در کتاب «تسلای فلسفه» که بوئتیوس در دوران زندان نوشت، او روایت میکند که فلسفه به شکل زنی میانسال و زیبا بر او ظاهر شده و به دیدارش آمده تا او را از غم و اندوه نجات دهد.