img
img
img
img
img
چگونه مانند شازده کوچولو زندگی کنیم

هدیه‌ای عالی برای طرفداران شازده کوچولو

گسترش: کتاب «چگونه مانند شازده کوچولو زندگی کنیم» نوشته‌ی استفان گارنیه به همت انتشارات گوتنبرگ به چاپ رسیده است. برای درک مفاهیم عمیق کتاب شازده کوچولو، پژوهش‌های بسیاری انجام شده است. میل به رمزگشاییِ برخی از نمادها یا جست‌وجوی معانی پنهانی که آنتوان دو سنت اگزوپری در کتاب خود به کار برده منطقی است، اما این شیوه‌ی خواندن شازده کوچولو با رویکرد نویسنده متفاوت است.

آنچه در یک کتاب ضروری است فقط چیزی نیست که نویسنده از ما می‌خواهد درک کنیم، بلکه آن چیزی است که ما خودمان می‌خواهیم بفهمیم. شازده کوچولو نمونه‌ی یک روش از روش‌های زندگی است که با شیوه‌ی بیشتر مردم بسیار متفاوت است.

نویسنده می‌گوید: من می‌خواستم روی شخصیت شازده کوچولو تمرکز کنم. انگیزه‌های او و نیروهای محرک زندگی‌اش را بفهمم تا درک کنم این مرد کوچک، این جادوگر، در زمان یا زمان‌هایی از زندگیِ ما، چگونه روی بسیاری از ما ـ با هر سن، فرهنگ یا زبانی ـ این‌گونه تأثیر داشته است. چگونه ما را تکان داده، لمس کرده، مجذوب کرده و باعث شده است که برای خود رؤیایی داشته باشیم. درنهایت، در حین بازخوانی کتاب ـ کاری که مدت‌ها انجام نداده بودم ـ افکار او را پذیرفتم؛ سپس آن‌ها را با زندگی خود تطبیق دادم و اکنون در این کتاب، با شما به اشتراک می‌گذارم.

کتاب «چگونه مانند شازده کوچولو» زندگی کنیم اثری است پر از بینش، الهام و شفقت که درخشش و خِرد نهفته در داستان محبوب آنتوان دو سَنت اگزوپری را به تصویر می‌کشد.

استفان گارنیه، با نگاه از دریچه‌ی چشمان شازده کوچولو، به ما یادآوری می‌کند که قبل از بزرگ شدن چه کسی بودیم و به ما می‌آموزد که یک‌بار دیگر برای زندگی کردن وقت بگذاریم.

نویسنده در این اثر با نگاهی تازه به داستان اگزوپری از ما می‌خواهد که شگفتیِ کودکانه‌مان را با کاهش دادنِ سرعت زندگی، داشتن رؤیاهای بزرگ و مهربان بودن با خود و دیگران حفظ کنیم.

با خواندن این کتاب می‌فهمیم که چگونه حکمت و فلسفه‌ی شازده کوچولو را برای برآورده کردنِ نیازهای پیچیده‌ی زندگیِ امروزی به کار ببریم.

امروزه شازده کوچولو نشانی از این است که ما در کودکی چه کسی بوده‌ایم. شخصیتش نشان‌دهنده‌ی حقایق درونی ما پیش از گذشت زمان است. شازده کوچولو باقی‌مانده‌ی سنگ فیلسوفی است که می‌تواند با کودکی که دیروز بوده‌ایم سخن بگوید، سنگی که اگر بخواهیم، می‌تواند دیدگاه ما را نسبت به جهان و زندگی تغییر دهد، سنگی جادویی که بر افکار ما تأثیر می‌گذارد تا این دیوارهای خاکستری بلند را که در مسیرِ زندگیِ بزرگ‌سالانه تنگ و تنگ‌تر می‌شوند، به توری از نخ‌های طلایی تبدیل کنیم تا بار دیگر نور از میان آن‌ها بگذارد، تا از تابش بر روی هر طومار طلایی‌اش، نور خورشید و گرمای آن جهانِ ما را روشن کند و همان‌طور که مسیر زندگی را ادامه می‌دهیم، ما را در سال‌های باقی‌مانده‌ی عمرمان گرم کند.

قسمتی از کتاب چگونه مانند شازده کوچولو زندگی کنیم:

پشت سر گذاشتنِ گذشته و اوج گرفتن چندان ساده نیست، زیرا با گذشت زمان عادت‌هایی در ما ایجاد می‌شود که به شیوه و سبک زندگی تبدیل می‌شوند و این‌گونه است که چگونگیِ جهان ما و توازن آن ساخته می‌شود. وقتی به‌ناچار یا از روی میل مجبور به تغییر هستیم، شروع دوباره و ورق زدنِ فصل جدیدی از زندگی، به‌ویژه در فصلی که طی چندین سال پرورش یافته و ساخته شده است، آسان نیست. در گذشته‌های دور، نیاکان ما چندان در زندگی خود تغییر نمی‌کردند. زندگی آن‌ها از کودکی تا ازدواج، از پدر و مادر بودن تا مرگ، ترسیم شده بود. اگر کسی فرزند یک دهقان به دنیا می‌آمد، غیرممکن بود که آن زندگی را رها کند و زندگی کاملاً متفاوتی داشته باشد. خوب یا بد، همه‌چیز برنامه‌ریزی‌شده بود و فرار را ناممکن می‌کرد. شروع دوباره در دنیایی که هرکس ـ با هر موقعیت اجتماعی، فرهنگی یا منطقه‌ای ـ مطابق با انتظارات پیش می‌رفت و می‌زیست، پدیده‌ی نادری محسوب می‌شد. بنابراین تاریخِ بشر نسل‌به‌نسل ادامه می‌یافت و محکوم به تکرار یک داستان یکسان بود. افراد، زوج‌ها و جامعه به‌طورکلی از سنت‌های یکسانی پیروی می‌کردند و اشتباهات یکسانی را نیز مرتکب می‌شدند. همان باورها را تبلیغ می‌کردند، همان حقایق را آموزش می‌دادند و پویایی یکسانی را تجربه می‌کردند. برای مدتی طولانی، جهان روی این چرخه به کار خود ادامه داد. تنها تعداد معدودی از افراد کنجکاو، کاشفان، مخترعان و محققان سعی می‌کردند محدودیت‌های دانش را پشت سر بگذارند که اغلب یا موجب شهرت و عضویت آن‌ها در گروه‌های مختلف می‌شد یا به قیمت جانشان تمام می‌شد.

امروز این نظام تکراری، این ردای محدودکننده‌ی زندگی که روزگاری همه بدون توجه به موقعیتشان در آن گرفتار شده بودند و این زندگیِ بدون راه خروج، تمام شده است. آزادی برای خیلی‌ها یک امر مسلم است. آزادی در ماندن، تغییر کردن، ترک کردن و آزادی برای شروع دوباره و دوباره… و چه آزادی لذت‌بخشی!

اما این آزادی‌ای که به ما سپرده شده چه بار سنگینی است! با وجود بخش‌بندی انتخاب‌ها و فرصت‌ها در گذشته، بار زندگیِ دیروز بسیار سبک‌تر از انتخاب‌های امروز بود. ما فقط زمانی حسادت می‌ورزیم که بدانیم چیزی غیر از آنچه داریم وجود دارد. وقتی نمی‌دانیم، فقط چیزی را می‌خواهیم که گفته شده باید در زندگی‌مان باشد. و همین‌طور، قوانینی را که به ما گفته می‌شود که از آن‌ها پیروی کنیم ما را راضی نمی‌کنند، زیرا روش دیگری را نمی‌شناسیم.

چگونه مانند شازده کوچولو زندگی کنیم را ایلناز شیرعلیان ترجمه کرده و کتاب حاضر در ۱۳۴ صفحه‌ی رقعی و با جلد نرم چاپ و روانه‌ی کتابفروشی‌ها شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترين مطالب اين بخش
  داستان‌هایی از نویسندگان گوناگون

معرفی کتاب «همه چیز از اینجا دور است»

  اعتراف‌نامه‌ی ریلکه

معرفی کتاب «دفترهای مالده لائوریس بریگه»

  داستان آسیب‌هایی که انسان‌ها به همدیگر می‌زنند

نگاهی به رمان «فرار بی‌فرجام»

  چالشی میان ذهن انسان و جهان

داستان‌های این کتاب نیز با همان دغدغه‌های همیشگی او نوشته شده‌اند: عشق‌های گم‌شده، جوانی، موسیقی، کوچه‌هایی که ناگهان از یاد می‌روند یا یک خیال و خواب دور.

  داستانِ پر از خون و خون‌ریزیِ سیندرلا

این هم جور دیگر بازآفرینی طنزآمیز شش قصه‌ی مشهور پریان است.