img
img
img
img
img

ابن خفیف، شاهزاده‌ای که خودخواسته زاهد شد

رضا پریشان شیدا

عرفان، در لغت به‌معنای شناختن است؛ شناختی که از راه تمرکز بر باطنِ نفس به‌دست می‌آید؛ شناختی قلبی که از طریق کشف و شهود حاصل می‌شود، نه بحث و استدلال؛ سیر و سلوکی است که عارف را از گیتی به مینو می‌رساند. عارف، سعی در پیوستن به حقیقت از طریق شهود یا همان تجربه‌ی درونی دارد. محور اصلی عرفان، مشاهده‌ی حقایق است؛ مشاهده‌ی اسرار جهان، مدار کار عارف را تشکیل می‌دهد. قصد عارف، مشاهده‌ی خدا، با چشم دل است؛ او می‌خواهد شیرینی حقیقت را بچشد. نشانه‌های عرفان را نزد پیروان مکاتب مختلفی چون، بِرَهمن‌ها، بودائی‌ها، رواقیان، نسطوریان، مهریان، زرتشتیان و حتی سرخ‌پوستان آمریکا نیز می‌توان یافت.

ایران در طول تاریخ، همواره از مراکز معنویت و عرفان بوده است. پس از ورود اسلام به ایران، این سرزمین مهد رویش تصوف و عرفان اسلامی گردید. بسیاری از بزرگان صوفیه هم‌چون حلّاج، بایزید، خرقانی، غزالی، عطار، شمس تبریزی و مولوی، به این فرهنگ تعلق داشته‌اند. بیش از هزار سال است که زنجیره‌ی متّصل عارفان و صوفیان در این سرزمین استمرار دارد و این میراث از نسلی به نسلی منتقل می‌شود. شیخ کبیر ابوعبدالله ابن خفیف شیرازی، عارف بزرگ قرن سوم هجری است که به‌رغم اعتبار گرانش، کمتر میان هم‌وطنان خود شناخته شده و آثار ارزشمندش خوانده شده است؛ از همین روی، مهم‌ترین تحقیقات راجع به او را می‌بایست در آثار عرفان‌پژوهان و اسلام‌شناسانی غربی، چون لویی ماسینیون، فریتز مایر و هلموت ریتر جست‌وجو کرد.

مجموعه آثار ابن خفیف شیرازی، کتابی دو جلدی به‌قلم معین کاظمی‌فر است که به‌همّت نشر نگاه معاصر منتشر شده است. نقد و بررسی این کتاب، موضوع نشست هفتگی شهر کتاب بود؛ این نشست، سه‌شنبه اول اسفند، با حضور نویسنده‌ی اثر، نصرالله پورجوادی و سعید کریمی برگزار شد.

تلفیق شریعت و طریقت، میراث ماندگار ابن خفیف

علی‌اصغر محمدخانی، معاون فرهنگی شهر کتاب، در معرفی شخصیت برجسته‌ی عارف نامی، ابوعبدالله ابن خفیف شیرازی، گفت: شهر شیراز، آرامگاه چهار نامدار ایرانی را در خود جای داده است؛ حافظیه و سعدیه را همه می‌شناسند؛ امّا از آرامگاه ابن خفیف، که در نزدیکی بازار و مسجد وکیل، در حیاط یک کتاب‌خانه‌ی عمومی است، کمتر کسی مطّلع است؛ حتی اهالی شیراز. آرامگاه روزبهان بقلی فسایی، معروف به شیخ روزبهان هم در جنوب خیابان لطف‌علی خان زند، غریب مانده است. ابن خفیف شیرازی، از عرفای مطرح و تأثیرگذار قرون سوم و چهارم هجری،  در عرفان و مکتب فارس بوده است. وی در سال ۲۶۹ هجری قمری متولّد و پس از ‌صد و چهار سال زندگی، در سال ۳۷۱ هجری قمری درگذشت. ابن خفیف، به شیخ کبیر شهرت دارد؛ او از مشایخ بزرگ صوفیه‌ی فارس و مؤسس سلسله‌ی خفیفیه است. ابوالحسن دیلمی، از شاگردان اوست. وی کتابی در سیرت استاد خود نگاشته که برگرفته از دیده‌ها و شنیده‌هایش است؛ بسیاری از خُلقیات و احوالات ابن خفیف را می‌توان از لابه‌لای صفحات همین کتاب استخراج کرد. اصل کتاب یاد شده که به‌زبان عربی نوشته شده، از میان رفته است؛ امّا ترجمه‌ی فارسی آن، به‌قلم رُکن‌الدین یحیی جُنید شیرازی در دست است؛ این کتاب، مهم‌ترین مأخذ درباره‌ی زندگی ابن خفیف شیرازی است. کتاب «سیرت ابن خفیف»، سه دهه‌ی پیش، به‌سعی آنه‌ماری شیمل، عرفان‌پژوه آلمانی، تصحیح و به همّت توفیق سبحانی منتشر گردید. دو سال پیش نیز، «سیرت ابن خفیف» با ترجمه‌ی تاج‌الدّین کُربالی را مجتبی مجرد تصحیح و انتشارات بنیاد موقوفات افشار چاپ کرد. از طریق مطالعه‌ی کتاب «سیرت ابن خفیف»، علاوه بر اطلاع از زندگی، منش و آثار وی، می‌توان با حال و هوای تصوف قرن چهارم هجری در اقلیم فارس، که تأملات فراوانی با تصوف بغداد داشته، آشنا شد؛ هم‌چنین، کتاب مفیدی برای شناخت تاریخ اجتماعی ایران است.  

محمدخانی، در پایان سخنان خود از دو اثر دیگر درباره‌ی ابن خفیف شیرازی یاد کرد و در همین خصوص افزود: مدخل ابن خفیف، در فرهنگ‌نامه‌ی بزرگ اسلامی که  به‌قلم فتح‌الله مجتبایی است، اشاراتی اجمالی درباره‌ی این عارف بزرگ را در خود جای داده است. در سال جاری، کتاب دیگری نیز در احوال و آثار ابن خفیف، به‌سعی زرّین‌تاج واردی، توسط بنیاد فارس‌شناسی منتشر شده است.

انقلاب عواطف بنیادین، از ابن خفیف تا روزبهان

معین کاظمی‌فر، نویسنده‌ی مجموعه‌ی دو جلدی آثار ابن خفیف شیرازی، انگیزه‌ی کار درباره‌ی ابن خفیف را مدیون روزبهان است؛ روزبهان، عنوان رساله‌ی دکتری اوست. او در همین‌باره گفت: هر چه بیش‌تر، بر ابن خفیف دقیق شدم و پیگیر آثار او، بیش از پیش به پژوهش‌گران غیر ایرانی رسیدم؛ از میان محقّقان داخلی، تنها دو نفر اهتمام به بررسی آثار و اندیشه‌ی ابن خفیف داشتند. در همین زمان، به رساله‌ای موسوم به «اوصاف القلوب» رسیدم؛ ابتدا، ناامید بودم؛ چراکه پژوهش‌گران برجسته‌ای چون آنه‌ماری شیمل، کارل بروکلمان و فؤاد سِزگین، معتقد بودند که این رساله متعلق به ابن خفیف نیست؛ امّا هر چه در مطالعه‌ی رساله پیش رفتم و منابع آن را جست‌وجو کردم، بیش‌تر متقاعد شدم که این رساله، از آن اوست. دلایل و شواهد این تعلّق، در مقدمه‌ی کتاب «مجموعه آثار ابن خفیف شیرازی» آمده است.

کاظمی‌فر، ادامه داد: درگام نخست، تلاش شد مجموعه آثار و متون بنیادین به‌جای مانده از ابن خفیف، گردآوری و در این کتاب کنار هم قرار گیرند. پیش از این، برخی از رسالات ابن خفیف، تصحیح شده بود؛ این مهم، به‌همّت کسانی چون فلورین زوبیروی و فاطمه علاقه انجام گرفته است. این کتاب، مجموع شش رساله از ابن خفیف را در خود جای داده و این تمام آثاری است که از او به‌جای مانده است. رساله‌ی «الاقتصاد» ابن خفیف، دارای دستگاه مفهومی پیچیده‌ای است؛ به‌ویژه در تعریف دو مفهوم اخلاص و ریا. او در این رساله، به‌طرز حیرت‌انگیزی وارد ظرایف روان‌شناختی مفهوم ریا شده و مواردی از آن را شاهد می‌آورد؛ دقّت در این موارد، به‌راحتی مخاطب را با پیچیدگی طرز فکر و دستگاه مفهومی او آشنا می‌کند؛ مفاهیمی که در اقلیم فارس ماندگار شد و شاید به بزرگانی چون روزبهان و حافظ نیز رسیده باشد. در همین خصوص، می‌توان به زنهاری اشاره کرد که ابن خفیف  به مریدان می‌دهد؛ مبادا مریدی به‌هنگام سردی، عبادات، ذکرها و مجاهدات دوران گرم‌روی خود را تکرار کند؛ این، عین ریاست؛ عدم انطباق ظاهر و باطن است. ابن خفیف، مفاهیم را دانه‌دار می‌کرد.

این نویسنده، در باب مشخصه‌های دیگری از آثار ابن خفیف شیرازی، تصریح داشت: ابن خفیف، نخستین عارف شناخته شده‌ی شیراز است؛ از عارفان پیش از وی که برخی حقّ استادی بر گردنش داشتند، چیزی جز نام ایشان، برجای نمانده است. پس از ابن خفیف، به‌ عارفانی چون ابوالحسن دیلمی و روزبهان می‌رسیم؛ هر سه عارف، نسب دیلمی دارند و ما را با این پرسش مهم روبه‌رو می‌کند که آیا عرفان شیراز، پدیده‌ای دیلمی و سوغاتی از آل بویه است؟ درباره‌ی پدر ابن خفیف گفته شده که از سرهنگان عمرولیث بوده است و جدّش زرتشتی؛ تصویری که سیرت‌نویسان از پدربزرگ ابن خفیف ارائه داده‌اند، ما را به شبحی از بودا می‌رساند؛ ابراهیم ادهم. بنابراین، ابن خفیف را از ابنای ملوک و نوعی شاهزاده دانستند که خودخواسته روی به زُهد و فقر و تصوف آورده است. اگر خط سیر عرفان شیراز را از ابن خفیف تا روزبهان دنبال کنیم، به تحوّل عاطفی بنیادینی می‌رسیم که حائز اهمیت است؛ ابن خفیفی که در قرن ۳ و ۴ هجری است و روزبهانی که در قرن ۵ و ۶ هجری می‌زید. در فاصله‌ای قریب به ‌صد و پنجاه سال، تصوف شیراز، شاهد انقلابی عاطفی است. توجّه در عواطفِ بنیادینِ مسلّط به آثار ابن خفیف، پژوهش‌گر را به سه‌گانه‌ی ترس، اندوه و اضطراب می‌رساند؛ امّا نزد روزبهان، این عواطف به عشق، آرامش و وجد بدل می‌شود. رگه‌های عواطف روزبهانی، شاید به حافظ و سعدی نیز رسیده باشد. در این میان، از نقش مؤثر ابن باکویه و دیلمی نمی‌بایست غافل شد.

کاظمی‌فر، ادامه داد: انعکاس چهره‌ی ابن خفیف در آثارش، با آن‌چه سیرت‌نویسان از وی ارائه داده‌اند، متفاوت است. مادامی‌که نگاه مخاطب از طریق سیرت به ابن خفیف باشد، نخست ارتباط او با حلّاج به‌چشم می‌آید و بعد تصویر دراماتیکی که از وی عارفی شفیق، مهربان با حیوانات، صلح‌جو و منعطف با ادیان، عشق‌ورز با خالق و از این دست، می‌سازد؛ امّا تفاوت چنین تصویری از او، با آن‌چه از طریق خواندن آثارش به‌دست می‌آید، موجب شگفتی است. گونه، یا همان ژانر سیرت، گونه‌ای عامه‌پسند در نوشته‌های عرفانی است. تصویر ارائه شده در سیرت‌نوشته‌ها، تصویرِ برساخته‌ی عارف است؛ نه تصویر واقعی او. این تفاوت، در چهره و شخصیت روزبهان نیز مشهود است؛ تصویری که نواد‌گانش از او ساخته‌اند با چهره‌ی منعکس در آثارش. بسیاری از نکات مناقشه‌برانگیز شخصیّت روزبهان، در کتاب «تحفه‌ی اهل عرفانِ» شرف‌الدّین ابراهیم، پنهان شده است؛ در حالی‌که روزبهان در کتاب «کشف الاسرار» خود، از رابطه‌ی خاصش با خداوند، بی‌پرده سخن می‌گوید: خداوند، بر سقف رباطم تنبور می‌نوازد.

وی، هم‌چنین افزود: از دیدگاه تحلیل گفتمان، مهم است بدانیم که چرا اهالی شیراز برای ابن خفیف آرامگاه می‌سازند و به روزبهانِ خود بی‌اعتنایند. این بی‌اعتنایی و عدم پذیرش تا آن‌جاست که پس از مدتی، مدفن روزبهان مخروبه و کاربری اصطبل می‌گیرد؛ ولادمیر الکسیویچ ایوانُف، شرق‌شناس روس، مدفن روزبهان را یافته و با کمک هانری کُربَن، خاورشناس فرانسوی و محمّد معین، محوطه‌ی مدفن را خریداری و آن‌را بازسازی می‌کنند. کاظمی‌فر، افکار تعا‌لی‌گرایان آمریکا را از جهاتی با افکار و ایده‌های عارفانی چون ابن خفیف و روزبهان قابل قیاس دانست و در این باره گفت: ایده‌ی هِنری دیوید ثورو، در کتاب «والدن» که با نام «زندگی در جنگل» نیز شناخته می‌شود، تجربه‌ی سادگی است؛ او، در پی کشف آن‌است که تا چه اندازه می‌توان ساده زیست بی‌آن‌که به کیفیت زندگی خدشه‌ای وارد شود. ابن خفیف نیز به‌دنبال حدّ‌الضروره‌ای است که تا کجا می‌شود از نیازها و حظِّ نفس کاست، بدون آن‌که حقّی از نفس ضایع شود.

فارس، پایتخت معنویت ایران است

نصرالله پورجوادی، مؤلف، مصحّح و پژوهش‌گر حوزه‌ی عرفان و تصوف، معتقد است که ابن خفیف در یکی از حسّاس‌ترین دوران تصوف ایران می‌زیسته است؛ قرن سوم هجری، شاید مهم‌ترین قرنِ تمدن اسلامی باشد. وی، در همین باره گفت: به‌رغم اهمیت، اما آثاری چندانی از این قرن به ما نرسیده است. ابن خفیف، زاده‌ی قرن سوم و اقلیم فارس است؛ اقلیمی که شهر قدیمی فیروزآباد را در خود جای داده است؛ شهری که بی‌تردید، خاستگاه مهم‌ترین ایده‌های معنوی و عرفانی ایران است. شهر شیراز، در دوره‌ی اسلامی شهریت گرفته و بخشی از خاندان بزرگ دیلمی را در خود جای داده است. ابن خفیف، از معدود افرادی است که در زندان با حلّاج دیدار و گفت‌وگو داشته و همین امر وی را در زمره‌ی مشهورترین مشایخ شیراز و محل رجوع مجاوران و مسافران قرار داده است. در تاریخ تصوف ایران، او پیش از عرفای بزرگی چون ابومنصور اصفهانی و ابوعبدالرحمن محمد سُلمی بوده و همین تقدم، بر اهمیتش می‌افزاید. نخستین تذکره را نیز در سیرت ابن خفیف نوشته‌اند؛ همان‌ سرگذشت معنوی که دیلمی نوشت و بسیار خواندنی است. ابوالحسن علی بن محمد دیلمی، از مهم‌ترین نویسندگان تصوف است؛ کتاب «عطف الاُلف مألوف علی اللام المعطوف» در باب عشق الهی، اثر کلاسیک مهم و ماندگاری از اوست. ابن خفیف را بیش از آن‌که از آثارش بشناسی، از طریق سیرتی می‌شناسی که دیلمی نوشته است. اقلیم فارس، پایتخت معنویت ایران بوده و عارفان فراوانی را در دامن خود پرورانده است؛ ابن خفیف، دیلمی و روزبهان، سه عارف شناخته شده‌ی این دیارند؛ در این میان بسیاری زاهدان بزرگ، گمنام مانده‌اند که یا اهل نوشتن نبودند و یا آثارشان به ما نرسیده است. در تمام شهرهای ایران این‌‌چنین است؛ دانشمندان، حکیمان، عارفان و مشایخ بسیارند و تنها اندکی از آن‌ها شُهره‌.

این عرفان‌پژوه، درباره‌ی کتاب دو جلدی «مجموعه آثار ابن خفیف شیرازی» گفت: نخستین جلد این کتاب، حاوی رساله‌ی «اوصاف القلوب»، منتسب به ابن خفیف است که برای اولین بار به‌چاپ می‌رسد. در دومین جلد نیز، چندین رساله‌ی کوتاه از ابن خفیف آمده که غالب آن‌ها را پیش‌تر، دیگرانی چاپ کرده بودند و در این کتاب تجدید چاپ شده است؛ کاش! نام تصحیح‌کنندگان پیشین، از باب قدرشناسی و ارج‌ نهادن، در ابتدای هر رساله و هم‌چنین در فهرست آورده می‌شد. به‌عنوان مثال، من در سال ۱۳۷۸، رساله‌ی «شَرَف الفقراء» را در معارف چاپ کردم؛ تصحیح این رساله را فاطمه علاقه انجام داده بود؛ امّا از آن‌جایی که اشکالاتی بر آن وارد بود، ویرایش آن را به یکی از همکاران نشر سپردم؛ به‌هنگام انتشار اثر، نام ایشان به‌عنوان همکار مصحّح در کنار نام فاطمه علاقه آورده شد. پورجوادی، به‌رغم دلایل ذکر شده در مقدّمه‌ی کتاب، مبنی بر حقّانیت انتساب رساله‌ی «اوصاف القلوب» به ابن خفیف، تردید خود را ابراز کرد و افزود: آنه‌ماری شیمل، از وجود این اثر در شهر مشهد مطّلع بود، امّا دلیل کافی نداشت که آن‌را از ابن خفیف بداند و به‌همین خاطر، این اثر را در فهرست آثار او نیاورد. من نیز، به‌طور قاطع، نمی‌توانم بپذیرم که این رساله به ابن خفیف تعلّق دارد؛ چراکه در هیچ جای آن، نامی از او نیامده است. در صحّت نام رساله هم، جای تردید است. تنها بخشی از ابتدای این رساله، در باب قلب و موضوع اصلی آن درباره‌ی سماع است. فلورین زوبیروی، شرق‌شناس و متخصص ابن خفیف، معتقد است این رساله «جامع الارشاد» نام دارد.

این سخنران، ضمن تأکید بر اهمّیت آثار ابن خفیف، به‌واسطه‌ی تقدّمش بر آثار عارفانی چون سُلَمی، به اصطلاحات قُدمایی در آثار وی اشاره کرد و افزود: امروز، مُرید را در مقابل شیخ می‌شناسند؛ امّا مُرید در آثار ابن خفیف، معنای سالک را می‌دهد؛ رَوَنده؛ آن‌که اراده‌ی رفتن به راه حق دارد. آن‌چنان‌که به‌جای واژه‌ی شیخ، پیر و یا مرشد، از واژه‌ی حکیم استفاده شده است؛ مرشد را در قرن سوم هجری، حکیم می‌دانستند. اهالی فارس در دوره‌ی ابن خفیف، به‌فارسیِ پهلوی سخن می‌گفتند، بنابراین برابرِ واژه‌ی عربی حیات، جان، برابرِ روح، فَروَهَر و برابرِ نَفس، تن قرار می‌گرفت. استفاده از چنین واژه‌هایی، در آثار سایر هم‌عصران ابن خفیف هم دیده می‌شود. وی، ادامه داد: حکمت ایرانی، همه چیز در عالم وجود را، دارای دو رو می‌داند؛ یک روی مادی و جسمانی، که ملموس و محسوس است؛ آن دیگری، روی غیرملموس و نادیدنی است. روی جسمانی، گیتی و روی روحانی، مینو نام دارد. از گذشته‌های دور تا کنون، مسئله‌ی حکمت و عرفان ایرانی همواره این بوده است که چگونه می‌توان از گیتی گذشت و به مینو رسید؟ رسیدن به مینو، دو درگاه اصلی دارد؛ دیدن و شنیدن. درگاه دیداری، آموختن چشم به دیدن زیبایی هاست؛ که ساحت قدس، همه جمال است. درگاه شنیداری، شنیدن زیبایی پنهان در موسیقی است؛ نهایت موسیقی، کلام حق و دریچه‌ی ورود به مینو است. رساله‌ی «اوصاف القلوب» در همین خصوص نگاشته شده است؛ شرح مفاهیم بنیادینی چون وجد، وجود و از این دست.

ابن خفیف، یکی از سرحلقه‌های انسان‌شناسی عرفانی است

سعید کریمی، پژوهش‌گر حوزه‌ی عرفان و حکمت اسلامی، درباره‌ی درستی یا نادرستی انتساب رساله‌ی «اوصاف القلوب» به ابن خفیف، گفت: از یک سوی، به‌دلیل دردست نبودن صفحه‌ی نخست این رساله، نمی‌توان با قطعیت آن‌را متعلّق به ابن خفیف دانست؛ امّا از دیگر سوی، دلایل سه‌گانه‌ی مؤلف مبنی بر صدق این انتساب را نمی‌شود نادیده انگاشت. هم‌سو با دلایل مؤلف، دلیل دیگری را هم می‌توان بر اثبات صدق این انتساب، افزود؛ ابونعیم اصفهانی در کتاب «حلیه الاولیاء و طبقات الاصفیاء»، تنها به یک کتاب از ابن خفیف به‌نام «الفصول فی الاصول» اشاره کرده و تمام نقل قول‌های خود را از همین کتاب می‌آورد؛ تکرار ارجاع ابونعیم به این کتاب می‌تواند حاکی از آن باشد که «الفصول فی الاصول» همان «اوصاف القلوب» و متعلق به ابن خفیف است. ابن خفیف، از سرحلقه‌های انسان‌شناسی عرفانی است؛ وی در بخشی از رساله‌ی «اوصاف القلوب» به قلب انسان و شناخت ویژگی‌هایش پرداخته است؛ مجموعه عواملی که می‌تواند موجب ورود یا عدم ورود انسان به عالم مینو باشد.

کریمی، در ادامه‌ی سخنان خود به نکاتی اشاره کرد که اصلاحش می‌تواند به بهتر شدن کتاب «مجموعه آثار ابن خفیف شیرازی» بینجامد، وی، در همین‌باره تصریح کرد: مؤلف، در مقدّمه‌ی این کتاب مدّعی تصحیح انتقادی شده است؛ این در حالی‌است‌که از رساله‌ی «اوصاف القلوب» تنها یک نسخه در دست است، بنابراین تصحیح ایشان قیاسی است و نه انتقادی. فلورین زوبیروی، در کتاب خود به رساله‌ای از ابن خفیف اشاره کرده که در ترکیه یافت شده است؛ در مراجعه به انتهای سیرت ابن خفیف، به کتابی از او اشاره می‌شود که «الفضائل و جامع الدعوات و الاذکار» نام دارد؛ این کتاب می‌تواند همانی باشد که زوبیروی از آن یاد کرده است و چه خوب بود که ترجمه‌ی این اثر نیز در کنار باقی آثار ابن خفیف، قرار می‌گرفت. کاظمی‌فر، در مقدّمه‌ی خود ترجمه‌ی رساله‌ی «فضل التصوف» را نخستین ترجمه ذکر کرده است؛ گو این‌که، ترجمه‌ای پیشینی از آن، در خانقاه احمدی شیراز و به‌قلم میرزا محسن عمادالفقرا، متخلّص به حالی، موجود است؛ این ترجمه‌ی مهم قاجاری، در فهرست آثار ابن خفیف، به‌سعی زرّین‌تاج واردی آمده است.

 این پژوهش‌گر عرفان، در ادامه‌ی ذکر نکات اصلاحی خود، افزود: دریغ که چنین اثر ارزشمندی، چه در مقدّمه و چه متن کتاب، غلط‌های فراوان تایپی دارد؛ شاید یکی از دلایلش، سپردن اثر به ناشر غیر تخصّصی است. دو تصویر از متن اصلی نسخه در انتهای مقدّمه آمده است؛ امّا، بدون شرح تصویر. هم‌چنین به‌هنگام استفاده از متون عربی، بهتر است شماره صفحات نسخه‌ی اصلی، برای ارجاع مخاطب و تطبیق آن، ذکر شود. عدم وجود تعلیقات، به‌ویژه در جلد نخست، موجب سردرگمی مخاطب و چه‌بسا ریزش خوانندگان این کتاب است؛ کتاب، مملو از اصطلاحات خاص تصوف است که همین دارایی، ضرورت وجود تعلیقات را نشان می‌دهد؛ پی‌نوشت‌های پراکنده‌ای که مؤلف در توضیح برخی احادیث آورده، به‌هیچ وجه کافی نیست. فهرست‌ها، کلید کتابند؛ فهرست‌های پایانی این کتاب، می‌بایست به‌دست فردی آگاه به ظرایف فهرست‌نگاری، کامل و غلط‌گیری شوند. فهرست اصطلاحات نیز، باید به باقی فهرست‌ها افزوده شود؛ شرح اصطلاحات عرفانی، موسیقایی، احوال، مقامات و از این دست. چنان‌چه، اقوال ابن خفیف در سایر آثار صوفیه و ترجمه‌ا‌ی از کتاب زوبیروی نیز به «مجموعه آثار ابن خفیف شیرازی» افزوده شود، پژوهش‌گر، کتاب جامع‌تری را فراروی خود خواهد دید.

كلیدواژه‌های مطلب: برای این مطلب كلیدواژه‌ای تعریف نشده.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترين مطالب اين بخش
  معنایی برای زندگی در برهوت هستی

گزارش نشست نقد و بررسی کتاب «سنگی بر گوری»

  مرجعی برای تاریخ فلسفه‌ی اخلاق در غرب

گزارش نشست نقد و بررسی کتاب «تاریخ فلسفه‌ی اخلاق: دستنامه‌ی آکسفورد»

  تفسیرهایی از قرآن برای انسان مدرن

گزارش نشست بررسی کتاب «تفسیر معاصرانه‌ی قرآن کریم»

  ابن خفیف، شاهزاده‌ای که خودخواسته زاهد شد

گزارش نشست نقد و بررسی مجموعه آثار «ابن خفیف شیرازی»

  مراسم هفتمین دوره‌ی جایزه‌ و نشان ابوالحسن نجفی

گزارش هفتمین دوره‌ی جایزه‌ی ابوالحسن نجفی