img
img
img
img
img

شفقت در سرشت انسان

اطلاعات: آرمسترانگ، دین‌پژوه، مورخ دین و نویسندۀ آثار متعدد در موضوعات دینی است با آرزوی ساختن جهانی که همه بتوانند در احترام با یکدیگر زندگی کنند. وی با همفکری برخی از متفکران برجستۀ ادیان ابراهیمی، هندو، بودایی و کنفوسیوسی، «منشور شفقت» را تدوین کرد که با خشونت، افراط‌گرایی و نفرت مقابله می کند و نشان می‌دهد ادیان می‌توانند از تقسیمات و تشتتات فراتر روند و برای صلح و عدالت با یکدیگر کار کنند. دوازده گام به سوی زندگی مشفقانه» نیز کتابی است که او با محوریت همین موضوع تألیف کرده و  با نام از دل من تا دل تو به فارسی ترجمه شده است‏
***
 شفقت، ترحم و مهربانی از نیازهای همیشگی و به ویژه کنونی ماست؛ اما معنای دقیق شفقت چیست و  آیا می تواند مشکلات به ظاهر لاینحل زمانۀ ما را حل کند؟ آیا این فضیلت حتی در عصر تکنولوژی امکان‌پذیر است؟ گفتگوی زیر كوششی است برای پاسخگویی به این سؤالات و پرسش‌های دیگری که در این عرصه ظهور می‌یابد. این گفتگو در کتاب «راز گل سرخ» (انتشارات اطلاعات) به چاپ رسیده است.‏
برای شروع بحث بهتر است نسخۀ نهایی منشور را برای ما بخوانید.‏
۱.اصل شفقت در قلب تمام سنتهای دینی، اخلاقی و معنوی جهان وجود دارد و همواره ما را فرا می‌خواند که با دیگران به گونه‌ای رفتار کنیم که دوست داریم با ما رفتار شود. ‏
۲. شفقت ما را وامی‌دارد که برای فروکاستن رنجهای همنوعان و به زیر کشیدن خود از مرکز جهان و قرار دادن دیگری به جای خود، و احترام به قداست و ارزش‌های ‌موجودات انسانی بكوشیم و با همگان ـ بدون استثنا ـ به عدل و انصاف و احترام مطلق رفتار نماییم. ‏
۳. احتراز از تحمیل رنج بر دیگران، در زندگی خصوصی و عمومی، به‌طور پیوسته  ضروری است. رفتار یا گفتاری که به صورتی خشونت‌آمیز بر عداوت، شووینیسم یا خودخواهی تأکید می‌کند، چیزی جز تضعیف‌ و بهره‌برداری یا انکار حقوق اولیۀ هر کس و برانگیختن نفرت و بدنام کردن دیگران نیست. در حقیقت انکار انسانیت مشترکمان است. 
‏۴. بدین‌ترتیب همگان را فرا می‌خوانیم که: ‏
الف) شفقت را به مرکز اخلاق و دین بازگردانند. ‏
ب) به این اصل باستانی بازگردند که هر گونه تفسیر از متن مقدس که امکان بروز و ظهور خشونت، نفرت و حقارت را پدید می‌آورد، نامشروع و غیرمجاز است.‏
‏ج) مطمئن شوند که دربارۀ دیگر سنتها و ادیان و فرهنگ‌ها اطلاعاتی صحیح و آمیخته به احترام در اختیار جوانان قرار گیرد. ‏
د ) باز تصدیق  گونه‌ای تنوع دینی و فرهنگی مثبت را تشویق ‌کنند.
و) نوعی همدلی آگاهانه با مصایب تمام انسان‌ها، حتی کسانی را که دشمن خویش محسوب می‌دارند پرورش دهند. ‏
ی) ما با قید فوریت نیازمندیم که شفقت را به یک نیروی پویا، روشن و بلیغ در جهان دوقطبی خویش تبدیل نماییم. شفقت که خاستگاه آن به نوعی تصمیم‌گیری اصولی برای فرارفتن از خودخواهی بازمی‌گردد، می‌تواند محدوده‌های دینی، عقیدتی، جزم‌اندیشانه و سیاسی را درهم شکند. شفقت که محصول وابستگی عمیق دوسویه است، برای روابط انسانی و برای انسانیت تحقق یافته ضروری است. شفقت منتهی به روشنگری است و برای خلق اقتصاد عادلانه و  جامعه جهانی صلح‌آمیز گریزی از آن نیست.‏
شفقت دقیقاً به چه معناست؟
واژۀ انگلیسی ‏Compassion‏ غالباً با «ترحم» ‏‎(Pity)‎‏ درهم آمیخته و با گونه‌ای نیکخواهی پرشور غیر انتقادی مرتبط است؛ برای مثال، واژه‌نامۀ انگلیسی اکسفورد، شفقت را ترحم‌انگیز ‏‎(Piteous)‎‏ یا رقت‌بار ‏‎(Pitiable)‎‏ تعریف می‌کند. این درک و دریافت از شفقت نه تنها وسیع و متداول، بلکه عمیق و ریشه‌دار است. در  سخنرانی مؤکداً گفتم که شفقت به معنای احساس تأسف برای مردم نیست. با وجود این، در ترجمۀ آلمانی متن سخنرانی مرتباً شفقت را به «ترحم» برگردانده بودند! ‏ریشۀ واژۀ ‏Compassion‏ از لغت لاتین ‏Patiri‏ و یونانی ‏Pathein‏ برگرفته شده است و «رنج کشیدن، تحمل کردن یا تجربه کردن» معنی می‌دهد. پس شفقت به معنی پذیرفتن یا تحمل کردن چیزی در شخص دیگر است؛ یعنی خود را به جای دیگران قرار دادن، درد و رنج او را به صورتی احساس كردن که گویی درد و رنج خود ماست، و دیدگاه‌های او را با بلندنظری درك كردن. به همین دلیل است که شفقت در عمیق‌ترین معنای آن، در قانون طلایی خلاصه می‌شود که از ما می‌خواهد به دل خویش نظر کنیم، آنچه ما را رنجور می‌سازد، کشف نماییم و آنگاه تحت هر شرایطی از تحمیل آن رنج بر دیگری اجتناب ورزیم؛ بنابراین می‌توان شفقت را نوعی رویکرد مبتنی بر اصول اخلاقی و نوعدوستی انسانی تعریف کرد. ‏
نخستین کسی که قانون طلایی را تدوین کرد که بود؟‏
تا آنجا که می‌دانیم، حکیم چینی کنفوسیوس بود که وقتی از او پرسیدند: «کدام‌یک از تعالیم توست که شاگردانت می‌توانند هر روز و همه روز انجامش دهند؟» پاسخ داد: شاید این قول معروف که: «هرگز با دیگران چنان مکن که دوست نمی‌داری با تو چنان کنند» و یکی از شاگردانش توضیح می‌دهد: «راه استاد چیزی نیست مگر منتهای تلاش برای دیگران»؛ اما همۀ سنتهای بزرگ دینی بر سر این موضوع توافق دارند که شفقت برای انسان‌ها امری طبیعی است. در واقع تحقق طبیعت انسانی. و هنگامی که ما را فرا می‌خواند که در ملاحظۀ مشفقانه و همیشگی دیگران، نفس خویش را کنار بگذاریم، قادر است ما را به گستره‌ای از وجود وارد نماید که وضعیت طبیعی وابسته به نفس را تعالی می‌بخشد. سه دین توحیدی نیز به نتایج مشابهی رسیده‌اند و این آرمان به گونه‌ای مستقل در تمام این ادیان مطرح شده است.‏
رسانه‌ها  چه نقشی دارند؟ آیا می‌توانند شکاف موجود بین عقاید و گروه‌های مختلف را پرکنند؟
رسانه نقش عظیمی بازی می‌کند و در مورد برخی از جنبه‌های زندگی ما مثل فرهنگ، مسئولیت مهمی برعهده دارد. من در مورد اسلام‌هراسی در کانادا قطعۀ کوچکی نوشتم و یادداشت‌هایی که بازدیدکنندگان برایم گذاشتند، بسیار زیاد و گیج‌کننده بود؛ اما رسانه‌ها غالباً تنها بخشی خاص از یک جامعه را ترسیم می‌کنند. آنها از «تروریسم بی‌پایان» سخن می‌گویند و بخش عظیم‌تر تصویر را به فراموشی می‌سپارند؛ بنابراین ما با دغدغۀ بزرگی مواجه هستیم: آیا باید به رسانه‌ها اعتماد کنیم؟ آیا پشت صحنۀ رسانه‌ها کسان دیگری مشغول فعالیت هستند؟ بیان حکایت و داستان‌گویی خوب است تا وقتی که بتوانید مردم را تشویق کنید که بر اساس داستان‌ها عمل کنند. من نمی‌خواستم این منشور به نوعی باشگاه تبدیل شود که در آن مردم به تبادل ماجراهای مشفقانه می‌پردازند. 
اگر می‌خواهیم جهانی صلح‌آمیز و پایدار و خودکفا خلق کنیم، باید شفقت را به واقعیات زندگی خود الحاق نماییم. بگذارید از ماجراهایمان استفاده کنیم تا مردم را تشویق کنیم که به سخن یکدیگر گوش دهند و فقط به شنیدن خبرهای خوب عادت نکنند، بلکه در مورد رنجی بشنوند که در پس ماجراها و تاریخ‌ها وجود دارد. «رنج» پدیده‌ای مشترک در زندگی انسانی است. وقتی از آن غفلت می‌ورزیم، در حقیقت بخشی از واقعیت را نادیده می‌گیریم و رنج وخیم‌تر می‌شود.‏
از برخی کاربردهای عملی منشور شفقت بگویید. ‏
پاکستان در به کارگیری شفقت در زندگی مدنی نقشی اساسی ایفا می‌کند. می‌دانید که پاکستان چگونه جایی است. کشوری در مرز برخوردها و تنشها، آکنده از درگیری‌ها و منازعات که دو کشور مهم یعنی ایران و هند همسایۀ آن هستند و با افغانستان هم کشمکش دارد. این به‌راستی یک وضعیت جنجالی و انفجاری است.‏ اما از جانب دیگر، در آنجا شور و هیجان برای به کارگیری منشور، حیرت‌انگیز است. سال ۲۰۱۱ برای راه‌اندازی منشور در پاكستان بودم. روزی سه بار سخنرانی می‌کردم و هر بار هزاران تن در برنامه‌‌هایم شرکت می‌کردند. پاكستانی‌ها بر روی آموزش متمرکز شده‌اند. نسخۀ پاکستانی منشور را تدوین کرده‌اند و یک الگو هم برای کودکان پیش‌دبستانی در نظر گرفته‌اند.در یک سوی دیگر قضیه، اردن قرار دارد که آن هم با وجود عراق در یک سو و اسرائیل (فلسطین) در سوی دیگر، وضعیتی انفجاری دارد. مردم اردن و پاکستان در طول ماه رمضان در یک رقابت اینترنتی شرکت می‌کنند و کارهای شفقت‌آمیز خود در طول روزهای این ماه مقدس را به دیگران معرفی کرده و از آنها برای انجام این کارها دعوت به عمل می‌آورند. در سال اول تنها چند تن به این کار می‌پرداختند، اما بعدها هر روز ده هزار نفر در این سایت ثبت‌نام می‌کردند.
بسیاری از کسانی که در انجام کارهای مربوط به منشور یاری می‌رسانند، بازرگانان هستند؛ مثلاً در پاکستان یک تاجر موفق و معروف کتاب دوازده گام به‌سوی زندگی مشفقانه را به عنوان یک واحد درسی با عنوان «تجارت مشفقانه» به دانشجویان درس می‌دهد.‏این یک موفقیت بزرگ است چراکه سیاستمداران بزرگ به حرفهای کسی مثل من گوش نمی‌دهند، اما گفتار و رفتار تاجران و اقتصاددانان را تعقیب می‌کنند، زیرا جوامع مدرن برساختۀ بازارند. 
‏آیا دولت‌هایی هستند که رسماً از منشور شفقت‌ حمایت کرده باشند؟
آنچه مهم است، عمل به این آرمان است که صدایی همچون معنویت عصر جدید دارد و برای زندگی شهری موضوع جالبی خواهد بود. نباید در گوشه‌ای شاد بنشینیم و به شفقت‌آمیز بودن رفتارمان با دیگران بیندیشیم. باید به درون شهرها برویم. یکی از آرزوهای من خلق شهرهای دوقلوست، مثلاً شهری در خاورمیانه را با شهری در ایالات متحده خواهر و برادر اعلام کنیم. در این صورت مردم می‌توانند به تبادل آرا و اخبار بپردازند. 
‏در زندگی شخصی‌تان، مهمترین دغدغه برای داشتن رفتاری شفقت‌آمیز چیست؟
سخن گفتن با دیگران، به‌ویژه در مورد سوءتفاهم‌ها. مورد مشخص آن، مردمی هستند که مسلمانان را دوست ندارند و دچار اسلام‌هراسی هستند. در مورد استادان دانشگاه و تحصیل‌‌کرده‌ها دقیقاً باید از مکانیزم اسطوره‌شناسی استفاده کرد. گاندی به صورتی به یادماندنی گفت  ما باید به همان تغییری بدل شویم که می‌خواهیم در جهان شاهدش باشیم. اگر خودمان به زندگی مادی و نفسانی بی‌مهر و توأم با آز ادامه دهیم و عنان اختیار پیش‌داوری‌های بی‌حساب را رها کنیم، منطقاً نمی‌توانیم از رهبران خود یا دیگر ملتها انتظار داشته باشیم که سیاست‌های انسانی را بپذیرند. 
مردم غالباً می‌پرسند از کجا شروع کنیم؟‏
ما به‌طور طبیعی هم توانایی شفقت را داریم و هم ظرفیت سنگدلی را. هم می‌توانیم بر آن جنبه‌هایی از سنتها تأکید کنیم که از نفرت، تحریم و بدگمانی سخن می‌گویند. و هم می‌توانیم با کسانی کار کنیم که بر وابستگی متقابل و برابری همۀ انسان‌ها تأکید می‌کنند؛ انتخاب با ماست.‏
 نقطۀ آغاز کجاست؟
ما به خودپرستی معتادیم. بدون عداوت‌ها و پیش داوری‌ها، نمی‌توانیم فکر کنیم چگونه خود را ساماندهی نماییم. ترک رفتار یا عادتی که تمام احساس خویش دربارۀ خودمان را بر آن بنا نهاده‌ایم، دشوار است. پیشنهاد من این است که با خواندن کل برنامه شروع کنید تا بدانید کجای کار هستید. آنگاه به گام اول بازگردید. هر گام بر پایۀ اصول و تمرین‌ها و رفتارهایی برنامه‌ریزی شده که انجام آنها برای گام بعدی ضروری است.‏
این منشور شفقت با پدیدۀ جهانی شدن چه ارتباطی دارد؟
این روزها غالباً انتظار داریم که مسائل فوراً اتفاق بیفتند. ما خواهان تغییرات دائم و روشنگری دائم هستیم. چون محبوبیت برخی از برنامه‌های تلویزیونی نشان می‌دهد که در طی چند روز، یک باغ جدید، یک اتاق جدید یا یک چهرۀ جدید خلق می‌شود. اما جهت‌دهی دوبارۀ ذهن و قلب زمان می‌برد. این نوع تغییر و دگرگونی، آهسته، غیرنمایشی و رشدیابنده است. در نهایت درمی‌یابید که در پرتو درخشان نوری متفاوت، مشاهدۀ جهان، خویش و دیگر مردمان را آغاز کرده‌اید.

كلیدواژه‌های مطلب: برای این مطلب كلیدواژه‌ای تعریف نشده.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترين مطالب اين بخش
  اختیار از ما سلب شد!

نگاهی عصب‌شناختی به اراده‌ی آزاد

  خودکشی و تجربۀ مرگ

میل به خودکشی تنها آنگاه در روانِ آدمی پدیدار می‌شود که زندگی، ماهیتِ بحرانی خود را به شیوه‌ای عریان آشکار کند.

  جای خالی کتاب در سینمای ایران

در سینمای ایران گرچه از کتاب به عنوان منبع الهام و نگارش قصه و فیلم‌نامه استفاده شده که بیش از همه در سینمای اقتباسی ظهور می‌کند اما خود کتاب کمتر در درون قصه و کانون تصویر قرار گرفته و روایت شده است.

  چند درصد از ایرانیان این مرد بزرگ را می‌شناسند؟

اگر او نبود، شناخت ما از ایران باستان و کتاب‌های مهم و اصیلی، چون اوستا خیلی کم بود.

  چرا از گوش دادن به موسیقی غمگین لذت می‌بریم؟

وقتی موسیقی غمگین گوش می‌دهیم آن را در زمینه زیبایی‌شناختی، لذت‌بخش می‌دانیم، این پدیده به عنوان پارادوکس لذت بردن از موسیقی غمگین شناخته می‌شود.