img
img
img
img
img
محمدعلی همایون‌کاتوزیان

گلستان و افسردگی سعدی؟

محمدعلی همایون‌کاتوزیان در مجله‌ی ایران شناسی آورده است: «در دیباچه‌ی گلستان سعدی شرح کوتاهی هست در بیان انگیزه‌ی نوشتن این کتاب. به همان کوتاهی ـ شاید حتی کوتاه‌تر از ‌آن ـ که سعدی غالبا حکایات و نکات بزرگ را بیان می‌کند. می‌گوید که شبی سخت پریشان و دل‌فگار بودم و حس می‌کردم که عمرم را تلف کرده‌ام. پس بر ‌آن شدم که از آن پس به گوشه‌ای بنشینم و «پریشان نگویم». تا این‌که دوست نزدیکی به دیدارم آمد و موضوع را دریافت و مرا قانع کرد که نباید دست از کار بشویم. سپس با او به گردش رفتیم و شب را در بوستانی روز کردیم. و همان‌جا از من قول گرفت که این کتاب را بنویسم. و هی‌هذا.

از این حکایت چه می‌شود برداشت؟ آیا صرفا زاده‌ی تخیل سعدی است، به این جهت که عذری برای نگارش کتابش بیاورد؟ در این صورت، چه نیازی بوده که سعدی برای نوشتن کتابش عذر آورد. آن‌هم کتابی که ـ به قول خودش ـ بر خلاف گل همیشه خوش خواهد بود. البته شاید در حال گلگشت و گفت‌وگو، دوستی او را تشویق کرده باشد که کتابی بنویسد برای «نزهت ناظران و فسحت حاضران»: به چه کار آیدت ز گل طبقی/ از گلستان من ببر ورقی. کتابی اساسا به زبان نثر، به‌ویژه چون اندکی پیش از آن بوستان را به زبان شعر تمام کرده بود، ولی به این حکایت دراماتیک چه نیازی بود؟ بحث و گفت‌وگو در این موضوع را ـ از قضاـ می‌توان از همین‌جا شروع کرد. سعدی انگیزه‌ی نگارش بوستان را نیز صریحا ـ بلکه صریح‌تر و دقیق‌تر و قانع‌کننده‌تر از گلستان ـ در دیباچه‌ی آن کتاب بیان کرده است.»

ادامه‌ی این مقاله را در ذیل بخوانید:

كلیدواژه‌های مطلب: /

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترين مطالب اين بخش
  رازهای نقاشی مرگ سقراط

نقاشی مرگ سقراط دو سال قبل از انقلاب کبیر فرانسه خلق شد و القاگر حس مقاومت در برابر بی‌عدالتی، پیام‌آور روشنگری و فداکاری قهرمانانه بود.

  ذبیح‌الله منصوری؛ ترجمه کردن، همین و تمام؟!

ذبیح‌الله منصوری به تنها چیزی که وفادار بوده قرارداد و قول‌وقرارش با کارفرما بوده است.

  مچ‌اندازیِ ارسطو با رواقیان

مروری بر کتاب «یادگیری زندگی طبیعی؛ اخلاق رواقی و اهمیت کنونی‌اش»

  مروری کوتاه بر چند نمایشنامه از آلبر کامو

نگاهی به نمایش‌نامه‌های «سوء تفاهم»، «کالیگولا» و «صالحان»

  مقبره‌ی حسن صباح کجاست؟

از زمانی که مغولان این مقبره را ویران کردند، نشان آن در تاریخ گم شد و هنوز کسی از محل دقیق آن اطلاع ندارد.