img
img
img
img
img

دردهای نهفتنی و دردهای گفتنی

هادی خانیکی

اعتماد:

دردهای من
گرچه مثل دردهای مردم زمانه نیست
درد مردم زمانه استقیصر امین‌پور
۱- دوشنبه ۸ آبان سالگرد آسمانی شدن قیصر امین‌پور بود؛ شاعری که شعرش زبان گویای دردهای زمانه ماست، چند سالی است که کرونا و سرطان مرا محروم از سفر به گتوند و زیارت مزارش کرده بود اما امسال با همسرم به دیدار یار رویا رفتیم. همه جای شهر قیصر را می‌فهمد و می‌بیند، از خانه ساده و صمیمی پدری‌اش که هنوز در کنار کوچه «تنفس صبح» میزبان گرم میهمانان سالمرگ اوست تا مقبره زیبایش در کرانه کارون که همچنان آغوش به سوی خویشان و دوستان و مسافران و شهروندان گشوده است. هر جای گتوند نام و نشانگانی را از تصویر مدرسه و کانون و انجمن و کوچه و خیابان و میدان نهاده است و همین یعنی همزبانی و هم‌مکانی شاعری اندیشه‌ورز با مردم زمانه‌اش بر مدار دردشناسی و دردآشنایی.
در راه گتوند به دزفول «روایت رنج و امید در تاریکی» را نوشتم که اگرچه اعلام خبر درمان سرطانم بود، اما بیشتر به طرح پرسشی از چیستی و چگونگی جهان زیست پس از درمان می‌پرداخت. گزاره‌ای که کمتر از خبر نخست به چشم آمد ولی بیشتر از آن اهمیت و اولویت دارد. درمان دردهای سخت پایان راه بهبودی نیست، آغاز معنابخشی به زندگی فردی و اجتماعی است. 

۲- در سفر به سرزمین و زمانه قیصر کتاب «آخرین اغواگری زمین» را می‌خواندم که مارینا تسوتایوا شاعر بلندآوازه روس در باب «پناه بردن به هنر، شعر و کلمه» نگاشته و خانم الهام شوشتری‌زاده به نیکویی ترجمه کرده است. به گفته مترجم «هشتاد سالی از مرگ تسوتایوا گذشته، اما حرف‌هایش از جنس حرف‌های مای اینجا و امروزند. این ماندگاری و این کهنه نشدن برآمده از همان چیزی است که تسوتایوا آن را معاصرت می‌نامد، بی‌زمانی و جاودانگی به واسطه درک و دریافت آهنگ و روح زمانه»، به تعبیر خود تسوتایوا «آنچه حقیقتا معاصر باشد، جاودانه و ابدی خواهد ماند، از این رو فقط نمایانگر برهه‌ای خاص نیست و همیشه بهنگام است، همواره معاصر و روزآمد است.»
«معاصرت» مساله امروز ما نیز است، مساله‌ای که فراتر از هنر و شعر و کلمه است و همه ساحت‌های فهم و معرفت و استعداد و ظرفیت ما را در درون و بیرون فرا می‌گیرد، اما نیازمند ذهن و زبانی از جنس هنر و شعر و کلمه است. تنها دانستن جایگاه هنرمند در جامعه و نسبت هنر با زندگی کافی نیست. باید وضع جامعه و خوشایندی‌ها و ناخوشایندی‌های زندگی را در ظرف و زبان هنر و شعر ریخت و دید. شعر بخشی از فرآیند فهم و گفت‌وگوست.
3- شاعران ارتباط‌شناسان و ارتباط‌گیران موثر جامعه ما بوده و هستند. جامعه در گنجینه شعر زیبای فارسی فرهنگ‌زایای ایرانی و اسلامی را دیده و در آینه سخن شاعرانه اندیشوران خویش معنای زندگی و درشتی‌ها و نرمی‌هایش را فهمیده است.
شاعران خبررسانند، اما هر خبری را نه به زبان کمیت‌ها و واقعیت‌های قابل سنجش بلکه با کیفیت‌های معنابخش و همراه با غیرقابل سنجش به گوش مخاطبان می‌رسانند، خبر نهفته در لفاف تخیل و تمثیل و تفکر نیز خبر است و واقعی، چون سر از ارتباط درمی‌آورد و انبوه‌های تنها را به همدیگر پیوند می‌دهد.
قیصر امین‌پور را مثل همه شاعران بزرگ این سرزمین می‌توان از جمله خبررسانان واقعی این جامعه دانست، اگرچه واقعیتی که او از آن خبر می‌داد با خبرهای رسانه‌ای و روزمره تا حدودی متفاوت است، اما با آنکه دوراندیش‌ترند یا فهم تاریخی و فرهنگی دارند در پرتو اینگونه نگاه سری به شعر او می‌زنند و از منظر این نوع کنشگری شاعرانه به دیروز و امروز و فردای خود می‌نگرند.
به این معنا شاعران، ارتباط‌شناسان فرهنگی و خبرنگاران درون هستند. آنها همین وقایع و رخدادهای معمولی دنیای ما را به درون خود می‌برند، لایه‌های معنایی دیگری کشف می‌کنند و بعد روایت خویش را بیرون می‌نویسند.
4- همت «خوزی‌ها» روزنامه خواندنی محلی و سراسری اهواز در برگزاری «شبی برای گفت‌وگو» درسی تامل‌انگیز برای من در فهم ابعاد ناشناخته ارتباطات و گفت‌وگو داشت. خوزی‌ها و تکاپوهای امیدوارانه و اثربخش روزنامه‌نگارانش در انتشار روزنامه‌ای فرهنگی که توانسته است ایرانی بیندیشد و خوزستانی عمل کند، تجربه‌ای آموختنی است. پیش از آن شب، دو شب دیگر بر سر «حافظ» و «مساله مهاجرت در خوزستان» صاحب‌نظران به گفت‌وگو نشسته بودند. دو رویکرد توجه به روزنامه‌نگاری با نگاه فرهنگی و روزنامه‌نگاری محلی را می‌توان به رغم همه دشواری‌ها و محدودیت‌ها دو زمینه مهم ارتباطی برای بالا بردن قدرت شنیدن در جامعه امروز دانست، زمینه‌هایی که حتی در متن ارتباطات درازدامن شبکه‌ای و جهان به هم پیوسته و پردامنه آن هم معنادار و موثرند.
5- نقش هنر را هم در منظومه فهم و وصف دردهای نهفتنی و دردهای گفتنی امروز جامعه نمی‌توان نادیده گرفت، «تئاتر به مثابه رسانه»، «طنز به مثابه رسانه»، «سینما به مثابه رسانه» و حتی «بازی به مثابه رسانه» ابزارها و سازوکارهای ارتباطات گفت‌وگویی‌اند. نمایش «آرش روایتی دیگر» را که در تالار آفتاب اهواز دیدم، عینیتی بر این برداشت نظری بود. به گفته کارگردان هنرمند آن سید صادق فاضلی «در نمایش آرش  روایتی دیگر ما با دو قصه موازی، مجزا و در عین حال پیوسته روبرو هستیم و همزمان با پیش بردن قصه آرش بهرام بیضایی داستان آرش پسر خانواده جنگ‌زده خرمشهری را هم دنبال می‌کنیم». بازی هنرمندانه همه بازیگران درک این آمد و رفت تاریخی و فرهنگی را آسان می‌کند و این یعنی رفتن به سوی هنر برای بالا بردن توانش ارتباطی جامعه و این به واقع مساله مهم امروز ماست: چگونه بتوانیم دردهای آشکار و پنهان جامعه را بهتر ببینیم، نه آنکه در اندیشه آن باشیم که صورت آنها را پاک کنیم. به گفته قیصر: درد حرف نیست، درد، نام دیگر من است.

كلیدواژه‌های مطلب:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترين مطالب اين بخش
  اختیار از ما سلب شد!

نگاهی عصب‌شناختی به اراده‌ی آزاد

  خودکشی و تجربۀ مرگ

میل به خودکشی تنها آنگاه در روانِ آدمی پدیدار می‌شود که زندگی، ماهیتِ بحرانی خود را به شیوه‌ای عریان آشکار کند.

  جای خالی کتاب در سینمای ایران

در سینمای ایران گرچه از کتاب به عنوان منبع الهام و نگارش قصه و فیلم‌نامه استفاده شده که بیش از همه در سینمای اقتباسی ظهور می‌کند اما خود کتاب کمتر در درون قصه و کانون تصویر قرار گرفته و روایت شده است.

  چند درصد از ایرانیان این مرد بزرگ را می‌شناسند؟

اگر او نبود، شناخت ما از ایران باستان و کتاب‌های مهم و اصیلی، چون اوستا خیلی کم بود.

  چرا از گوش دادن به موسیقی غمگین لذت می‌بریم؟

وقتی موسیقی غمگین گوش می‌دهیم آن را در زمینه زیبایی‌شناختی، لذت‌بخش می‌دانیم، این پدیده به عنوان پارادوکس لذت بردن از موسیقی غمگین شناخته می‌شود.