img
img
img
img
img

تصوف راهی است رفتنی

غزاله صدر منوچهری

صفی‌الدین اردبیلی یکی از پرنفوذترین و برجسته‌ترین چهره‌های تصوف ایران است. او در گسترش زندگی صوفیانه و زمینه‌سازی مهم‌ترین نهضت صوفیانه‌ی شیعی در تاریخ ایران نقشی برجسته داشته است. آرامگاه او یکی از مکان‌های تاریخی و باستانی شهر اردبیل و از نخستین آثار ثبت‌شده‌ی ایران در فهرست میراث جهانی است. این مجموعه شواهدی از حدود پنج قرن معماری و هنر ایران را در خود گردآورده است.

در جلسه‌ی ۸۲۵ شورای عالی انقلاب فرهنگی مورخ سوم دی ماه سال ۱۳۹۸ شمسی چهارم مرداد در تقویم ایران روز شیخ صفی‌الدین اردبیلی نامگذاری شده است. به همین مناسبت مرکز فرهنگی شهر کتاب نشست هفتگی خود را به معرفی کتاب «کوی طریقت» نوشته‌ی صمد موحد و بررسی ویژگی‌های هنری و تاریخی بقعه‌ی شیخ صفی‌الدین اردبیلی اختصاص داد. این نشست با مشارکت صمد موحد، مجید رنجبر، عمادالدین شیخ‌الحکمایی، فرهاد نظری و علی‌اصغر محمدخانی برگزار شد.

تصوفی ساده و روشن

علی‌اصغر محمدخانی

معاون فرهنگی شهر کتاب

شیخ صفی‌الدین اردبیلی، زمینه‌ساز یکی از مهم‌ترین نهضت‌های صوفیانه‌ی شیعی در تاریخ ایران، در سال ۶۵۰ هجری در روستای کلخوران اردبیل در خانواده‌ای زراعت‌پیشه و زمین‌دار و شافعی‌مذهب متولد می‌شود. صفی در شش‌سالگی پدرش را از دست می‌دهد و تحت مراقبت مادری  اهل عبادت و تقوا پرورش می‌یابد. هرچه صفی‌ بزرگ‌تر‌ می‌شود، میل به اعتکاف خلوت و عبادت در او شدت می‌گیرد و پی پیر و استادی برای آموزش می‌گردد. در محیط اردبیل مطلوب خودش را پیدا نمی‌کند و در جست‌وجوی پیری صاحب‌دل عزم سفر می‌کند و به شیراز می‌رود. در آن زمان تصوف در شیراز بسیار رونق داشته است و شیخ صفی‌الدین در مقبره‌ی ابن‌خفیف با کسانی آشنا می‌شود و مدتی در شیراز می‌ماند. در این دوران گهگاه به دیدار سعدی نیز می‌رود که در آن زمان در سال‌های پایانی عمرش است. اما با توجه به «کوی طریقت» و «صفوه الصفا» سعدی با آن رندی و نظربازی چندان صفی را جذب نمی‌کند؛ چراکه صفی مقید به شریعت بوده و زمینه‌های دیگری برایش جذابیت داشته است.

بعد از مدتی اقامت در شیراز آوازه‌ی شیخ زاهد‌ گیلانی به گوش ‌صفی‌ می‌رسد. به دنبال زاهد گیلانی می‌رود و با دخترش، بی‌بی‌فاطمه، ازدواج می‌کند. شیخ زاهد در ملاقات‌ با بزرگان دولت ایلخانی و خان مغول صفی را به‌عنوان محرم و نزدیک‌ترین کس خود همراه می‌برد و زمینه‌ی جانشینی و ارتباط شیخ صفی‌الدین را با ارکان دولت و ارباب قدرت فراهم می‌‌کند.

دوران زندگی صفی‌الدین با روزگار فرمانروایی سه تن از ایلخانان مقتدر و مسلمان مغول هم‌زمان بوده است؛ غازان‌خان، اولجایتو و ابوسعید بهادر. گستره‌ی نفوذ شیخ صفی بسیار بوده است. کسان بسیاری از قبایل و ایلات عشایر ترک‌زبان آن نواحی به حلقه‌ی ارادتمندان او پیوسته بودند. خیل ارادتمندان و سرسپردگان این سرزمین‌ها در سال‌های بعد هسته‌ی اصلی سپاهیان جنید و حیدر و شاه اسماعیل را تشکیل می‌دهد و بالاخره دولت صفویه تأسیس می‌شود.

 کتاب «کوی طریقت» مجموعه بررسی‌های صمد موحد در احوال‌و‌اقوال این پیر است و بر اساس جست‌و‌جو و تأمل در «صفوه الصفا» ابن‌بزاز اردبیلی و دیگر منابع معتبر فراهم شده است. این اثر شامل نه فصل با عنوان‌های‌ نگاهی به زندگی شیخ و تأملی در روایات، شاخصه‌های طریقه و مشرب شیخ، آن ارزی که می‌ورزی، تا فضل و علم بینی بی‌معرفت نشینی، رابطه‌ی شیخ با مراکز قدرت و رجال حکومت، سازمان خلفا و مریدان شیخ، تأملی در کرامات شیخ، کلمات و تحقیقات شیخ، گزیده‌ای از کلمات و تحقیقات شیخ است. بخش نخست فصل نهم (گزیده‌ای از کلمات و تحقیقات شیخ) تحقیقات شیخ درباره‌ی برخی مفاهیم است و بخش دوم آن تحقیقات شیخ بر ابیاتی از شاعران. به‌جز این، این کتاب دو پیوست دارد: یکی درباره‌ی شیخ زاهد گیلانی (استاد شیخ صفی‌الدین اردبیلی) و پیوست دیگر هم‌سخنی صفی‌الدین با دیگر عارفان.

از زمان صفی‌الدین اردبیلی دو گرایش عرفانی وجود داشته است: یکی گرایش به عرفان نظری (مکتب ابن عربی) و دیگری گرایش به عرفان ذوقی یا عاشقانه که در شعر فارسی منعکس است. شیخ صفی در خط گرایش دوم است و بیشتر به حوزه‌ی عرفان ذوقی و عاشقانه گرایش دارد. به همین سبب فصلی از کلمات و تحقیقات او در توضیح ابیاتی از سنایی، مولوی، عطار، عراقی، اوحد‌الدین کرمانی و دیگر شاعران عارف است.

مشرب صفی‌الدین تصوفی است ساده و روشن و قابل‌فهم که سرلوحه‌ی آن محبت، خدمت و ایثار است. صفی‌الدین با توده‌ی مردم در ارتباط بوده است. به‌جز این با ارباب قدرت و دولتمردان رابطه‌ی نزدیکی داشته و گهگاه از این رابطه به سود مردم و برای رفع گرفتاری‌های آنها استفاده می‌کرده است. او آرای مختلفی داشته است، اما اهل نوشتن نبود و در «صفوه الصفا» و «کوی طریقت» بیشتر سخنان و پاسخ‌هایش به مردم و مریدان گرد آمده است.

همچنین، مهم‌ترین ویژگی مشرب شیخ صفی‌الدین جمع میان شریعت و طریقت است و اعتقاد به اینکه لقمه‌ی حقیقت را در کسوت شریعت باید در حوصله‌ی مرید انداخت. موحد درباره‌ی دیدگاه شیخ صفی در باب چگونگی ارتباط میان شریعت و طریقت و حقیقت  نقل می‌کند «شریعت وضع محمدی است به قول خدای تعالی و به قول محمد مصطفی. و طریقت فعل محمدی. حقیقت حال محمدی است. طریقت بی شریعت و حقیقت بی طریقت راست نیاید. تکلیف شریعت اوامر و نواهی شرع است و تکلیف طریقت زهد و ورع و تقوا و امثال این. و این تکلیف حقیقت تجرد دل از ماسوا الله و تکلیف کردن جان‌ودل به محض اشتغال به حق تعالی است.»   

محمدخانی در پایان، بخشی از فصل چهارم کتاب موحد را خواند و درباره‌ی اردبیل اظهار داشت: اردبیل شهر مهمی در آذربایجان است که در میان شهرهای این منطقه از موقعیت ممتازی برخوردار بوده، چنان‌که پیش‌تر آن را دار‌الارشاد می‌نامیده‌اند. به علت کمبود منابع متأسفانه آگاهی ما از پیشینه‌ی تاریخی تصوف ناحیه‌ی اردبیل بسیار کم است. امیدواریم چنین یادروزهایی فقط به ثبت روزی در تقویم محدود نشود و بتوانیم از آنها به‌مانند فرصتی برای برگزاری نشست‌ها، همایش‌ها و آشنایی هر چه بیشتر با شخصیت‌های این حوزه‌ی تاریخی و جغرافیایی استقبال کنیم. متأسفانه ما تاکنون نتوانسته‌ایم فرصتی برای معرفی جنبه‌های فرهنگی و تاریخی اماکنی مثل بقعه‌ی شیخ صفی‌الدین اردبیلی به عموم مردم فراهم کنیم، حال‌آنکه این آثار از لحاظ هنری و تاریخی بسیار بااهمیت و جذاب‌اند. امیدواریم مرکز فرهنگی شهر کتاب از این پس با برگزاری جلساتی در خصوص چنین اماکن و بناهایی بتواند سهمی در فراهم آوردن زمینه‌ی شناخت آنها داشته باشد.

میراث‌دار تصوف ایرانی

صمد موحد

مؤلف کتاب «کوی طریقت»

تصوف خواه با آن موافق باشیم خواه مخالف، بی‌تردید یکی از عوامل مؤثر در روحیه‌ و اخلاق و رفتار و باورهای مردم ایران است. گفتار و کردار پیران صوفیه همواره سرمشق گروهی از افراد جامعه بوده و به دیده‌ی تحسین و تکریم به آنها نگریسته‌اند و یا در هنگام یأس و ناامیدی و روزگار ناامنی و نا‌بسامانی‌های اجتماعی و شرایط نامطلوب زندگی به دامن مشایخ پناه برده‌ و تکیه‌گاه روحی خود را در خانقاه‌ها جسته‌اند.

با اینکه در کتاب‌های جامع و تعلیمی صوفیه و زندگینامه‌ی عارفان از مشایخ تصوف فراوان سخن رفته است، در گوشه و کنار تاریخ تصوف ایران شخصیت‌های ممتاز دیگری بوده‌اند که به علت بی‌اعتنایی به تألیف و سیاه کردن اوراق یا استغراق در احوال باطنی و عوالم معنوی یا از میان رفتن اسناد و مدارک ناشناخته مانده‌اند. آشنایی با حالات و سخنان پیرانی ازاین‌دست و بررسی نقش ایشان در حفظ و تداوم میراث عرفانی این سرزمین، برای توضیح و تبیین کامل تاریخ تصوف ایران امری درخور توجه و نیازمند جست‌وجویی دیگر است. آذربایجان از مناطقی است که از این لحاظ کمتر مورد توجه بوده و مشایخ تأثیرگذارش چنان‌که باید شناخته نشده‌اند. بدیهی است که در این منطقه هم مانند نواحی دیگر ایران تعداد کسانی که با نام پیر و شیخ و بابا شهرت یافته‌‌اند، فراوان بوده است. ولی مقصود شخصیت‌های نادری است که شاخصیتی دارند و از جنبه‌های عرفانی و اجتماعی و ادبی از دیگران ممتاز و متمایزند و کلمات و تحقیقات و سروده‌هایی از خود برجای گذاشته‌اند که بیانگر آرا و عقاید و تعلیمات آن‌هاست.  از آن جمله صفی‌الدین اردبیلی است که یکی از پرنفوذترین و مردمی‌ترین چهره‌های تصوف ایران است که از یک‌سو در گسترش این شیوه‌ی زندگی در میان طبقات روستایی ایلات و عشایر و توده‌ی شهرنشین سهم عمده‌ای دارد و از سوی دیگر زمینه‌ساز یکی از مهم‌ترین نهضت‌های صوفیان شیعی در تاریخ ایران است.

کتاب «کوی طریقت» مجموعه‌ی بررسی‌هایی درباره‌ی احوال و اقوال این پیر است و بر اساس جست‌وجو و تأمل در «صفوه الصفا»ی ابن‌بزاز و دیگر منابع معتبر فراهم شده است. در این بررسی‌ها بر آن بوده‌ایم تا خواننده را با مقالات و مقامات شیخ صفی‌الدین آشنا کنیم و جهات مثبت و منفی زندگی و شخصیت او را بازنماییم.

تصوف آذربایجان از یک‌سو با تصوف خراسان ارتباط دارد و از سوی دیگر متأثر از تصوف عراق بوده است. اما جریانی است که ویژگی‌های خاص خود را دارد. مشایخ این حوزه عموماً از حاملان سنت قدیم تصوف‌اند و با عرفان نظری و تصوف کتابی چندان میانه ندارند. تصوف آنها از مقوله‌ی تهذیب نفس و احوال قلبی و تجارب باطنی و رفتن و دیدن و چشیدن است. در پی ذوق و حال و معامله‌اند تا قیل‌وقال و سیاه کردن اوراق. عملاً درویشی می‌کنند و راه فتوت و معرفت می‌سپارند و بدین‌جهت به‌ندرت نوشته‌ای از آنها در دسترس داریم که اثر مستقیم قلم آنها باشد. مشرب این پیران تصوفی است ساده و روشن و لطیف و قابل‌فهم که سرلوحه‌ی آن محبت و خدمت و ایثار است. اساس تعلیم آنها این است که تصوف راهی است رفتنی و به قدم صدق و شوق پیمودنی. در این راه سالک باید به نیروی عشق از حالی به حالی رود و از صفتی به صفتی تعالی جوید و تولدهای مکرر یابد تا پالوده و پرورده شود.

 خصوصیت دیگر تصوف آذربایجان تقید کامل به احکام شرع و التزام به سنت نبوی است. اساس تعالیم این ناحیه متابعت است. در میان پیران آذربایجان کسی که شریعت را آسان بگیرد و اوامر و نواهی شرع را خفیف شمارد نادر است. نمونه‌ی کامل این تعلیم را در سخنان شمس تبریزی می‌بینیم که سستی و سهل‌انگاری در رعایت شریعت را نقص می‌شمارد و اساس تصوف را متابعت می‌داند. به‌تصریح شیخ صفی هیچ مشایخ خلاف شریعت نگفته است. هرکه از معنی خبر دارد، خلاف شریعت نگوید و نکند. البته مقصود صفی از معنی عالم معنا و معنویت است که نقطه‌ی اوج و لب‌لباب آن را در کلام شمس تبریزی می‌توان یافت، آنجا که می‌گوید: «المعنی هوالله».

تصوف مطلوب صفی‌الدین در دو چیز خلاصه می‌شود: بزرگ داشتن اوامر خداوند و مراعات حدود الهی، دیگری شفقت و همدلی نه‌تنها با آدمیان که با همه‌ی مخلوقات. آخرین سفارش شیخ صفی به فرزندان خود محافظت سفره‌ی فقرا و خدمت ضعفا بود. و تأکید داشت که در نان دادن فرق نکنید میان دوست و دشمن و مؤمن و کافر که خالص لوجه‌الله باشد. سخن صفی یادآور تعلیم ابوالحسن خرقانی است که هرکس بدین خانقاه درآید نانش دهید و از دینش مپرسید که آنکه در درگاه حق به جان ارزد، در سرای ابوالحسن نان از او دریغ نیست.

 به گفته‌ی حمدالله مستوفی، صفی‌الدین اردبیلی مردی صاحب وقت بود و قبولی عظیم داشت و به برکت آنکه مغول را با او ارادتی تمام بود، بسیاری از آن قوم را از ایذا به مردم رسانیدن باز داشت و این کاری عظیم است. در شرایطی که از بیم شمشیر مغولان و ظلمه‌ی اتراک و چوب و شکنجه‌ی مأموران دیوانی کسی را یارای دم زدن و اعتراض نبود، حمایت و شفاعت شیخ صفی از خیل ستمدیدگان و بی‌پناهان و بازداشتن غارتگران تاتار از تعدی و تجاوز به جان و ناموس مردم کاری بس عظیم بوده است.

صفی‌الدین یکی از واپسین پیرانی است که میراث تصوف کارساز و قابل فهم و لطیف ایران را کمابیش در گفتار و کردار خود جلوه‌گر ساخته‌اند. تصوفی مثبت و اجتماعی، مبتنی بر ذوق و حال و بینش و صدق و صفا که ریشه در واقعیت‌های ملموس زندگی آدمی دارد و هنوز به خیال‌بافی‌های معرفت‌نما و تأویلات دور از هرگونه ضابطه و باریک‌ریسی‌‌های معماگونه‌ی بی‌ثمر کشیده نشده است، اما در سراشیب عوام‌زدگی و بیهودگی ابتذال افتاده است. اگرچه به تعبیر ابن‌بزاز کارخانه‌ی ارشاد و تربیت شیخ صفی چنان گرم وگیرا بود که طالبان و مریدان هریک به فراخور حال و قابلیت خود به فتوح معنوی و باطنی دست می‌یافتند، حقیقت این است که بیشتر این ارادتمندان فقط به توبه‌ی صوری و ارادت ظاهری اکتفا می‌کردند و به همین خرسند و قانع بودند که در زمره‌ی توبه‌کاران و سرسپردگان شیخ به‌ شمار آیند و بی‌آنکه مراحل سیروسلوک را طی بکنند و از صفا و اخلاص و تهذیب نفس و تجارب معنوی بهره‌ای ببرند، بعد از توبه به کار و زندگی عادی باز می‌گشتند و اگر همتی داشتند، سعی می‌کردند سفارش شیخ را، که حلال بخورید و حلال بپوشید، مراعات کنند.

کثرت طالبان و توبه‌کاران و خیل ارادتمندان و هجوم توده‌ی مردم برای تشرف و اظهار ارادت به شیخ گاهی باعث می‌شد که توبه و تلقین از صورت خصوصی و فردی خارج و به مراسم صوری گروهی تبدیل شود. ابن‌بزاز این توبه و تلقین‌های دسته‌جمعی را به تصویر کشیده است که خواندنی است. هجوم عاشقانه‌ی مردم و توبه و تلقین‌های دسته‌جمعی حاکی از علاقه و اعتقاد صادقانه‌ی آنها به شیخ و بیانگر گرمی بازار صوفیه و رونق کار خانقاهیان آن روزگار است، چنان‌که در هریک از شهرها و گاهی روستاها خانقاهی و پیری یا خانقاه‌ها و پیرانی وجود داشت و مردم تکیه‌گاه روحی و آرامش خاطرشان را در این زاویه‌ها می‌جستند و در مقابل ظلم و جور عمال حکومت و وضع نابسامان اجتماعی به دامن مشایخ پناه می‌بردند یا به‌قصد بهره‌مندی از موقوفات و نذورات و درآمدهای خانقاه‌ها به صوفیگری  رو می‌آوردند. اما گفتنی است که این همگانی شدن و افزایش کمی و اقبال وضیع و شریف به مشایخ صوفیه درعین‌حال با سطحی و عوام‌زدگی و کاهش جنبه‌ی کیفی و باطنی و تبدیل حقیقت تصوف به قشری از تشریفات و رسوم ظاهری و صوری همراه بود. در این دوره تصوف گرفتار ابتذال می‌شود و بازار مشایخ ریایی و مدعیان ارشاد رونق می‌گیرد و حقیقت تصوف که جز تهذیب نفس و صدق و صفا و مروت و فضیلت و تساهل و مدارا نیست، به عوام‌فریبی و عوام‌زدگی و قشری‌گری و تعصب و خودنمایی و دنیاداری و راحت‌طلبی و ارتزاق از محل اوقاف و هدایای سلاطین و وزرا و امرا مبدل می‌شود.

با برپایی خانقاه‌های رسمی وابسته‌ به دولتمردان در بغداد و تبریز و سلطانیه و همدان و دیگر مناطق کم‌کم آثار منفی صوفیگری نمایان می‌شود و تصوف از مسیر اصلی خود منحرف می‌شود. این شیوخ منصوب از جانب قدر قدرتان به دعاگویی بانیان روزگار می‌گذرانند. پس، بازار خرافات و کرامت‌تراشی‌ها و خرقه‌سازی‌ها و تفاخر به کثرت مریدان و تقرب به مراکز قدرت گسترش می‌یابد. در اواخر دوره‌ی ایلخانان تصوف مایه‌ی تفاخر و تفنن و باب روز شده و کار ابتذال صوفیگری به جایی کشیده است که امیران و دولتمردان در ساختن خانقاه‌ها از هم پیشی می‌جویند و ارباب زروزور مشایخ خود را به رخ هم می‌کشند و در میدان رقابت‌ها و قدرت‌طلبی‌ها هر یک تفصیل شیخ خود می‌نهند.

 باری اگرچه صفی‌الدین مانند بیشتر مشایخ صوفیه اهل نوشتن نبود، عادت داشت در زاویه میان جمع به موعظه حسنه مشغول باشد و کلمات طیبه فرماید یا به پرسش‌ها پاسخ دهد.

سایه و روشن زندگی شیخ صفی‌الدین

مجید رنجبر

ویراستار و پژوهشگر

«کوی طریقت» تک‌نگاری‌ صمد موحد است در باب شیخ صفی‌الدین اردبیلی. موحد در هفت فصل (تقریباً دوسوم) این کتاب می‌کوشد جهات مثبت و منفی زندگی و شخصیت و اندیشه‌های شیخ صفی‌الدین را به خوانندگان نشان بدهد. به گفته‌ی موحد صفی‌الدین فردی بردبار و حلیم، زاهد و باتقوا، با اخلاص و بی‌ریا، به اسباب قدرت و اصحاب شوکت بی‌اعتنا و در میان مردم به جوانمردی و گشاده‌رویی و دست‌و‌دل‌بازی معروف بوده است. شیخ با علوم عقلی آشنایی نداشته و خیلی از عرفان نظری سخن نگفته و کاری در این حوزه نکرده است. آشنایی او با علوم دینی نیز بیشتر حالت سنتی داشته است.

شیخ صفی با هدف جلوگیری از ظلم و ستم به مردم و رفع گرفتاری‌های مردم روستاها و شهرهای اطراف با مراکز قدرت و رجال حکومت در ارتباط بوده و همواره از احترام و حمایت آنها برخوردار بوده است. در دوره‌ی حکومت غازان‌خان خود شیخ صفی شخصیتی چندان بانفوذ نبوده و بیشتر عصاکشی شیخ زاهد گیلانی را می‌کرده است، اما به‌خصوص دو وزیر ایلخانی یکی خواجه رشیدالدین فضل‌الله همدانی و دیگری پسر او غیاث‌الدین محمد رشیدی او را محترم می‌شمردند و همواره از او حمایت می‌کردند. همچنین، مورداحترام اولجایتو و ابوسعید بهادر نیز بوده است.

به‌هرحال، صفی‌الدین میان مردم، حکومت‌مداران و سیاست‌پیشگان شهرت و محبوبیتی پیدا می‌کند که مقدمه‌ای می‌شود برای سازمان مریدان او. سرانجام، نسل‌های بعدی شیخ صفی نهایت استفاده را از این نفوذ و محبوبیت می‌برند، چنان‌که به تخت پادشاهی می‌نشینند و سلسله‌ی صفویه را تأسیس می‌کنند؛ یعنی قدرتمندترین سلسله‌ی پادشاهی ایران دوره‌ی اسلامی را. 

موحد در فصل هفتم این کتاب به کراماتی پرداخته است که مریدان و فرزندان شیخ صفی برای او تراشیده‌اند. او سخنان خلاف واقع و خرافه گونه‌ی «صفوه الصفا»ی ابن‌بزاز اردبیلی درباره‌ی شیخ را نقد کرده است. توضیح اینکه در میان صوفیان رسم مناقب‌تراشی وجود دارد و در میان این مریدان نیز ابن‌بزاز اردبیلی سنگ‌تمام گذاشته و کرامت‌تراشی‌ای نبوده که نکرده باشد. در حدی که ادعا می‌کند مولانا در رساله‌ای نوید چنین عارفی را داده است. درحالی‌که امروز می‌دانیم چنین اثری وجود ندارد.

یک‌سوم «کوی طریقت» چکیده‌ای است از باب چهارم کتاب ابن‌بزاز اردبیلی با عنوان «در کلمات و تحقیقات شیخ‌ صفی‌الدین» که لب کلام آموزه‌های شیخ در آن آمده است. فصول این باب عبارت‌اند از: بر آیات کلام‌الله مجید، بر احادیث نبوی، بر کلمات و الفاظ مشایخ، بر ابیات عارفانه، بر کلمات مطلقه از نصایح، بعضی از کلمات منثوره‌ی شیخ صفی‌الدین. موحد در فصل نهم «کوی طریقت» بیشتر به فصول سوم و چهارم باب چهارم «صفوه الصفا»؛ یعنی به کلمات و الفاظ مشایخ از قبیل فنا، بقا، طریقت، شریعت پرداخته و تفسیر شیخ صفی بر حدود شصت بیت از شاعران معروفی چون مولانا، عطار، سنایی، اوحدالدین کرمانی، خاقانی، فخرالدین عراقی، شیخ احمد جام، روزبهان بقلی را به روایت پسر شیخ صفی آورده است.

به‌جز این، پیوست اول کتاب درباره‌ی شیخ زاهد گیلانی و پیوست دوم مطالعه‌ی تطبیقی مختصری است میان مفاهیم موردتوجه شیخ صفی با مولانا و شمس تبریزی و عطار. نکته‌ی مهم در پیوست اول این است که موحد بر اساس منابع موجود می‌کوشد نشان بدهد که آرامگاه شیخ زاهد در روستای شیخ کران بین آستارا و لنکران است، نه آن‌طور که در صنعت‌ گردشگری‌مان جاافتاده در روستای شیخانه‌ور لاهیجان. شیخ شیخانه‌ور فردی دیگر است که تفاوتی پنجاه‌ساله با مراد شیخ صفی دارد.

ابن‌بزاز اردبیلی از شاگردان و مریدان صفی‌الدین موسی بوده و تألیف «صفوه الصفا» را از اواسط زندگی صفی‌الدین موسی شروع کرده و در سال ۷۵۹ آن را به پایان می‌رساند. امروز این کتاب در کنار «روضات الجنات و جنات الجنان» حافظ‌حسین کربلایی از مهم‌ترین منابع ما در شناخت تصوف آذربایجان‌اند. 

اولین چاپ «صفوه الصفا» را میرزا احمد تبریزی در ۱۳۲۰ در بمبئی و از روی سه نسخه انجام داده است. چاپ دیگر آن به همت غلامرضا طباطبایی‌مجد بر اساس ۹ مقابله در سال ۱۳۷۶ در تهران منتشر شد. اما من در سال ۱۳۰ توانستم ۲۴ نسخه از این اثر را احصاء کنم. قطعاً امروز نسخه‌های بیشتری در دسترس است و چاپ انتقادی این اثر ضروری است.

یکی از ارزش‌های «کوی طریقت» در مدل صمد موحد است، به‌خصوص برای محققان و مصححان جوان باحوصله. او در «کوی طریقت» بیشتر از دو نسخه‌ استفاده کرده است، یکی لیدن (تاریخ کتابت ۸۹۰ قمری) و دیگری نسخه‌ی کتابخانه‌ی ایاصوفیه (تاریخ کتابت ۸۹۶) که هر دو معتبرند و از تحریف‌ها و دستبردهای فرمایشی به دور مانده‌اند.

اسناد ارزشمند بقعه‌ی شیخ‌صفی

عمادالدین شیخ‌الحکمایی

مسئول بخش کتیبه‌ها و اسناد مؤسسه باستان‌شناسی دانشگاه تهران

کمیته‌ی حافظه‌ی جهانی در بیست سال گذشته ده اثر را از ایران ثبت کرده است. البته موضوع ثبت نسخه خطی و آثار با ابنیه متفاوت است. در یک ماه گذشته آرشیو بقعه‌ی شیخ‌ صفی‌الدین در حافظه‌ی جهانی یونسکو به ثبت رسید. علاوه بر این مجموعه امسال مجموعه‌ی نامه‌هاي سران کشورها به پادشاهان ايران و بالعکس که در مرکز اسناد وزارت خارجه نگهداري مي‌شود و کليات آثار مولانا (به صورت ثبت مشترک ميان ايران و آلمان و مجارستان و ترکيه و چند کشور ديگر) نیز ثبت شد.

 اما متأسفانه دوسه سالي است که فعالیت کمیته‌ی حافظه‌ی جهانی متوقف یا بسیار محدود شده است و فرصت ارزشمند شناساندن آثار ایرانی در سطح جهان در شرف از دست رفتن است. امیدواریم مسئولان امر توجه ویژه‌ای به این مساله بکنند تا بتوانیم از امکان نشان دادن چهره‌ی ایران به شکل موجه و درست در سطح بین‌المللی بدون و هیچ هزینه‌ای غافل نمانیم.

در این برنامه، مجموع حدود هشتصد سند محفوظ در این بقعه به ثبت رسید. بخش عمده‌ی این مجموعه به‌استثناء تعداد اندکی از آنها در دهه‌ی پنجاه به موزه‌ی ملی ایران منتقل‌شده بود. در آن زمان یکی دو گروه بین‌المللی، به‌خصوص آلمانی‌ها و انگلیسی‌ها، روی بقعه‌ی شیخ صفی کار می‌کردند و آن را شناسایی کردند. اما در ادامه به سبب شرایط ناامن اسناد به موزه‌ی ملی منتقل شد.

اولين برخورد من با مجموعه‌ی شیخ صفی به سال ۱۳۷۲ در آرشیو سازمان اوقاف برمی‌گردد. در آن زمان با مجله‌ی «وقف ميراث جاويدان» همکاری می‌کردم و توانستم حدود شصت سند کهنه‌ی این مجموعه را در  آرشیو اوقاف شناسایی کنم. همان زمان یکی از اسناد را در میراث جاویدان منتشر کردم و تصمیم گرفتم این مجموعه‌ی منحصربه‌فرد را در یک جلد کتاب منتشر کنم. در اوايل کار استاد افشار به من گفت که حجم بالایی از این اسناد در موزه‌ی ملی است. با موزه‌ی ملی مکاتبه کردم و به اسناد بخش گنجینه سرک کشیدم که بعد از انتقال از بقعه کاری رویشان انجام نشده بود.

در سی سال اخیر در چند مرحله کارهایی روی این مجموعه انجام شد: فهرست‌برداری اولیه، انتقال مجموعه از بخش گنجینه به بخش دوره‌ی اسلامی، طرح نمایه‌سازی و فهرست‌برداری، مرمت مجموعه، برگزاری یکی دو نمایشگاه، عکس‌برداری حرفه‌ای از کل مجموعه.  فهرست این اسناد در سال ۱۳۸۸ در قالب کتاب منتشر شد. به‌هرحال، همه‌ی این کارها زمینه‌هایی برای آماده شدن این پرونده برای ثبت جهانی زمان برد. پیش‌ازاین هم، حدود چهار سال پیش ثبت ملی این مجموعه انجام شد.

اهميت اصلي اسناد بقعه‌ی شیخ صفی در منحصربه‌فرد بودن اين مجموعه است. ما در ايران به دلايل مختلف متأسفانه هيچ اثري از آرشيوهاي کهن نداريم. مشخصاً آرشیوهای حکومتی ما به علت کشمکش‌های فراوان و جابه‌جایی‌های قدرت، تخریب و غارت و جابه‌جایی مراکز حکومتی و مسائل طبیعی ازدست‌رفته‌اند. در مقایسه با ما وضعیت حوزه‌ی آناتولی بسیار خوب است. در حوزه‌ی آناتولی آرشیوهای مفصلی از این چندهزار و چندصد سال اسلامی برجای‌مانده است، چراکه قدری ثبات حکومتی داشتند. در ایران به‌جز مجموعه‌ی بقعه‌ی شیخ صفی مجموعه‌ی دیگری باقی نمانده است. مراکز نوپایی مثل مرکز اسناد ملي نیز شايد دو نسخه از سندهاي دوره‌هاي صفوي را در دست داشته باشند، حال‌آنکه در بقعه حداقل ششصد سند مربوط به‌پیش از دوران صفوي داريم.

کهن‌ترين اسناد مجموعه به‌جز يک سند مربوط به سال ۳۴۰ هجري قمري (که رونوشتي از يک سند است) از قرن پنجم شروع مي‌شوند و فقط صد سند متعلق به پيش از سال هفتصد در مجموعه است. تعداد قابل‌توجهي از اسناد ديواني داريم؛ يعني به‌خصوص از حاکمان دوره‌ی مغول يا از اتابکيان آذربايجاني پيش از دوره‌ی مغول و ايلخاني. و از آن به بعد (از دوره‌ی تيموري و صفوي) اصل فرامين حاکمان است. تقريباً بيش از ۹۵% اين اسناد نسخه‌هاي اصلی‌اند، نه رونوشت اسناد. علاوه بر آن، چون اسناد ديواني در بطن اجتماع شکل گرفته‌اند، بسیاری از آنها با بقعه ارتباط دارند. تعدادي هم اسناد متعلق به قبل از ايجاد خانقاه شيخ صفي است که بخش قابل‌توجهي از آنها سوابق اسنادي هستند که بعداً به ملکيت بقعه درآمده‌اند.

در زمان شناسایی این مجموعه گروه‌های تحقیقاتی انگلیسی و آلمانی‌ از این مجموعه میکروفیلم‌هایی تهیه کردند و به دانشگاه فرایبورگ بردند. بر اساس این میکروفیلم‌ها کارهای ارزشمندی انجام شده است، از جمله دو کتاب‌ مونیکا گرونکه. مونیکا در کتاب استخراج شده از رساله‌ی دکتری خود بر اساس ۲۷ مصالحه‌نامه به مباحثی چون خاندان‌شناسي و سندپژوهي پرداخته و در ادامه براساس کليات اين مجموعه کتابي با عنوان «درویشان در آستانه‌ی قدرت» بر موضوع به قدرت رسیدن صفویان بعد از شیخ صفی تمرکز کرده است.   

این مجموعه منحصربه‌فرد است. آنچه در چارچوب اسناد شرعي قرار مي‌گیرد، مرتبط با طبقات مختلف اجتماعي است و می‌توانیم در آینه‌ی آنها مسائل فرهنگی و اجتماعی حضور زنان و خاندان‌ها به‌عنوان خریدار و فروشنده، خطوط بسیاری از شخصیت‌ها را در آنها ببینیم؛ یعنی این اسناد از جنبه‌های مختلف برای مطالعات زبانی ارزشمند است. مشخصاً اسناد ديواني به زبان فارسي نوشته مي‌شد، ولي اسناد شرعي هم به عربي هم به فارسي نوشته می‌شد و تأثير گويش‌هاي رايج در آن زمان، به‌ويژه در موضوع اسامي جغرافيايي، در این اسناد به‌وضوح ديده مي‌شود. از کارهای مفصل درباره‌ی این مجموعه می‌تواند استخراج نام‌های جغرافیایی و ردیابی سیر تغییر آنها در گویش‌های رایج این منطقه و در ادامه تبدیل برخی از این نام‌ها از قرن نهم به بعد به ترکی باشد. همچنین، با توجه به اسناد و مباحث می‌توان جنبه‌های جمعیتی و تحولات جمعیتی را نیز دنبال کرد.

چهار قرن معماری

فرهاد نظری

پژوهشگر حوزه‌ی میراث فرهنگی

می‌توان گفته‌های شیخ الحکمایی را به معماری بقعه‌ی شیخ صفی تسری داد. بدین معنی که به‌ندرت مجموعه‌ای در ایران نشان‌دهنده‌ی چهارپنج قرن تاریخ و سیر تحولات هنر و معماری ما باشد. اگر قدیمی‌ترین اثر مجموعه‌ی شیخ صفی را گنبد الله الله بر فراز مقبره‌ی شیخ صفی و فرزندان و نوادگانش در نظر بگیریم و آخرین بناهای ساخته شده در این بقعه و تعمیرات آنها را در نظر آوریم، این مجموعه بالغ بر چهار قرن پیوسته را نشان می‌دهد و مجموعه‌‌ای منحصربه‌فرد و تجلی سنت معماری‌ مرتبط با تصوف در ایران است. بدین معنی که وصیت بسیاری از مشایخ صوفیه این بوده که در خانه‌ی خودشان دفن شوند و احتمالاً خانه‌شان خانقاه و مدرسه‌شان نیز بوده است. مجموعه‌ی شیخ صفی اوج این زنجیر است، چون پشت آن سلسله‌ی پادشاهی مقتدری بوده است که از نظر صناعت و هنر و معماری از نفیس‌ترین مجموعه‌های جهان است. از طرف دیگر، این نقطه‌ی اوج احتمالاً آخرین حلقه‌ی این زنجیره هم هست. چراکه بعد از آن دیگر تداوم پیدا نمی‌کند. اگرچه هنوز در جاهایی از ایران، مخصوصاً در مناطق کرمانشاه و کردستان، محل دفن شیخ اهل طریقت در خانقاه و محل زندگی خودش است، مجموعه‌ی شیخ صفی از نظر هنر و معماری تافته‌ای جدابافته و مرواریدی منحصربه‌فرد است. شاید در ایران مجموعه‌ی حرم امام رضا یا کاخ گلستان از لحاظ هنری با این بقعه قابل‌مقایسه باشد.

مزیت دیگر مجموعه‌ی شیخ صفی بر دیگر بقعه‌ها محتویات آن است. بی‌اغراق می‌توان گفت که مجموعه‌ی شیخ صفی یک فضای فرهنگی تمام‌عیار است؛ یعنی گنجینه‌ای است که گنجینه‌های دیگری را نیز در دل خود دارد. این گنجینه شامل اسناد، عکس‌های آلبوم‌خانه و کتاب‌هایی مثل «جامع التواریخ»، «هزار‌و‌یک شب»، اشیاء منقولی مثل ظروف چینی یا فرش بافته‌شده به دستور شاه طهماسب یا صندوق‌های قبر در نوع خود بهترین در دنیا و دارای ارزش‌های جهانی است. بهترین نمونه‌های هنر از مقرنس و معماری و کاشی‌کاری و گچ‌بری و کتیبه و خطاطی و طلاکاری و سفال و سرامیک در این بقعه نگهداری می‌شود. امیدواریم همه‌ی آثار این مجموعه برگردند تا ارتباط بین آنها حفظ شود. هرچند شاید در مواردی این جابه‌جایی مقدور نباشد.

پس از آغاز فرایند معرفی و حفاظت میراث فرهنگی در ایران، در سال ۱۳۰۹  قانونی به نام قانون حفظ آثار ملی تصویب می‌شود و یک سال بعد تعدادی (۱۱۰ مورد) از آثار گزیده‌ی ایران شناسایی و با مدیریت آندره گودار فرانسوی در این فهرست ثبت می‌شود. مجموعه‌ی شیخ صفی شماره‌ی ۶۴ فهرست آثار ملی غیرمنقول در سال ۱۳۱۰ است. این امر نشان از اهمیت این مجموعه دارد. در سال ۲۰۱۰ میلادی به شماره‌ی ۱۳۴۵ در فهرست جهانی میراث جهانی یونسکو نیز به ثبت رسید. اما وقتی این اثر را یونسکو پیشنهاد دادیم و پذیرفته شد، هیچ کتابی درباره‌ی معماری این مجموعه نوشته نشده بود. این نشان از کم کاری ما دارد. به‌هر‌حال، پرونده‌ی این اثر نوشته شده و بعد از بررسی‌های دقیق یونسکو، بدون اماو‌اگر ثبت شده بود و ما کتابی درباره‌ی آن ننوشته‌ بودیم! اخیراً کتاب‌هایی در این باب درآمده است، اما چنین مجموعه‌ای باید بهتر از اینها معرفی و شناسانده شود.

بقعه‌ی شیخ صفی به سبب قداست شخص او دست‌کم از زمان صفویه محل بست و پناهگاه بوده است. در دوره‌ی صفویه بسیاری از مغضوبان پادشاه با پناه بردن به آنجا امان می‌یافتند. در آلبوم علی‌خان والی عکس‌هایی هست که نشان از آن دارد که در دوران او اصناف شورش می‌کنند و به بقعه‌ی شیخ صفی پناهنده می‌شوند و در امان‌اند تا امام جمعه وساطت می‌کند و اینها از بست در می‌آیند.

نقشه‌ی این مجموعه به‌وضوح نشان می‌دهد که هر عنصر آن در دوره‌ای ساخته شده است. به‌احتمال‌قوی اولین فضای این مجموعه در دوره‌ی صدرالدین میرزا، فرزند شیخ صفی‌الدین، ساخته شده و بارگاهی روی قبر شیخ صفی است. در دوره‌های بعدی عناصری به این مجموعه افزوده می‌شود. در دوره‌ی شاه عباس دوم سردر معروف عالی‌قاپو در این مجموعه ساخته می‌شود که متأسفانه دچار آسیب و خرابی شده و در سال ۱۳۲۰ بقایای آن برچیده شده است. اما در آلبوم عکس علی‌خان والی در هاروارد عکس‌هایی هست که نشان می‌دهد این سردر بسیار نفیس بوده است.

در پایان تأکید می‌کنم که این بقعه ارزش‌ معماری و اسنادی دارد و تاریخ‌نویسی دوره‌ی صفویه بدون تکیه بر این میراث ملی و اسناد و آثار ملموس و فیزیکی درونش تاریخ‌نویسی کاملی نیست.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترين مطالب اين بخش
  معنایی برای زندگی در برهوت هستی

گزارش نشست نقد و بررسی کتاب «سنگی بر گوری»

  مرجعی برای تاریخ فلسفه‌ی اخلاق در غرب

گزارش نشست نقد و بررسی کتاب «تاریخ فلسفه‌ی اخلاق: دستنامه‌ی آکسفورد»

  تفسیرهایی از قرآن برای انسان مدرن

گزارش نشست بررسی کتاب «تفسیر معاصرانه‌ی قرآن کریم»

  ابن خفیف، شاهزاده‌ای که خودخواسته زاهد شد

گزارش نشست نقد و بررسی مجموعه آثار «ابن خفیف شیرازی»

  مراسم هفتمین دوره‌ی جایزه‌ و نشان ابوالحسن نجفی

گزارش هفتمین دوره‌ی جایزه‌ی ابوالحسن نجفی