img
img
img
img
img
رضا براهنی

راوی ِ کابوس، شکنجه و آزادی

شبنم کهن‌چی

اعتماد: رضا براهنی عاشق آفتاب بود، اما همواره تاریکی زندان را بر دوش داستان‌هایش می‌برد؛ بر دوش «آواز کشته‌شدگان»، بر دوش «روزگار دوزخی آقای ایاز»، بر دوش «چاه به چاه»، بر دوش «بعد از عروسی چه گذشت». او رنج در زندان و رنج بیرون از زندان را بر بستر داستان‌هایش پهن می‌کرد و می‌گفت: «ولی معلوم نیست که شما چرا از زندانی آزاد شده وحشت دارید…» می‌گفت، می‌پرسید، می‌شنید و حقیقت را می‌جست.

رضا براهنی در گوشه گوشه جهان ادبی‌اش، چه شعر بود و چه داستان دنبال حقیقت بود و شاید این خود او است که در آواز کشتگان- رمانی ملهم از تجربه زندانی شدن او در سال‌های قبل از انقلاب- می‌گوید: «وظیفه من دیدن حقیقت است… آن حقیقت را حکومت تکه تکه کرده، متلاشی کرده، یک تکه‌اش توی قزل‌قلعه است، تکه دیگرش توی مهردشت، تکه دیگرش توی روزنامه اطلاعات، تکه دیگرش توی قبرهای گمنام، تکه دیگرش تویی، تکه دیگرش منم، شعرم است، تکه دیگرش مردم تکه‌تکه شده و منزوی ماست. وظیفه من جمع‌آوری همه اینهاست… وظیفه من یافتن حقیقت است، شهادت دادن به حقیقت است.»

در سالروز تولد رضا براهنی به جهان داستانی‌اش نگاهی تازه انداخته‌ایم. جهانی که چند حلقه پیوسته داستان‌هایش را به هم وصل می‌کرد. حلقه‌هایی که به داستان‌هایش هویت «داستان اجتماعی» می‌داد؛ داستان اجتماعی در روزگاری که جامعه در التهاب اعتراض بود، خسته از استبداد، فقر و تشنه تغییر و زخمی زندان و خفقان، شکنجه. جهان داستانی که در آن زندان و زندانی، بازجو، شکنجه، چشم‌بند، آزادی و مبارزه بارها و بارها تکرار می‌شود.

از این منظر شاید بتوان گفت براهنی در بیشتر داستان‌هایش درگیر زندانی شدن و آزاد شدن و مبارزه کردن و شکنجه است. شخصیت‌های داستانش زندانی می‌شوند، زندانی و شکنجه؛ داستانی با بریدن دست‌ها، پاها و زبان یک مرد آغاز می‌شود، در داستانی به تماشای کشیدن ناخن یک شخصیت می‌نشینیم، یکی دیگر از داستان‌ها روایتی دارد از ادرار کردن یک ساواکی به دهان شخصیت، در یکی دیگر درباره شکنجه شخصیت با زغال و اتوی داغ می‌خوانیم و… و این داستان‌ها تنها درباره زندانی‌ها نیست. می‌توانیم در آثار براهنی تصویری محو از وضعیت خانواده‌های زندانیان را نیز ببینیم. مثل مادرها و پدرهایی که با آنها با خشونت رفتار می‌شود، همسرانی که همپای یکدیگر مبارزه می‌کنند و آزار می‌بینند، چشم انتظاری‌ها، زندگی‌هایی که از هم می‌پاشد و مادرانی که آنقدر منتظر آزادی فرزندان‌شان مانده‌اند که وقت آزادی می‌گویند: «می‌دانی من فکر می‌کردم تو هم مردی. فکر می‌کردم هیچ وقت از آن زندان بیرون نمی‌آیی. من زندان را ندیده‌ام ولی دایم فکر می‌کردم بین قبر و زندان فرقی نیست. ما پدرت را توی قبرش چال کرده بودیم و تو را توی زندان.»

می‌بینیم که بخش بزرگی از جهان ادبی براهنی، ادبیات زندان است بی‌آنکه بتوان داستان‌هایش را در دسته ادبیات زندان جای داد، چراکه شخصیت‌های داستان‌های او فقط اسیر زندان یک نظام نیستند. به قول حسن میرعابدینی آنها زندانی تفکر جامعه و کابوس‌ها و ترس‌های خویش نیز هستند. از سوی دیگر براهنی ادبیات زندان را تبدیل به رمانی تاریخی، داستانی پست مدرن، رمانی رئالیستی کرده و حرف‌هایش را درباره «آزادی و خفقان و شکنجه» -باز متاثر از تجربه زندان قبل از انقلاب- تبدیل به زبان نشانه و نمادین کرده است. شاید عصاره این سه کلمه را بتوان در این بخش از رمان روزگار دوزخی آقای ایاز یافت: «زبانش را بریدیم… و با بریدن زبانش دیگر چه چیز او را بریدیم؟ با بریدن زبانش وادارش کردیم که خفقان را بپذیرد. ما زبان را برای او بدل به خاطره‌ای در مغز کردیم و او را زندانی ویرانه‌های بی‌زبان یادهایش کردیم. به او یاد دادیم که شقاوت ما را فقط در مغزش زندانی کند، هرگز نتواند از آن چیزی بر زبان بیاورد. با بریدن زبانش او را زندانی خودش کردیم.»

اگر امروز هنوز زنده بود، باید ۸۸ سالگی‌اش را جشن می‌گرفتیم و شاید هنوز می‌شد منتظر داستان تازه‌ای از او باشیم؛ اما او نیست و شاید با اسماعیل شاهرودی بر دوش ابوالهولی نشسته. براهنی شاید نمرده، شاید فقط دیوانه‌تر شده. به قول خودش در شعر بلند «اسماعیل»: «به مدد عشق از گور بیرونت خواهم کشید/ تو نمرده‌ای، فقط دیوانه‌تر شدی/ و من و تو بر دوش ابوالهولی نشسته‌ایم…»

در اینجا نگاهی اجمالی به رمان‌های رضا براهنی خواهیم داشت.

آواز کشتگان

این رمان حوادث سال‌های منتهی به انقلاب در تهران را روایت می‌کند؛ روایتی از دانشگاه و دانشجویان و اساتید. محمود شریفی، شخصیت اول داستان اهل تبریز است و برای تحصیلات دانشگاهی به تهران آمده و بعد از اتمام دانشگاه با سمت استادی در دانشگاه تهران مشغول به کار می‌شود. او به‌طور مخفیانه به فعالیت‌های سیاسی علیه رژیم مشغول می‌شود، اما دستگیر شده و به زندان می‌افتد. این رمان درباره کسانی است که شیوه مبارزه‌شان متفاوت بود. آنها از خشونت پرهیز می‌کردند و مبارزه‌شان را در چارچوب فرهنگ و ادبیات پیش می‌بردند. اما در مقایسه با کسانی که مبارزه مسلحانه می‌کردند، می‌توان گفت دیده نشدند. در این رمان به رخدادهای مختلف تاریخی مانند کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲، قیام ۳۰ تیر سال ۱۳۳۱ و حوادث ۱۵ خرداد سال ۱۳۴۲اشاره شده است.

رازهای سرزمین من

روایتی از رخدادهای سیاسی و اجتماعی ایران است از دهه سی تا پیش از انقلاب در شهرهای تبریز، شیراز، اردبیل، تهران. شخصیت اصلی این رمان حسین تنظیفی، شاهد ترور یک افسر امریکایی است و به همین دلیل به زندان می‌افتد. تنظیفی به عنوان کسی که راز تلخی را می‌داند پایش به ماجرای بزرگی باز می‌شود و بعد از آزادی تصمیم به افشای فساد می‌گیرد و در این راه کشته می‌شود.

در رازهای سرزمین من به خوبی می‌توان افکار اجتماعی و سیاسی براهنی را دید و تلاشش برای اصلاح جامعه. این رمان نه تنها آینه تمام قدی از آداب و رسوم و زیست مردم تبریز در دوره‌ای بیست ساله است، بلکه شمایلی از پیامدهای حضور استعمار در جامعه را نیز نشان می‌دهد. داستانی با راویانی که هر چه می‌دانند را روایت کرده و در تاریخ معاصر رفت و آمد می‌کنند.

چاه به چاه

این داستان درباره زندانی شدن فردی به نام حمید است که به جرم فروختن یک اسلحه قدیمی دستگیر شده. اسلحه‌ای که یادگار دوران میرزا کوچک خان است، اسلحه‌ای که با آن تروری صورت گرفته. حمید در زندان تحت تاثیر زندانی دیگری (دکتر) قرار گرفته و راه مبارزه را در پیش می‌گیرد.

روزگار دوزخی آقای ایاز

تاریخی که راوی‌اش ایاز از غلامان محمود غزنوی است. داستان از شکنجه آغاز می‌شود و در حین شکنجه ایاز گریزی می‌زند به زندگی شخصی خود، چگونگی ورود به کاخ سلطان، سرنوشت افراد خانواده و برخی نزدیکانش. روزگار دوزخی آقای ایاز به زبان فرانسه نیز ترجمه شد و فروش خوبی هم داشت.

بعد از عروسی چه گذشت

داستان معلمی به نام رحمت شهیر است که چند ماه پس از ازدواج تحت فشار و در عصبانیت نسبت به وضعیت نابسامان کشور به شاه توهین می‌کند و با گزارش همکارش، توسط ساواک دستگیر می‌شود. زندانی شدن او باعث می‌شود زندگی خانوادگی‌اش به هم بریزد. داستان با خواب‌های او در سلول انفرادی آغاز می‌شود، کابوس‌هایی که در زندان تعبیر می‌شود. اما مهم خفقان است. خفقانی که در جابه‌جایی یک نقطه در نام فامیل (شهیر و شهپر) و گم شدن کلید دستبند و خوابیدن کنار نگهبان به سادگی خود را نشان می‌دهد.

آزاده خانم و نویسنده‌اش

داستانی درباره داستان نوشتن و زندگی خصوصی نویسنده بر بستر وقایع اجتماعی دهه ۲۰ تا ۷۰؛ روایت زندگی نویسنده‌ای به نام دکتر مجید شریفی و زنی به نام آزاده خانم که در این داستان چهره‌های گوناگونی پیدا می‌کند و به صورت کهن الگویی از زن شرقی عرضه می‌شود. او گاهی به صورت زنی در یک صد سال قبل از هجرت، ظاهر می‌شود و گاه صورت زن اثیری بوف کور یا قهرمان داستان شب‌های روشن داستایفسکی را به خود می‌گیرد. او زنی است که راوی، هم به آن دلبسته است و هم از آن می‌گریزد. روایتی هزار تو با راه‌هایی که گاه نیمه تمام رها شده. نویسنده این داستان نه تنها به نوشتن داستان خود که به نقد و تفسیر داستان‌های دیگر نیز می‌پردازد.

براهنی در ۸۷ سالگی ماند

رضا براهنی را سال گذشته در روزهای آغازین بهار از دست دادیم. او همیشه در ۸۷ سالگی ماند. در کنار داستان و شعر، در حوزه نقد ادبی هم سرآمد بود و او را به عنوان بنیانگذار نقد ادبی مدرن نیز می‌شناسند. همچنین در زمینه نقد سیاسی و اجتماعی هم آثار شناخته‌شده‌ای دارد. می‌توان در این زمینه‌ها به کتاب‌های طلا در مس، قصه‌نویسی، کیمیا و خاک، تاریخ مذکر و مقاله معروف «چرا دیگر شاعر نیمایی نیستم» در موخره مجموعه شعر «خطاب به پروانه‌ها» اشاره کرد.

براهنی در تبریز به دنیا آمد. در رشته زبان و ادبیات انگلیسی تحصیل کرد و به عنوان استاد دانشگاه در تهران و چند دانشگاه خارجی تدریس کرد. ۵ فروردین ۱۴۰۱ بیماری فراموشی او را از ما گرفت، همان چیزی که در روزگار دوزخی آقای ایاز گرفتارش بود: «یادم رفته که یادم رفته که یادم رفته.»

كلیدواژه‌های مطلب:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترين مطالب اين بخش
  ترجمه‌ای سخته و پردخته

نگاهی به ترجمه‌ی جدید «غرور و تعصب»

  جایی که هنر و تاریخ به هم پیوند می‌خورند

منی برای اندیشمندان و هنرمندان شد تا ایده‌های جاودان و آثار ماندگار خلق کنند.

  چگونه باید زندگیِ نفهمیده را زندگی کنیم؟

زندگی مسئله‌ای نیست که باید حل شود، بلکه واقعیتی است که باید تجربه شود.

  در کنج دلم عشق کسی خانه ندارد

امروز سالروز درگذشت حسین پژمان بختیاری است.

  راز علاقه‌ی انسان‌ها به این موجود رعب‌آفرین

زامبی‌ها چگونه وارد دنیای ما شدند؟