گزارش نشست نقد و بررسی کتاب «اخلاق نوشتن»
بهتازگی کتاب «اخلاق نوشتن» نوشته دکتر حسین معصومیهمدانی به همت انتشارات فرهنگ معاصر راهی بازار کتاب شده است. معصومیهمدانی با گردهم آوردن شانزده مقاله، چه ترجمه و چه نگارش، پیرامون مقالهی «اخلاق نوشتن» سالوهمینی بستری برای اندیشیدن به مسائل اساسی نوشتن، ترجمه و ویراستاری ساخته است که در روزگار گسترش و غلبهی فضای مجازی و کیبورد بر فضاهای سنتی و قلم برای زبان فارسی و اندیشهوزران بسیار مغتنم است.
نشست هفتگی مرکز فرهنگی شهر کتاب در روز سهشنبه یازدهم بهمن به نقد و بررسی کتاب «اخلاق نوشتن» اختصاص داشت و با حضور حسین معصومیهمدانی، ضیاء موحد، علی صلحجو، هومن پناهنده و امید طبیبزاده برگزار شد.
مشکل زبان فارسی امروز فکری و اجتماعی است
در ابتدای این نشست، علیاصغر محمدخانی، معاون فرهنگی شهر کتاب، اظهار داشت: حسین معصومیهمدانی از مفاخر و نوادر روزگار ماست. عمق و گستره دانش و پژوهش او در حوزهی تاریخ علم، فلسفه و ادبیات زبانزد اهل فرهنگ است و ریزبینی و تیزبینی، دقت نظر و درستنویسی از ویژگیهای کاری اوست که همه با این ویژگیهای او بهخوبی آشنایند. او در پنج دههی گذشته مقالات فراوانی در باب نوشتن، ترجمه، ویرایش، تاریخ علم، نقد کتاب، ادبیات کلاسیک و معاصر و حوزههای دیگر منتشر کرده است. به جز این مقالات و کتابها و شاید بیشتر از این کارها، بسیاری از کارهای دانشجویان و دیگر اهالی فرهنگ و قلم، چه نویسندگان چه مترجمان، زیر نظر او ویرایش یا با برخورداری از محبت او با ویرایش علمی و زبانی او منتشر شدهاند.
او ادامه داد: کتاب «اخلاق نوشتن» شامل شانزده مقاله دربارهی نوشتن و ترجمه و ویرایش است که بسیاری از آنها پیشتر در مجلات چاپ شده است. معصومی در مقدمه کتاب به افول کتابنویسی و رواج مقالهنویسی اشاره مختصری کرده است و خود را بیشتر جزء مقالهنویسها دانسته است تا کتابنویسها، اگرچه خواندن کتاب را بر خواندن مقاله ترجیح میدهد. او در باب نوشتن در مقالهی «خواندن و نوشتن» میگوید که این شکلهای تکراری نه تنها نظر جامعه ما بلکه نظر هر جامعهای را که هنوز به مرحله فرهنگ کتبی وارد نشده است و فرهنگ غالب آن شفاهی است نسبت به نوشتن منعکس میکند. این نظر را به سه جزء میتوان تفکیک کرد. نوشتن برخلاف سخن گفتن یک توانایی همگانی نیست بلکه موهبت خاصی است که به اشخاص معینی ارزانی شده است. نوشتن برخلاف سخن گفتن خاص موقعیتهای معینی است و نوشتن برخلاف سخن گفتن جز در قالب عبارات معین پذیرفته نیست.
محمدخانی در پایان گفت: با توجه به مقایسه میان نوشتن و سخن گفتن در این مقاله و مقالات دیگر معصومی، میتوان گفت معصومی بر آن است که در مدرسههای ما جایی برای نوشتن منظور نشده یا اگر هم شده است این کار خیلی جدی گرفته نمیشود. همچنین، او تأکید میکند که مشکل زبان فارسی امروز مشکلی فکری و اجتماعی است و ازآنجاکه فقط یک علت ندارد، نمیتوانیم برای آن یک چاره واحد پیدا کنیم.
ترجمهپژوهی ریاضیدان
علی صلحجو سخنان خود را به ارائهی خلاصهای از مقالات کتاب «اخلاق نوشتن» در سه بخش فرهنگ، ترجمه و ویرایش اختصاص داد. او در بخش نخست این سخنان، فرهنگ، اظهار داشت: سالوهمینی در مقاله «فرهنگ چیست» میگوید برای اینکه نوشتههایمان را سامان دهیم، حق داریم چیزهایی را ندانیم: لزوم ندانستن بهمنظور دانستن چیزهای لازم. همینجا بگویم چه قدر خوب است که معصومی واژهی «چیز» را راحت به کار میبرد. من خیلی با این موضوع مساله داشتهام که خیلیها ضدچیز بدجور شدهاند. مقاله «خواندن و نوشتن» به دنبال یافتن دلیل ناتوانی اغلب دانشجویان ما در نوشتن به این گزارهی پرمحتوا میرسد که: درس فارسی درسی است که در آن چیزهایی یاد میدهند که هیچوقت به کار نمیآید و درس انشاء هم درسی است که از دانشآموز چیزی میخواهد که به او یاد ندادهاند. اشاره به عوامل اجتماعی و اقتصادی مساله هم از چشم نویسنده دور نمانده است.
او ادامه داد: معصومیهمدانی در «اخلاق نوشتن» میگوید نظر غالب میان زبانشناسان این است که زبان نظامی است که درون خود یک سازوکار ترمیمی دارد که میتواند هر صدمهای را تحمل و هر ضربهای را خنثی کند، زیرا وسیلهای است ارتباطی و همین امر مانع از آن میشود که بتوان آنقدر به آن آسیب رساند که نقش ارتباطیاش را از دست بدهد. سپس این سازوکار را با مشابه آن در طبیعت مقایسه میکند و میگوید تا همین چند دههی گذشته انسان فکر میکرد هر بلایی هم که سر طبیعت بیاید آسیب جدی به آن نمیرسد چون که طبیعت نیز دارای همان سازوکار خودترمیمی زبان است. اما دیدیم که چنین نبود و بلایی به سر طبیعت آوردهایم که ظاهراً جبرانناپذیر است. معصومی میگوید این جبرانناپذیری در واقع انتقامی است که طبیعت دارد از ما میگیرد. نویسنده با در نظر داشتن ظرفیت زبان در راستگویی و به همان اندازه در دروغگویی بهگونهای فلسفی هشدار میدهد که بیاییم با زبان خوب تا کنیم و آن را طوری نپیچانیم که زمانی برسد او هم ما را بپیچاند: همزبانی و همدلی را از ما بستاند.
او افزود: معصومی در مقاله «فساد زبانی» توضیح میدهد که وقتی نخواهیم زبان را برای بیان واقعیت به کار ببریم به گندهگوییها و قلنبهگوییهایی میافتیم که بهتدریج زبان را به فساد میکشاند. مردم معمولی خیلی خوب حرف میزنند، ولی وقتی گزارشگران تلویزیونی جایی آنها را گیر میاندازند و مثلاً نظرشان را در مورد پیادهروهای شهر میپرسند، یکباره تحت تأثیر قلنبهگوییهای ظاهراً معتبر نشان داده شده، گمان میکنند باید ثقیل سخن بگویند و طوری حرف میزنند که نه خودشان میفهمند و نه دیگران. همچنین، او در «دشواری و ضرورت تألیف» نشان داده است که در یافتن راهحل مناسب در مناقشات طولانی تواناست. در بحث بین طرفداران تألیف و ترجمه، نویسنده بهجای روبهرو قرار دادن این دو و دفاع بیفایده ازیکطرف، آنها را در رابطهای سازنده و خلاق با یکدیگر قرار میدهد و نشان میدهد که این رویکرد چگونه به ارتقای کیفیت هردو میانجامد. همچنین او در «دفاع از ژورنالیسم فرهنگی» طرف مظلوم را میگیرد و مستدلانه میکوشد ضعف و نادرستی آرای پیشداورانه علیه ژورنالیسم را نشان دهد، بهخصوص آنجا که به خطر ورود نوشتههای آکادمیک به عرصهی ژورنالیسم- که کارش چیز دیگری است- هشدار میدهد. بههرروی، دفاع از مواضعی که کمتر مدافع دارد از خصوصیات معصومی است.
صلحجو دربارهی مقالات «اخلاق نوشتن» در حوزه ترجمه گفت: معصومی در «واژهگزینی و استقلال زبان فارسی» با شرح تمایل و تبحر دانشمندان ایرانی در نوشتن به عربی و این احتمال که از این طریق زبان عربی زبان علم در ایران بشود عوامل دور شدن از این خطر و جان گرفتن زبان فارسی بهعنوان زبان علم را بسیار خوب مینماید و در این میان به نقش شعر و شاعری بهای درخور میدهد. در این مقاله گویی ما با نویسنده در حال سفریم و ضمن عبور از فرازونشیبهای زبان فارسی سیاحتکنان در یک چشم بهم زدن از قرن اول هجری به قرن چهاردهم و تأسیس فرهنگستان میرسیم و تصویری کلی و همهجانبه از این مسیر در ذهنمان باقی میماند. او در «ترجمهی متون علمی به زبان فارسی» با مرور جریانی که به تکوین ترجمه در اروپا شکل داد و اشاره به مشابهاتی که از ملزومات این راه است به نارساییهای ترجمهی متون علمی و علت آن میپردازد و نتیجه میگیرد که خلاصه بدون نوشتن به زبان علمی نمیتوان ترجمهی خوب از علم به دست داد. در جامعالاطراف بودن معصومی غنیمتی است. نکتهای که معصومی در «ترجمهی متون ریاضی و تأثیر آن بر زبان فارسی» به آن اشاره و در واقع آن را کشف میکند مطرح کردن عبارت «فرکانس بالا» و مشابهات آن و تأثیرش در «بالا»های دیگر است. شاکریم که ترجمهپژوهی داریم که اینقدر ریاضی میداند. همچنین، او در «چند نکته دربارهی ترجمهی متون فلسفی» موضوع تحول اصطلاحات فلسفی را پیش میکشد و مشکلی که این تغییر برای ترجمهی آنها ایجاد میکند. معصومی بهدرستی مینویسد وقتی مثلاً علم فیزیک تحول پیدا میکند آثاری را که بهدنبال آن نوشته میشود بهآسانی میتوان خواند بدون اینکه به گذشتهی آن توجه کرد. میگوید اما در فلسفه چنین نیست. در فلسفه نمیتوان به فراوردهی نهایی اکتفا کرد بلکه کل فرایند باید مطالعه شود و همین تغییر فراورده در طول فرایند است که در ترجمهی اصطلاحات متن فلسفی مسالهآفرین میشود.
او مضمون مقالات ویرایشی این کتاب را چنین خلاصه کرد: «خط فارسی و رایانه» احتمالاً اولین نوشتهی فارسی است که به مسائل سختافزاری خط فارسی پرداخته است. لب کلام دربارهی رسمالخط: منطق بیمنطق. فقط قرارداد و رعایت آن. معصومی در «بیماریهای ویراستاری» با مشخص کردن چند بیماری در ویراستاران (ویراستار عیبجو، خطاپوش، مبتلا به کتاب لغت، هیچندان، همهچیزدان، واژهباز، و زبانآفرین) آفتهای اساسی ویراستاری را با زبانی پرکشش توضیح میدهد و باید-نبایدهای آن را نشان میدهد. «در حاشیه» نیز مقالهی جامعی در باب انواع پانوشت در تألیف و ترجمه است با این امتیاز که مثل بسیاری از اینگونه نوشتهها مثلاً فقط نگفته است «پانوشت نالازم ندهید» بلکه نشان داده است پانوشت نالازم چیست. مقاله دیگر معصومی «پاسخ دندانشکن» توصیف روانشناختی دقیق و هنرمندانهای است از محیطهای ناسالم و پرسوءتفاهم نقدنویسی که متأسفانه مواردش در مطبوعاتمان کم نیست. «سفر داوران» باربارا ریت سیاههی است جامع برای ارزشیابی اثر از جنبههای گوناگون. پرسشها چنان دقیق و باریک است که هیچ نوشتهی معیوبی از صافیاش رد نمیشود. معصومی در «دعوا بر سر حق مؤلف» با شرح دعوایی بین سالینجر بدقلق و نویسندهای که از نامهای از او در نوشتهاش استفاده کرده و ماجرای شکایت بردن سالینجر به دادگاه نشان میدهد که نقل از اثر دیگران در کشورهای دیگر حسابوکتاب دارد.
صلحجو در پایان گفت: معصومی در حوزهی ویرایش و نشر و زبان فارسی تأثیرگذار بوده است؛ نه فقط از راه قلم بلکه با حضورش در محیط نگارش روشنفکری. معصومی ظریفترین نکتهها و نغزترین گفتهها را که هریک میشود هسته نوشتن مقالهی ارزشمندی قرار گیرد در همین جلسههای خودمانی بدون خست پراکنده است.
به آنها که از چیزی همهچیز میدانستند
امید طبیبزاده در بخشهایی از سخنان خود اظهار داشت: معصومی در مقدمه این کتاب را مجموعه مقالات میداند و شأن کتاب را از مجموعه مقاله متمایز میشمرد، ولی من معتقدم که این یک کتاب است. برداشت من از این مقالات در این مجموعه با برداشت اولیهام از آنها متفاوت بود. مقالهی سالوهمینی که معصومی در ۱۳۵۴ آن را ترجمه و منتشر کرده است، مانند نخ تسبیحی این مقالات را به هم متصل میکند. این مقاله ربطی به نوشتار ندارد، بلکه به فرهنگ و اخلاق ناشی از فرهنگ مربوط است و این همانچیزی است که این مقاله را به این کتاب مربوط میکند: اخلاق در نوشتن. تصور میکنم سالوهمینی این مقاله را در واکنش به نخبگان و روشنفکرانی نوشته است که به شکلگیری فاشیسم در ایتالیا و نازیسم در آلمان یا شکلگیری نحوی از کمونیسم کمک کردند. نخبگانی که همهچیز را دربارهی یکچیز میدانستند اما متأسفانه از هر چیزی یک چیز نمیدانستند. به بیانی، مقالهی سالوهمینی دربارهی روشنفکران نخبهای است که نگاهی ایدئولوژیک دارند. در بخشی از این مقاله عبارت لاتین بسیاری جالبی آمده است به این معنا که «ریاضیدانی که به غیر از ریاضی چیزی نمیداند، چارپایی بیش نیست». برای دوری جستن از این شیوهی نگاه به جهان و عمل کردن چارهای نیست جز اینکه به سمت روشنفکرانی برویم که از یکچیز همهچیز را میدانند و از همهچیز قدری میدانند و درکی از محیط اطراف خودشان دارند، نه اینکه جهان را در حدود تخصص خودشان بنگرند. متأسفانه این بلا گریبانگیر جامعهی علمی امروز ما هم شده است.
او ادامه داد: این نگاه سالوهمینی، در تمام مقالات این کتاب ثابت مانده است. مجموعه مقالات کسانی مثل سعید نفیسی یا مجتبی مینوی شأن کتاب ندارند، چراکه به اقتضای روزگار دیدگاهها تغییر کرده است، اما آنچه از معصومی ۲۷ ساله مترجم این مقاله تا به امروز ثابت مانده است، همین مساله اخلاق برآمده از فرهنگ است؛ اینکه ما حق نداریم در یک زمینه تخصص پیدا بکنیم و با نگاه محدود به آن زاویه جامعه و خودمان را گرفتار مصیبتهایی بکنیم. به نظر من شأن و اهمیت این کتاب مثل «غلط ننویسیم» نجفی است، چراکه این مقالات (به قول دکتر حقشناس) ما را زبان آگاه میکنند؛ یعنی ناگهان جامعه را متوجه پدیدهای به نام «زبان» میکنند که تا پیش از آن برایمان بدیهی به نظر میآمده است. البته سطح «اخلاق نوشتن» به مراتب از «غلط ننویسیم» بالاتر است.
او تصریح کرد: اگر «غلط ننویسیم» توصیههایی به ما میکند که به درد هر ویراستاری میخورد، این کتاب قدری جدیتر است و برای هر نویسندهای است که به مطالب تخصصیتر میپردازد و علاوه بر توصیههای نگارشی جابهجا توصیههای اخلاقی را نیز متذکر میشود. این کتاب از نظر من از دو حیث ارزشمند است: یکی اینکه نثر بسیار روان و منسجمی دارد که دشوارترین مطالب را به سادهترین وجه ممکن در اختیار خواننده میگذارد. این به نظر بدیهی است، اما وقتی بخواهیم اینگونه بنویسیم در مییابیم که اینگونه نوشتن بههیچوجه کار سادهای نیست. حتی خواندن این نثر (بدون اینکه خیلی در قید محتوای آن باشیم) بر نثر و نحوهی تفکر ما تأثیر دارد، چراکه نوشتن در واقع نوعی اندیشیدن است؛ دیگر اینکه این کتاب دو فضیلت را در اختیار ما میگذارد: یکی توصیههای فنی ویرایش و دیگری اخلاق نوشتن.
طبیبزاده دربارهی اهمیت توصیههای اخلاقی در کنار توصیههای نگارشی گفت: چند سال پیش مقالهای در حوزهی واجشناسی نوشتم و آن را به مجلهی زبانشناسی ارسال کردم. داور مقاله را تأیید کرد، اما در نامهای متذکر شد که این مقاله بهقدری ساده شده است که در شأن مجلهی علمیپژوهشی نیست. بنابراین من مجبور شدم به این عمل غیراخلاقی تن بدهم و مقاله را با بیانی دشوار بازنویسی کنم، چراکه در این جامعه مقالات و کتابهایی نوشته میشود که جز خود مؤلف کسی چیزی از آنها نمیفهمد و حتماً باید کسی همراه کتاب باشد و آن را درس بدهد. این در واقع عین غیراخلاقی بودن است، هرچند از آن غیراخلاقیتر شارلاتانیزم هم فراوان است؛ یعنی خود نویسنده هم نمیفهمد چه مینویسد.
او اشاره کرد: یکی از مهمترین مقالات این مجموعه برای من مقاله «واژهگزینی و استقلال زبان فارسی» است. این مقاله با این عبارت رایج و پذیرفته در میان زبانشناسان ایران در خصوص زبان علم شروع میشود که «یکی از بختهای ما ایرانیان این است که زبان ملی و زبان علمی ما یکی است». این نکته به نظر ساده میآید، ولی در عمل از حد شعار فراتر نرفته و مقالهی معصومی تنها مقالهای است که در اینباره سؤال طرح کرده و با استدلال پاسخ داده است. بههرحال، در بین ما ایرانیان این پذیرفته شده است، خاصه اگر به اطرافمان نگاه کنیم جوامعی هست که در آنها زبان ملی و علمیشان یکی نیست و دچار مشکلات زیادی میشوند. من به اختصار نکتهای را به این بحث اضافه میکنم.
او بیان داشت: برخی از نخبگان ما معتقدند که اگر ما متون علمی خودمان را به زبان انگلیسی بنویسیم برای علم خاصیت بیشتری خواهد داشت. اولاً مسالهی زبان علمی در علوم دقیق مخصوصاً فیزیک و شیمی و ریاضی سطوحی دارد. در برخی جوامع سطح زبانی برای بیان علمی صفر است، بعضی به کلاس ششم ابتدایی میرسد و بعضیها تا دیپلم. در مورد فارسی تحقیق دقیقی انجام نشده است، ولی تصور میکنم زبان علم در فارسی بتواند تا حدی از دورهی کارشناسی را هم پوشش بدهد. اما این به آن معنا نیست که در جوامعی هم زبان علم میتواند تا نهایت را بیان بکند. حتی زبانهایی مثل آلمانی و فرانسوی که در بیان مسائل علمی خیلی پیشرفتهاند وقتی به مطالب فوقالعاده تخصصی میرسند ترجیح میدهند به انگلیسی بنویسند، اولاً برای اینکه زبان آنها آمادگی بیان اینگونه مطالب را ندارد. ثانیاً برای اینکه اگر آن مطلب تخصصی به زبان آلمانی یا فرانسوی نوشته شود فقط چهار پنج نفر شاید بتوانند آن را بخوانند، درحالیکه در انگلیسی مخاطبان بیشتری خواهد داشت. بنابراین، به نظر من زبان علم میتواند بینالمللی باشد و ایرادی هم ندارد و بههرحال همین که به همین سطح هم رسیدهایم خوشحالیم و امیدواریم این سطح بالاتر هم برود. مضاف بر اینکه همیشه زبانی بهعنوان زبان بینالمللی در میان علما بوده است؛ یکجا لاتین و یکجا عربی و یکجا سانسکریت و امروز زبان انگلیسی میشود. اما در خصوص علوم انسانی و اجتماعی مساله متفاوت است. آیا این علوم را هم بهتر بود به فارسی بنویسیم یا به انگلیسی نوشتن آنها بهتر بود؟ اینجا به اهمیت این مساله پیمیبریم که اگر قرار بود علوم اجتماعی به زبان انگلیسی نوشته شود، مشکلات جامعهی ما را حل نمیکرد. بخت و اقبال ما این است که مجلات از مقاله انگلیسی ما استقبال نکردهاند، چراکه مشکلات ما را حل میکرده است. در عوض این مجلات توصیه میکنند که متنی در رد یا اثبات نظریهای برایشان ارسال کنیم یا اطلاعات جدید در اختیارشان بگذاریم که بتوانند از آنها در مطالعات نظریشان استفاده کنند. اهمیت زبان علم هم به همین قضیه برمیگردد و من هم گفتهی معصومی را تأیید میکنم.
توهم برقراری ارتباط
هومن پناهنده در بخشهایی از سخنان خود اظهار داشت: این مقالات به زبان استاندارد و زبان معیار مقالهنویسی بسیار رسا و روشن و به اعتباری ساده نوشته شدهاند اما این سادگی فریبدهنده است. درست به همین سبب کسی باید باشد که بگوید: به این جملهی ساده دقت کن. پشت این سلاست و روانی و سادگی دنیایی تجربه، تمرین، ذوق و قریحه و هوشمندی هست. این جنبهای از این کتاب بود که در حین خواندن همواره مدنظرم بود. بههرحال، در وضعیتی که با صورتهای ناخوشایند در نثر و محتوای ضعیف سروکار داریم، وجود چنین کتابی مغتنم است.
او ادامه داد: برناردشاو به شکلی از سوسیالیسم معتقد بود و درعینحال در عرصهی اندیشه و تفکر طرفدار آریستوکراسی بود. ما باید در مورد نوشتار و انتخاب نوشته سختگیر باشیم. در این عصر با فضایی مجازی سروکار داریم که خیلی از بندها در آن گسسته شده است و جنبهی منفی آن این است که نوشتههایی دیده و چاپ میشوند که در عصر روزنامه باید چند خوان را طی میکردند تا به چاپ برسند و حتی ممکن بود در نهایت چاپ نشوند. در چنین وضعیتی کتابی که دربارهی نوشتن و اخلاق نوشتن است و خودش مصداق فضائلی است که انتظار دارد خواننده به آن روی آورد، چنین کتابی خیلی لازم است، علیالخصوص در مراکز آموزشی ما که تنبلی در آنها کم نیست.
او در ادامه از مطالب شاخص کتاب برای تدریس با سلیقه و نظر خودش شمهای ارائه داد. او در این بخش گفت: معصومیهمدانی جایی در مورد توهم سخن گفتن با کل جامعه مینویسد که به نظرم شرحی است از حال فعلی ما و نوشتههایی را به ذهن متبادر میکند که این روزها در پلتفرمهای گوناگون مینویسند و گمان میکنند برای کل جامعه مینویسند. ظاهر این است که کلمه و جمله زیاد تولید میشود. کارکرد اصلی اینها هم به قول زبانشناسان ارتباط است، پس ما دچار این توهم میشویم که در حال برقراری ارتباطیم. اما ظاهراً ارتباطی برقرار نمیکنیم چون چیزی را میگوییم که فقط فرقهی ما آن را میفهمد و بهبه و چهچه میکند و اصلاً احتیاجی نداشت آن را بخواند بکند، چراکه قبلاً به آن اعتقاد داشته است و به زبانی مطلقزده است که افراد بیرون از این فرقه نمیتوانند با آن ارتباطی برقرار کنند و اگر نفرت بهشان دست ندهد بهرهای هم نمیبرند. جنبهای از اخلاق نوشتن همین است که گمان نکنید فقط برای جماعت تعقیبکنندهی خودتان مینویسید، برای کسانی بیرون از این جمع هم مینویسید.
پناهنده در ادامه بخشهایی از کتاب را خواند تا دینامیسم (پویایی) در جریان در این نوشتار را نشان بدهد و توضیح داد وقتی معصومی دربارهی درس انشا و فارسی سخن میگوید، ابتدا خواننده گمان میکند او در حال نقض این انگاره است که زبان فارسی میراث ماست، اما معصومی به جنبهی دیگری میپردازد و مطلق برخورد نمیکند. چنانکه، در بحث پیرامون ضمانت اجرایی اصول و قواعد و مقررات اخلاقی نیز چرخشی در اندیشهی او دیده میشود و جمعبندی میکرد: این نمونهها نشان میدهد که معصومی به«فقر جنبه» دچار نیست و این مقاله یکسره در ذهن نویسنده نوشته نشده است و هنگام قلم نهادن بر کاغذ جهان برای او بیتنش نبوده است. بلکه در حین قلمزدن این نویسنده هم ماجرایی اتفاق میافتاده است.
معصومی در تاریخ علم اسلامی همهچیز میداند
ضیا موحد اظهار داشت: این دفتر نوک کوهی است از فرهنگ که تاکنون ابعاد آن مشاهده نشده است و هنگامی بهتمامی دیده میشود که همهی جنبههای آن به نمایش گذاشته شود، به شرط آنکه دکتر معصومی در این کار امساک نکند. از خصلتهای معصومی معطل گذاشتن آثار خود به نفع راه انداختن کار دیگران است، حتی در کار خود سنگاندازی هم میکند. برای مثال نمیدانم پایاننامهی خود را که اثری بدیع، در سطح عالی تحقیق در نورشناسی ابنهیثم است هرگز از فرانسه به فارسی ترجمه میکند یا نه. شاهدان عینی جلسهی دفاع او در فرانسه از تحسین دانشمندان حاضر در جلسه سخن گفتهاند، ولی او همچنان ساکت است: دریغ از یک گزارش از آن جلسه. وقتی از رشدی راشد که از قطبهای فلسفه و تاریخ علم است خواستند کسی را برای نوشتن زندگینامهی علمی خود معرفی کند، از میان آنهمه همکاران خود دکتر معصومی را معرفی کرد که حاصل آن کتابی بالغ بر ۲۰۰ صفحه به فرانسه است.
او ادامه داد: باری این مجموعه برگزیدهی مقالههایی از دکتر معصومی در باب زبان فارسی و کاربردهای گوناگون آن، از خواندن گرفته تا نوشتن، ترجمه و ویرایش است. من با اتکا به دفتری که خود در مقالهنویسی و اهمیت و شرایط و جنبههای آن نوشتهام، با عنوان «البته واضح و مبرهن است»، میتوانم بگویم این مقالهها در صدر مقالههای فارسی است و البته این حکم را به مقالههای فرانسه و انگلیسی او هم تعمیم میدهم و در این فرصت کوتاه بهجای پرداختن به آواز به آوازهخوان میپردازم. دربارهی هر یک از این مقالهها و نکتههای تازه، حرفهای فراوانی دارم که در نوشتهای دیگر بهتفصیل به آنها میپردازم. از جنبههای مهم کار معصومی پایاننامههایی است که به راهنمایی او نوشته شده است. من نتوانستم رؤسای هرازگاه پژوهشکدهی حکمت و فلسفه را متقاعد کنم که بهجای کتابهای کماهمیت و بیاهمیت این پایاننامهها را چاپ کنند که اغلب کارهای عالی علمیاند.
موحد تصریح کرد: در این مجموعه مقاله ترجمهی مقالهای است نوشتهی گایتانو سالوهمینی، مورخ و سیاستمدار ایتالیایی (۱۹۷۵-۱۸۷۳) با عنوان «فرهنگ چیست» که دربارهی تعریف آدم بافرهنگ است. به عقیدهی سالوهمینی آدم بافرهنگ آدمی است که در رشتهی تخصص خود همهچیز میداند و دربارهی هر چیز هم چیزی. این تعریف به قامت معصومی برازنده است. معصومی در تاریخ علم اسلامی همهچیز میداند، اما جالب آنکه گاهی از هر چیز هم خیلی چیز میداند. برای نمونه بهترین نوشتهها را در باب شعر سهراب سپهری، که شاعر محبوب من نیست، دارد و چنان نکتههایی را برمیشمارد و میداند که گمان نکنم سپهری در خواب دیده باشد.
او در ادامه بیان داشت: معصومی کسی است که خودش را همیشه بدهکار فرهنگ میداند. او در مقدمه مینویسد «هیچ کوشش نمیکنم که میان مقالات این کتاب پیوندی برقرار کنم» و پنج سطر بعد مینویسد: «چیزی که انتشار این نوشتهها را در یک کتاب توجیه میکند ربط موضوعات آنها با یکدیگر است». اگر این پیوند نیست، پس چیست؟ از این نکته که بگذریم، او بحث را در حد مفهومی و انتزاعی نگه میدارد. برای مثال در بحث «چند نکته دربارهی ترجمهی متون فلسفی» بهجای آوردن یکی از مثالهای متداول در اصطلاحیابی و ترجمه آن. جایی هم که مثال «گفتار و گفتمان» را میآورد معلوم نمیکند که تفاوت این دو اصطلاح چیست. البته این به دلیل ذهن فلسفی معصومی است که بیشتر با مفاهیم بحث میکند تا مصادیق.
موحد در پایان گفت: در فرهنگ ما افرادی را به لقب علامه مفتخر کردهاند مانند علامهی قزوینی، علامهی دهخدا، علامهی مینوی و معدودی دیگر. من هرکدام از این بزرگان را با دکتر معصومی سنجیدهام به این نتیجه رسیدهام که وقت آن رسیده است که این لقب را با حسین معصومی همدانی مفتخر کنیم.
نوشتن به زبان آدمیزاد
حسین معصومیهمدانی سخنان خود را با اشاره به این نکته آغاز کرد که در «بازار» پررونق انتشار کتاب دیگر پرسش از انگیزهی مؤلف/مترجم/نویسنده از انتشار کتاب اهمیت خود را از دست داده است و اظهار داشت: وفور عناوین نعمتی است که ما مؤلفان و مترجمان و گردآورندگان را از پاسخ به چرایی انتشار کتاب معاف میکند. بهخصوص اینکه شاید من در معرض این سؤال باشم که این مقالات طی سالها نوشته شده است و شاید تاریخ مصرف برخی از آنها گذشته باشد، پس چرا باید اینها را یکجا جمع و منتشر میکردم. همچنین، شاید از من بپرسند وقتی خیلی از این مقالات در پایگاههای علوم انسانی در دسترس است، یکجا جمع کردن و انتشار آنها در قالب کتاب در این اوضاع اقتصادی چه لطف و فایدهای دارد. حقیقت این است که خود من هم از این دغدغه دور نبودم. دلیل این امر هم اینکه مقالات گردآمده در این کتاب همه آن مقالاتی نیست که در حوزههای منتخب این کتاب نوشتهام. به نظرم آمد برخی از این دسته مقالاتم ارزش تاریخی دارند و ازاینرو آنها را از فهرست مطالب بیرون گذاشتم و قصد ندارم آنها را جداگانه در قالب کتاب منتشر کنم.
او ادامه داد: در خصوص نوشتن و ویرایش و فن ترجمه کتابهای زیادی در ایران منتشر شده است و شاید تنها انگیزه و توجیه من برای گردآوردن این مقالات در کنار هم این باشد که به بعضی از این مسائل به طریقی نگاه دیگری کردهام، نه اینکه تافتهی جدابافتهای باشم. همچنین، به سبب دوزیستی خودم، یعنی ازآنرو که پایی در حوزه علوم انسانی و پایی در حوزهی علوم طبیعی (حداقل تاریخ علوم طبیعی) داشتهام و به فلسفه هم بیعلاقه نیستم، شاید مسائلی را مطرح کرده باشم که چندان به آنها پرداخته نشده باشد و شاید کسانی که به این کارها میپردازند به آن مسائل توجه کنند. من طبعاً نمیتوانم بگویم این مسائل چه هستند و دوستان خواهند گفت. به نظر میآید همانگونه که از مقدمه نقل شد، «تغییر وضعیت» انتشار این کتاب را توجیه میکند. اکنون که به برکت فضای مجازی به سمتی میرویم که هر کسی در کنجی از فضای مجازی مینویسد و زبانش را خوانندگان یا مخاطبانش تعیین میکنند و نوع نگرش او متناسب با مقتضیات کنج خودش به او القا میشود، ما به طرف تشتتی میرویم که یکی از جلوههای آن رواج زبان شکسته در نوشتن است که شاید یک زمانی نبود یا به نشریات طنزآمیز یا رمانها محدود بود. در چنین شرایطی نکات ضمنی این مقالات احیاناً به کسانی که این کارها را میکنند در خصوص تبعات فرازبانی راههای انتخابیشان آگاهی بیشتری میدهد.
او افزود: بعضی از مقالات این مجموعه در شرایط تکنولوژیک دیگری نوشته شدهاند، مثلاً برخی اطلاعات مقالهی خط فارسی و رایانه احتمالاً بهروز نیستند و امروز مبنایی که من از آن شروع کرده بودم تغییر کرده باشد، ولی مساله هنوز بر قوت خود باقی است.
معصومی بیان داشت: فایده دیگری که از انتشار این مقالات در نظر داشتم، این بود که با گسترش انتشار مقالات علمی پژوهشی به زبان آدمیزاد نوشتن به چیزی منسوخ در حوزههای منسوخ بدل میشود و سعی من بر این بوده است که به زبان آدمیزاد و قابلفهم برای همه انسانها بنویسم. میتوانستم همین مطالب را با دنگ و فنگ بیشتر و ارجاعات فراوان و توسل به نظریات اجقوجق بنویسم، ولی فضای فکری و عمومی این روزها، بهخصوص فضای دانشگاهی، چیزی در من به وجود آورده است که بخواهم هرچه بیشتر از آن فضای نوشتن دور شوم. هرچند به مقتضای کارم گاهی اوقات مجبورم مقالات تخصصی بنویسم، خیالم راحت است که نیازی نیست برای همه بنویسم. مثلاً مقالهی «دفاع از ژورنالیسم فرهنگی» که بیشتر نقد است تا دفاع، نتیجه نگرانی من دربارهی سرنوشت مجلات جدی در ایران است که نه عنوان علمی پژوهشی دارند و نه دانشگاهیاند و روزبهروز از مجله بودن دور میشوند و بهصورت کتاب درسی درمیآیند، مخاطبشان محدود میشود، بهطورکلی اصل یا زبانی که هر نوع ژورنالیسمی در آن پایه دارد، در آنها ضعیف میشود و تربیت لازم برای ژورنالیست، چه عمومی چه فرهنگی، تقریباً در حال از بین رفتن است. چنین نگرانیهایی از علتهای انتشار این کتاب بوده است.
معصومی در بخش پایانی سخنان خود راجع به پرهیزش از آوردن مثال در این اثر گفت: این دو علت دارد. یکی اینکه من اهل فیشبرداری و یادداشت کردن نیستم و حالا دیگر در سالهای آخر زندگی میبینم که چه قدر بد است این عادت. وقتی جوان بودم حافظهی خوبی داشتم و خیلی چیزها در ذهنم میماند، بهخصوص همانطور که دکتر موحد میگوید چیزهایی که نباید در ذهنم میماند. ولی الآن فکر میکنم باید از اول این عادت را در خودم ایجاد میکردم. من از معمرترین و قدیمیترین ویراستارانم و با انواع و اقسام متون سروکله زدهام و انواع و اقسام اشکالات و حسنها را در متون دیدهام. لااقل میتوانستم اینها را یادداشت کنم. بهجز این، واقعاً همیشه میترسم مثالی بیاورم و مقدمهی دعوایی شود. مثلاً اگر میگفتم با قرار دادن گفتمان در مقابل discourse هیچ اتفاقی در عالم خلقت نیفتاده است، با دوستان نزدیک خودم درگیر میشدم. اما در مقالهی «چند نکته در مورد ترجمه متون فلسفی» واقعاً معتقدم که بیاهمیتترین مسأله در عالم علم و فلسفه اصطلاح است. برای اینکه اصطلاح بهخودیخود چیزی نیست مگر کوتهنوشت. مهم چیزی است که پشت این اصطلاح قرار دارد.
او در پایان گفت: همیشه فکر میکنم هر نوشتهی اصیلی نوعی جنبهی اتوبیوگرافیک دارد و چیزی از خود نویسنده در آن هست. شاید بعضی از این اشکالاتی که دوستان بر کار من وارد کردند، مقداری به شخص من برگردد که به برخی موارد بیتوجهم و به برخی موارد بیشتر توجه میکنم.
گزارش نشست نقد و بررسی کتاب «سنگی بر گوری»
گزارش نشست نقد و بررسی کتاب «تاریخ فلسفهی اخلاق: دستنامهی آکسفورد»
گزارش نشست بررسی کتاب «تفسیر معاصرانهی قرآن کریم»
گزارش نشست نقد و بررسی مجموعه آثار «ابن خفیف شیرازی»
گزارش هفتمین دورهی جایزهی ابوالحسن نجفی