان ماتریکس

حمید وحید، بنیان‌گذار پژوهشکده‌ی فلسفه‌ی تحلیلی، اظهار داشت: این کتاب گزیده‌ای از مقالاتی است که طی سال‌ها پژوهش به رشته‌ی تحریر درآورده‌ام. مقالات را با توجه به شمار ارجاع و اهمیتشان در حوزه‌ی مرتبط انتخاب کردم و برای آنکه کتاب حجیم نشود، دو مقاله‌ی فارسی را کنار گذاشتم. در نهایت، کتاب با نه مقاله در معرفت‌شناسی کلاسیک آغاز می‌شود. در ادامه همراه با گرایش‌های متفاوت نوظهور در فلسفه و به‌خصوص در معرفت‌شناسی مجبور شدم تغییر جهت بدهم. بدین مناسبت، بخش دوم کتاب مقالاتی متمرکز بر مساله‌ی عقلانیت و دلیل است.

او بیان داشت: ادبیات مباحث فلسفه و معرفت‌شناسی در غرب تا پیش از دهه‌ی هفتاد و هشتاد میلادی بیشتر در حوزه‌ی ادراک حسی و متمرکز بر داده‌های حسی است، اما از این دوره به بعد تحول عظیمی در این حوزه پدید آمد که با تحول در سایر حوزه‌های اصلی فلسفه بی‌ارتباط نیست. در این دوره، شاهد تحولی شگرف در فلسفه‌ی زبان و بعد از آن در فلسفه‌ی ذهن بودیم. همچنین، تحقیق در هیچ‌یک از این حوزه‌ها بدون آشنایی با حوزه‌های دیگر امکان‌پذیر نیست. چراکه مباحث به‌قدری پیچیده‌اند که باید از دیگر حوزه‌های فلسفه نیز مطلع بود تا بتوان از این پیچیدگی کم کرد و احیاناً راه‌حل جدیدی ارائه داد.

او درباره‌ی بخش اول کتاب توضیح داد: این بخش بیشتر حول‌وحوش مفهوم توجیه (justification)، خصوصیانت این مفهوم، ارتباط آن با مفهوم knowledge، مفهوم صدق با عالم خارج، مبحث برون‌گرایی و درون‌گرایی در محتوا می‌گذرد. مراد ما از توجیه در معرفت‌شناسی ویژگی خاصی است که برخی باورهای ما دارند؛ برخی باورهای ما در طی تأمل پایدار می‌مانند و از ویژگی توجیه برخوردارند. درحالی‌که بسیاری از باورهای ما موجه یا مبتنی بر دلیل نیستند و شواهدی برایشان نیست و ازاین‌رو به‌سادگی می‌توان آنها را کنار گذاشت.

او توضیح داد: آنچه در طی تحول تاریخ معرفت‌شناسی مهم بوده، بیشتر با مفهوم توجیه و ویژگی‌های خاص آن ارتباط داشته است. در نظر اول، با توجه به سنت فلسفی دکارت، توجیه درونگرایانه بوده است؛ یعنی فرد بر مبنای دلایل و شواهدی باوری را انتخاب می‌کرده و در هنگام بازخواست شدن از مبانی، می‌توانسته دلایل و شواهدش را بیان کند. اما به‌تدریج در نیمه‌ی دوم قرن بیستم، در معرفت‌شناسی رویکردی برون‌گرایانه پدید آمد که در آن لازم نبود برای ارزیابی باورهایمان به دلایل در اختیارمان اشاره کنیم. علت پیدایش این گرایش وجود مباحثی در معرفت‌شناسی بود که در آنها بایستی بین خوب و بد موارد تفاوتی مشخص می‌شد. مثلاً باوری که در جهان واقع حاصل می‌کنیم، متفاوت با آنچه «مغز در خمره» یا «فرد در ماتریکس» به آن باور دارد. همچنین، علی‌رغم شباهتی که از نظر نوع شواهد پدیداری در اختیار فرد میان این دو عالم وجود دارد، به نظر می‌آید تفاوت‌های بارزی هم وجود دارد و شهود ما نمی‌گوید باور ما در این دو حالت خوب/بد به یک اندازه موجهند. برای توضیح این تفاوت عده‌ای گفتند به بررسی چگونگی عالم خارج و رابطه‌ی باور با آن روی آوریم. آنها گفتند دلیل تفاوت باور من در عالم حقیقی با باورهای من در شرایط نامناسب (مثل مغز در خمره) در این است که رابطه‌ی علی میان این باورها و دنیای خارج وجود دارد یا این باورها حاصل فرایندهایی قابل‌اعتمادند.

این فیلسوف تحلیلی افزود: اگر این شرایط را به شواهد پدیداری اضافه کنید می‌توانید تفاوت منزلت معرفتی باورها را در دنیای واقع و دنیای ماتریکس توضیح دهید. به دنبال این عده‌ای گفتند، اگر بنا باشد برای توضیح این تفاوت به ارتباط باور و دنیای خارج برگردیم، نخست به سراغ آن چیزی برویم که در عالم خارج و بیرون از ذهن فرد می‌گذرد. همچنین، اگر بنا باشد بگوییم باور شخص محصول فرایندی ادراکی است که ورودی آن مجموعه‌ای از داده‌های حسی از دنیای خارج است و خروجی آن به صورت باور یا گرایش یا گزاره‌ای دیگر است. به بیان دیگر، سخن این بود که اگر در توضیح تفاوت باورها در دنیاهای متفاوت ناچار شویم به خود آن عالم اتکا کنیم، از ابتدا باید با رویکردی برون‌گرایانه باورهای محصول فرایندهای ادراکی قابل‌اعتماد را موجه بدانیم و همین‌قدر که نفس‌الامر فرایند ادراکی قابل‌اعتماد باشد، باور محصول این فرایند موجه خواهد بود و لازم نیست شخص راجع به خصوصیات این فرایند چیزی بداند.

وحید بیان داشت: این رویکرد برون‌گرایانه سبب شد چند مورد مخدوش شود. یکی اینکه عاملیت پدیدارشناسانه (epistemic agency) فرد زیر سؤال می‌رفت، چون همه‌چیز مستقل از ذهن شخص و مبتنی بر آن چیزی بود که در عالم خارج یا واقع اتفاق می‌افتاد؛ دیگری اینکه مساله‌ی تأمل و ارتباط وسیع آن با مفهوم توجیه زیر سؤال می‌رفت. چراکه باور موجه در طی تأمل پایدار می‌ماند. بنابراین، سخن از تأمل سخنی درون‌گرایانه است و اگر بنا باشد موجه بودن باور را در آنچه مستقل از ذهن فاعل شناسایی در عالم خارج اتفاق می‌افتد خلاصه کنید خصوصیات توجیه را از آن گرفته‌اید و باورتان دیگر متضمن عامیلت پدیدارشناسانه فرد نخواهد بود. ازاین‌رو نوعی برگشت در مقابل این برون‌گرایی مطرح شد و الآن به‌تقریب می‌توان گفت که درون‌گرایی در صحنه‌ی فلسفی بازگشتی خیلی قوی و جدی داشته است.

او افزود: دلیل دیگر جدی شدن این امر این بود که افراد متوجه ارتباط بسیار گسترده میان مباحث دلیل و هنجارمندی و معرفت‌شناسی شدند. مباحث دلیل و هنجارمندی مربوط به فرااخلاق هستند. ولی افراد خیلی زود متوجه شدند که این مباحث ارتباط وسیعی با مباحث معرفت‌شناسی دارند. چراکه همان‌طور که در معرفت‌شناسی از شواهد سخن می‌گوییم، در فرااخلاق هم از دلایل سخن می‌گوییم و اگر دلایل را به شکل معرفتی لحاظ بکنید از شواهد سخن می‌گویید. به همین ترتیب حدود دو دهه است که مباحث فرااخلاق به‌نحو جدی وارد معرفت شناسی شدند و اکنون مقالات حوزه‌ی معرفت‌شناسی تقریباً شکل کلاسیکشان را از دست داده‌اند و با مباحث دلیل و هنجارمندی در حوزه فرااخلاق مربوط شده‌اند. به همین دلیل من در ادامه‌ی کار ناچار وارد بحث عقلانیت و مباحث فرااخلاق شدم و مقالات بعدی این کتاب نیز بیشتر ارتباط این دو را نشان می‌دهد.

وحید در پایان گفت: مقالات بعدی در مباحث فلسفه‌ی دین نیز با توجه به علاقه‌ای که به مباحث موجه بودن باورها داشتم، حول‌وحوش عقلانیت باورهای دینی نوشته‌ام. دو مورد از این مقالات در این کتاب ترجمه شده است. البته دو مقاله‌ی جدید در خصوص مفهوم و خصوصیات ایمان نیز نوشته‌ام که بعد از چاپ این کتاب منتشر شده و الآن در دسترس نیست.

فلسفه به‌اندازه‌ی فیزیک بنیادین است

علی حسینخانی، عضو هیئت‌علمی موسسه حکمت و فلسفه، در بخشی‌هایی از سخنان خود اظهار داشت: وحید از سال ۱۳۷۳ تا ۱۳۷۴ در دپارتمان ریاضی IPM مشغول بود و کلاس‌های آزاد در فلسفه تحلیلی برگزار کرد. ولی شروع دپارتمان فلسفه‌ی تحلیلی در ۱۳۸۴ در جمال‌آباد بود. ما دانشجویان سال آخر مهندسی بودیم و برای خودمان فلسفه می‌خواندیم و در آن زمان نیز فلسفه پست‌مدرن خیلی مد بود و ما نیز از هگل تا بینامتنیت هرچه به دستمان می‌رسید می‌خواندیم. به کلاس دکتر وحید رفتیم. در آنجا چند تن از دانش‌آموختگان خارج از کشور (مثل دکتر نصر) کلاس‌های متفاوتی برگزار می‌کردند و عجیب نیست که وقتی وحید از مقدمات مباحث کلاس از ما می‌پرسید مبهوت می‌ماندیم و او ناچار می‌شد به عقب برگردد و مقدمات را هم تدریس کند؛ یعنی شکافی در حوزه‌ی فلسفه‌ی تحلیلی وجود داشت و مباحث روز در گروه‌های فلسفی مطرح نمی‌شد.

او بیان داشت: یکی از کارهای بسیار مهم وحید و همکاران او در گروه فلسفه‌ی تحلیلی در IPM تلاش برای کاستن از این شکاف و پرورش دانشجویانی با معیارهای استاندارد بین‌المللی بود. در واقع، آنها آکادمی کوچکی تأسیس کردند که در آن مباحث معرفت‌شناسی و فلسفه‌ی ذهن معرفی شدند و پیش رفتند. این آکادمی امروز فارغ‌التحصیلان زیادی دارد که برخی از آنها در حوزه‌ی فلسفه‌ی تحلیلی و زبان استادند. درحالی‌که تا پیش از آن فلسفه‌ی زبان در ایران وجود خارجی نداشت و هنوز هم خیلی سخت تدریس می‌شود.

او ادامه داد: وحید پروژه‌ی آکادمیک و کلانی در ذهن داشت و براساس آن به IPM شکل داد و آن را به جلو برد و دانشجویانی با استاندارد بین‌المللی پرورش داد. روش تدریس او برای بسیاری از دانشجویان بسیار جالب بود و ذهنیت دانشجو را در مورد فلسفه خواندن و تدریس فلسفه تغییر می‌داد. همه‌ی این ویژگی‌ها باعث شد که این پژوهشکده در بحث‌های به‌روز بین‌المللی مشارکت کند و با انتشار مقاله و پژوهش در این فضا مطرح و شناسانده شود.

او افزود: از دیگر کارهای مهم وحید و پژوهشگاه دانش‌های بنیادی این بود که فلسفه‌ی تحلیلی را در زمره‌ی علوم پایه قرار داد و نشان داد که فلسفه به اندازه‌ی فیزیک بنیادین است و اگر به مباحث فلسفه در جای خودشان توجه شود به همان اندازه می‌تواند در جامعه فرهنگ و دیگر حوزه‌ها تأثیرگذار باشد.  به جز اینها، می‌توان به برگزاری مدرسه‌های تابستانی، سخنرانی‌هایی به دور از تعارف و با هدف بیان آرا و دریافت نقدهای مؤثر، حمایت از نخبه‌گرایی در قالب حمایت از پایان‌نامه‌ و جذب دانشجو به عنوان محقق و برداشتن فشار از روی دانشجو و فراهم آوردن مجالی برای رسیدن به استانداردهای بین‌الملی  نیز اشاره کرد.

حسینخانی متذکر شد: متأسفانه از زمانی انتشار مقاله به ناگاه به امری بسیار مهم تبدیل شد و دیگر این‌طور نیست که لزوماً پژوهشگری پروژه‌ای را جلو ببرد و دغدغه‌ی فلسفی داشته باشد و با مباحث روز درگیر و بی‌طرفانه و ناشناس داوری شود و چند فیلسوف مسلط بر آن حوزه نتیجه‌ی کارش را به‌عنوان کار فلسفی بپذیرند. متأسفانه انتشار مقاله به اهرم فشاری بر دانشجویان و اساتید و پژوهشگران تبدیل شد که برای مصاحبه‌ی دکتری از دانشجو توقع مقاله‌ی فلسفی دارند که انتظار غریبی است! نتیجه‌ی این رویکرد انتشار مقالات بی‌کیفیت، تأسیس پی‌درپی فصل‌نامه‌ها و مجلات، راه‌افتادن مجلات پولی (دسترسی آزاد) می‌شود. به جز این، حالا اسم استاد راهنما هم باید زینت مقاله باشد که این هم انتشار مقالاتی بی‌کیفیت حتی با نام‌های شناخته‌شده را رقم زده است. در این وضعیت، کمیت‌گرایی هم نقد می‌شود و به سمت کیفیت‌گرایی حرکت می‌کنیم. اما این هم دانشجو را وامی‌دارد به سراغ کتاب نوشتن برود، در حالی که هنوز حتی یک مقاله‌ی علمی‌پژوهشی ندارد. این کتاب‌ها همان مقالات کش‌آمده‌اند که با عنوان نظریه‌پردازی منتشر می‌شوند. گذشته از این دزدی ادبی نیز رایج شده است، چراکه بسیاری از این پژوهشگران نحوه‌ی ارجاع دادن را بلد نیستند. اوایل وقتی استادی دزدی ادبی می‌کرد غوغایی به پا می‌شد، اما حالا به حدی رایج است که حساسیت به آن از بین رفته. همه‌ی این موارد شرایطی تناقض‌بار را پدید آورده و پژوهش‌های جدی و انتشار مقاله و کتاب را لوث می‌کند. یکی از نقش‌های مهم وحید و گروه فلسفه‌ی تحلیلی تلاش برای جاانداختن نحوه‌ی نگارش مقالات فلسفی استاندارد و مشارکت در مباحث روز فلسفی بوده است.

او در پایان درباره‌ی کتاب «فلسفه‌ی تحلیلی» گفت: خواندن این کتاب مهم است، چراکه می‌توانیم با نحوه‌ی نگارش مقاله‌‌ی فلسفی استاندارد و مشارکت در مباحث روز فلسفی هم آشنا شویم. البته این مقالات دشوارند، چراکه جزو مقالات تخصصی‌اند. به نظرم جا دارد وحید کتابی مقدماتی در معرفت‌شناسی بنویسد تا دانشجویان را در رویارویی با مباحث این کتاب کمک کند و مکمل این مباحث باشند.

تنوع دینی به‌مثابه مصداقی برای نفوذپذیری شناختی

محمود مروارید، عضو پژوهشگاه پژوهش‌های بنیادی، اظهار داشت: انتشار ترجمه‌ی این مجموعه مقالات به نظرم از چند نظر حائز اهمیت است؛ جهت اول شخصیت علمی بی‌بدیل وحید در فضای آکادمیک فلسفه‌ی ایران و دیگری اینکه قدمی است در مسیر به لباس فارسی درآمدن مباحث فلسفه‌ی تحلیلی. در فضای آکادمیک فلسفه ایران کسی در کیفیت و کمیت وحید در جریان‌های فلسفی معاصر مشارکت نمی‌کند؛ چه در قالب کتاب و مقاله چه در قالب آموزش و پژوهش در ایران.   

او درباره‌ی شکل‌گیری کتاب و ترجمه‌ی آن گفت: دکتر جوادی این کار را پیشنهاد داد و حمایت از آن را متقبل شد. دکتر وحید پانزده‌شانزده مقاله انتخاب کرد که طیف زمانی گسترده‌ای را در بر می‌گرفت و نشانی از پروژه‌ای فکری داشت که از دو دهه پیش جریان داشت. بنابراین، بایستی این مقالات را به بهترین نحو ممکن به فارسی ترجمه می‌کردیم. با گروهی از مترجمان ماهر صحبت کردیم که بسیاری از آنان فارغ‌التحصیلان فلسفه تحلیلی بودند. دکتر یاسر پوراسماعیل، دکتر محسن زمانی، دکتر محمد حیدرپور، دکتر امید کریم‌زاده، دکتر محسن اسلامی و مهدی خسروانی این مقالات را ترجمه کردند. در ادامه، گروهی برای مقابله تشکیل شد و مقابله به صورت پارگراف به پارگراف انجام شد، چراکه هم تلقی درست از مفاهیم مهم بود هم برگردان به زبان روان و مناسب. این مرحله از کار بسیار وقت‌گیر بود. همچنین، با مشارکت یاسر پوراسماعیل، محسن زمانی و ساجد طیبی جلسات مفصلی برای معادل‌گزینی برگزار کردیم و معادل‌های پیشنهادی مترجمان و پیشنهادهای خودمان را به بحث گذاشتیم. در نهایت، ویراستاری فنی و ادبی نیز در نشر هرمس انجام شد تا کار با این سروشکل به دست خوانندگان برسد.

او بیان داشت: یکی از خصوصیت‌های بارز فلسفه‌ی تحلیلی که خودش را در این مجموعه مقالات به‌خوبی نشان داده است؛ روابط عمیق و وثیق میان شاخه‌های متعدد آن از معرفت‌شناسی، فلسفه‌ی زبان و فلسفه‌ی ذهن گرفته تا فلسفه‌ی اخلاق است. به‌گونه‌ای که بی‌معناست کسی بخواهد در یکی از این رشته‌ها متخصص شود و به سایر موارد تسلط نداشته باشد. نوعی همه‌جانبگی و کلی‌نگری در این مجموعه مقالات هست. محور این مقالات معرفت‌شناسی است، ولی به‌وضوح می‌توان ارتباط این مقالات را با چند رشته‌ی دیگر در این فلسفه نیز دید. مثلاً یکی از بحث‌های فلسفه‌ی ذهن برون‌گرایی در محتواست که خیلی‌ها گمان کرده‌اند لوازمی در معرفت‌شناسی دارد. دقیقاً دو مقاله از این مجموعه درباره‌ی نتایج این مفهوم (برون‌گرایی در محتوا از فلسفه‌ی ذهن) در معرفت‌شناسی است. همچنین، یکی از مباحث مهم فلسفه‌ی زبان حسن ظن است. حسن ظن به اجمال می‌گوید، در صورتی می‌توانید جملات گوینده‌ای را تعبیر یا تفسیر کنید یا معنایی به آنها نسبت دهید که  پیش‌فرضتان صادق و معقول بودن باورهای گوینده باشد. حال این بحث از فلسفه‌ی زبان می‌تواند نتایج جالبی در معرفت‌شناسی داشته باشد. مقاله‌ی دوم این مجموعه با عنوان «حسن ظن، ترتب و شکاکیت» درباره‌ی نتایج حسن ظن در معرفت‌شناسی است. همچنین، برخی مقالات دیگر این مجموعه نیز از اصل حسن ظن بهره گرفته‌اند. ارتباط مباحثی مثل استعدادها در متافیزیک یا فلسفه‌ی اخلاق با معرفت‌شناسی نیز به همین ترتیب است.

این عضو پژوهشگاه علوم بنیادی افزود: مقالات بخش دوم متأثر از مباحث عقلانی و جدیدند و ارتباطاتی را نشان می‌دهند که میان فلسفه‌ی اخلاق و معرفت‌شناسی وجود داشته باشد. پس، مباحث معرفت‌شناسی از مباحث شاخه‌های دیگر استفاده می‌کنند. از آن‌سو هم شاخه‌های دیگر از معرفت‌شناسی استفاده می‌کنند. خیلی واضح استفاده مباحث فلسفی و دینی در معرفت‌شناسی است. در این دو مقاله وحید ایده‌هایی از معرفت‌شناسی را مبنا قرار داده تا بر اساس آن مسائلی در فلسفه‌ی دین را حل‌وفصل کند.

او تأکید کرد: در مقام آموزش فلسفه نیز باید در نظر داشته باشیم که معنا ندارد بخواهیم از برنامه‌ای آموزش در فلسفه‌ی اخلاق یا ذهن یا  دین سخن بگوییم و به دیگر بخش‌های فلسفه‌ی تحلیلی توجهی نکنم. اینها به‌عنوان یک بسته‌ی کامل باید ارائه شود تا تأثیرگذار باشد.

مروارید در ادامه مقاله‌ی پایانی کتاب را مرور کرد که در آن از مباحثی در معرفت‌شناسی برای حل مسائلی در فلسفه‌ی دین استفاده شده است. او در این بخش اظهار داشت: «تنوع دینی، نفوذپذیری شناختی ادراک دینی» در یکی از بهترین مجلات تخصصی فلسفه‌ی دین منتشر شده است. این مقاله این مساله‌ی قدیمی لوازم فلسفی تعدد دین را پیش می‌کشد. توضیح اینکه برخی این امر را دلیل انکار بُعدی الوهی در عالم دانسته‌اند و برخی دیگر آن را تأییدی بر پلورالیسم در خصوص باورهای دینی دانسته‌اند و برخی هم باورهایی متفاوت دارند. اما نکته‌ی مهم این است که در معرفت‌شناسی دینی و فلسفه‌ی دینی معاصر پدیده‌ی تعدد دینی را عمدتاً تحت عنوان اختلاف نظر قرار می‌دهند که مبحثی معرفت‌شناسی است.   حال آنکه وحید بر این نکته‌ی جالب و مغفول‌مانده انگشت می‌گذارد که هرچند تنوع دینی می‌تواند مصداقی از اختلاف‌نظر باشد، می‌تواند مصداقی نفوذپذیری شناخت هم باشد. اگر از این زاویه به مساله‌ی تنوع دینی بنگرید، چه‌بسا به نتایجی متفاوت برسید.

او توضیح داد: مساله‌ی اختلاف نظر از دو دهه پیش در معرفت‌شناسی معاصر مطرح شده است و بر آن است که اگر دو نفر درباره‌ی یک مساله تحقیق کنند و به نتایج متفاوتی برسند، پیش از آگاهی از اختلاف نظرشان در باورشان موجهند، چراکه متخصص‌اند و براساس شواهد به نتیجه‌ای رسیده‌اند. اما سوال این است که وقتی این دو از اختلاف‌نظرشان آگاه شدند، برای وضعیت توجیهی این باورها چه اتفاقی می‌افتد؟ ابرام‌گرایان می‌گویند وضعیت توجیهی عوض نمی‌شود و مصالحه‌گرایان می‌گویند درجه‌ی توجیه باورهای شما کاهش پیدا می‌کند، گاه در حدی که توجیهتان را از دست می‌دهید. البته، دیدگاه‌های بینابینی هم وجود دارد.

او ادامه داد: تا پیش از این اغلب تنوع دینی را در این حوزه (اختلاف نظر) بررسی کرده‌اند. اما وحید از نفوذپذیری شناختی سخن می‌گوید. نفوذپذیری شناختی می‌گوید، تجارب حسی بر حالات شناختی ما (باورهایمان، معرفت‌هایمان، میل‌هایمان، خواسته‌هایمان) تأثیر دارند، اما آیا باورها، میل‌ها و خواسته‌های ما می‌تواند بر تجارب حسی ما تأثیر بگذارد. برخی بر این باورند که این امکان هست. چنان‌که جست‌وجوگر طلا از روی تمایل شدید به یافتن طلا گاهی اوقات سنگریزه را طلا می‌بیند. پس‌زمینه‌ی شناختی فرد در محتوای تجربه‌ی شخصی او تأثیر می‌گذارد، اما این تأثیر منفی است؛ یعنی حداقل به لحاظ شهودی به نظر می‌رسد این تأثیر از وجه توجیهی این تجربه می‌کاهد. چراکه انگار به‌سبب مجموعه‌ای از پیش‌زمینه‌های ذهنی رخ داده است. گاهی اوقات هم زمینه‌ی شناختی روی تجربه‌ی حسی تأثیر مثبت می‌گذارد؛ یعنی وجه توجیهی آن تجربه‌ی حسی افزایش می‌یابد. مثلاً متخصص تشخیص طلا یک زمینه‌ی ذهنی دارد و تجربه‌ی او به لحاظ توجیه‌بخشی بالاتر است تا فرد غیرمتخصص. بنابراین، زمینه‌های ذهنی گاهی تأثیر مثبت دارند و گاهی منفی.

مروارید در پایان گفت: ایده‌ی مقاله‌ی پایانی وحید این است که تنوع دینی را مصداقی از مساله‌ی نفوذپذیری شناختی در نظر آوریم. این بیشتر درباره‌ی باورهای دینی‌ای مطرح می‌شود که به‌واسطه‌ی تجربه‌ی دینی پدید می‌آیند. این هم بحثی در معرفت‌شناسی دین است که همچون تجربه‌ی حسی که منجر به باور حسی می‌شود که به‌سبب تجربه‌ی حسی موجه شده است، تجربه‌ی دینی نیز می‌تواند منجر به باور دینی شود که به‌سبب همان تجربه‌ی دینی موجه شده است و همان‌طور که تجارب حسی نفوذپذیری شناختی دارند و ممکن است تحت تأثیر امیال و خواسته‌های قبلی قرار بگیرند، تجارب دینی نیز می‌توانند نفوذپذیری داشته باشد.

ما در سنتمان چیزی به نام معرفت‌شناسی نداشته‌ایم

رضا اکبری، استاد فلسفه دانشگاه امام صادق، سخنان خود را با اشاره به اینکه سال‌ها در درس‌های حمید وحید شرکت کرده و در کنار فلسفه‌ی اسلامی توانسته از این رهگذر با مباحث روز فلسفه‌ی تحلیلی آشنا شود. همچنین، به تأثیر غیرمستقیم این امر بر ارائه‌ی درس‌هایی مثل فلسفه‌ی ذهن، فلسفه‌ی زبان، فلسفه‌ی منطق، فلسفه‌ی اخلاق و فلسفه‌ی علم در دانشگاه امام صادق  اذعان داشت. او در بخش‌هایی از سخنان خود اظهار داشت: مباحث کلاس‌های وحید در زندگی علمی من بسیار تأثیرگذار بود و در سمت و سو گرفتن علایق پژوهشی و همچنین در نگارش مقالاتی مثل «رابطه‌ی بدن و نفس در سنت اسلامی» یا «نقد جان سرل بر مدل محاسباتی ذهن» و کتاب «جاودانگی» نقش داشت. پس، در نظر من این کتاب نکات بسیار مهمی دربردارد و می‌تواند به من دانشجوی رشته‌ی فلسفه‌ی اسلامی کمک کند.

او در ادامه گفت: استنطاق اصطلاح شهید صدر در مساله‌ی مواجهه با قرآن و تفسیر آن و به معنای به سخن درآوردن است. برای به سخن درآوردن متن باید با او در گفت‌وگو قرار بگیرید، سؤال‌هایی را به آن عرضه کنید و پاسخ‌هایتان را بگیرید. برای اینکه دست‌یابی به سؤال هم باید با رخدادها و آرای دوره‌ی معاصر آشنا باشیم. اگر من در کلاس‌های وحید شرکت نمی‌کردم، در ادامه هم مباحث فلسفه‌ی ذهن یا زبان یا اخلاق را پی گیری نمی‌کردم و بسیاری از ایده‌ها به ذهنم خطور نمی‌کرد تا منجر به نگارش مقاله یا ارائه‌ی درسی به دانشجویان باشد. بنابراین، داشتن اطلاعات از دوره‌ی معاصر به ما کمک می‌کند که از داشته‌هایمان سؤالاتی قابل‌قبول کنیم و امکان استخراج پاسخ‌های مناسب را بررسی کنیم. البته، در این فضا باید مراقبتی نیز بشود. این‌گونه نیست که الا و لابد باید مباحث جدید را در سنت خودمان بیابیم. این یک تحمیل به متون است. از طرف دیگر این‌گونه نیست که ما چیزی نداشته باشیم و حداقل نتوانیم ایده‌هایی بگیریم و استفاده کنیم.

اکبری افزود: مرور سیر کتاب‌های منتشر شده در باب معرفت‌شناسی در سنت اسلامی این مطلب را روشن می‌کند. اولین کتاب‌ها به عاقل و معقول، اقسام بدیهیات، منابع ادراک و امثال آن محدود است. در دوره‌ای مباحث معرفت‌شناسی در کشورمان رواج پیدا می‌کنند و بعضی از متون ترجمه می‌شوند. در نتیجه، دانش‌آموختگان فلسفه‌ی اسلامی می‌کوشند از سنت غربی استفاده بکنند تا دریابند در سنت خودمان چه چیزی داریم. لذا مقالاتی تحت عنوان مبناگرایی در سنت اسلامی یا انسجام‌گرایی در سنت اسلامی منتشر می‌شود، گویی تئوری‌های توجیه و توجیه معرفت‌شناختی در سنت اسلامی بازسازی می‌شود. فارغ از اینکه این بازسازی‌ها تا چه حد موفق بوده‌اند، وقتی ادبیات جدیدی در قالب ترجمه یا تدریس وارد کشورمان شد، شبیه‌سازی‌هایی هم در سنت اسلامی انجام شد و بعضی تلاش کردند در قالب پایان‌نامه یا مقاله این مسیر را ادامه بدهند. در ادامه، این ادبیات با برخی کتاب‌های معاصر قدری توسعه پیدا می‌کند. نگاه فلسفه اسلامی است، اما مسائل وسعت یافته و مباحث وجوه ذهنی، تعریف علم، ابزارهای ادراک، باورهای پیشینی و پسینی مطرح شده و مسائلی به آن اضافه می‌شود.

این استاد دانشگاه در ادامه نکاتی را متذکر شد، از جمله اینکه بیان داشت: ما در سنتمان چیزی به نام معرفت‌شناسی نداشته‌ایم. معرفت‌شناسی هم حیطه‌ی خیلی جدیدی نیست و مثل نهری جاری است که توسعه می‌یابد و حوزه‌های بیشتری را شامل می‌شود و هرچقدر وسعت پیدا می‌کند ارتباطش با دیگر نحله‌های فلسفی و مباحث فلسفی پررنگ‌تر و وثیق‌تر می‌شود. اگر در سنت خودمان به دنبال مباحث معرفت‌شناختی باشیم، این‌گونه نیست که مباحث را در فلسفه جست‌وجو کنیم. هرچند برخی مباحث مثل وجوه ذهنی و اتحاد عاقل و معقول و عقل ثانی فلسفی را ببینیم، برخی مباحث را هم باید در علم‌النفس یا منطق یا علم اصول یا علم رجال بیابیم و این‌گونه نیست که با مراجعه به یک حوزه بتوانیم بحثی را در سنت خودمان واکاوی کنیم که در دوره‌ی معاصر مطرح می‌شود. باید منابع مختلفی را رصد کنیم. این مباحث به ما می‌گوید ما نیازمند آن هستیم که بخش‌های مختلفی از سنت خودمان را موردتوجه قرار دهیم. اما نباید به دنبال تحمیل یک مساله باشیم و مشابه‌پنداری کنیم.

اکبری در پایان گفت: ما در سنت خودمان از کلمه‌ی حجت یا استدلال استفاده می‌کنیم و باید به تفاوت‌های فرهنگی و سابقه‌ی تاریخی کلمات هم توجه کنیم. در ترجمه این عبارت را توجیه معرفت‌شناختی می‌نویسند. بعد هم  ناچار می‌شویم معنا و کارکرد توجیه را توضیح دهیم. پس، نباید در معادل‌گذاری‌ها ساده‌انگاری کنیم. دیگر اینکه باید قدری هم اعتمادبه‌نفس داشته باشیم. دانشجویان و استادان فلسفه‌ی اسلامی عموماً تمایل دارند بگویند من این را نگفته‌ام و ابن‌سینا یا ملاصدرا گفته‌اند. درحالی‌که در سی صفحه مطلب دو بار به ابن‌سینا ارجاع کرده و بقیه تحلیل و خوانش‌های خودش است. ما باید از داشته‌ها و آورده‌هایمان در معرفت‌شناسی معاصر استفاده کنیم و به ایده‌هایی برسیم؛ یعنی به دانشجویمان اجازه بدهیم که بگوید ایده‌ی اصلی را از ابن‌سینا گرفته‌ و بسطش داده تا ایده‌های خودش را مطرح کند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترين مطالب اين بخش
  معنایی برای زندگی در برهوت هستی

گزارش نشست نقد و بررسی کتاب «سنگی بر گوری»

  مرجعی برای تاریخ فلسفه‌ی اخلاق در غرب

گزارش نشست نقد و بررسی کتاب «تاریخ فلسفه‌ی اخلاق: دستنامه‌ی آکسفورد»

  تفسیرهایی از قرآن برای انسان مدرن

گزارش نشست بررسی کتاب «تفسیر معاصرانه‌ی قرآن کریم»

  ابن خفیف، شاهزاده‌ای که خودخواسته زاهد شد

گزارش نشست نقد و بررسی مجموعه آثار «ابن خفیف شیرازی»

  مراسم هفتمین دوره‌ی جایزه‌ و نشان ابوالحسن نجفی

گزارش هفتمین دوره‌ی جایزه‌ی ابوالحسن نجفی