img
img
img
img
img

آیا می‌توان سقاخانه را جزئی از مدرنیسم ایرانی تعریف کرد؟

شهرزاد رویائی

شرق: از جریان سقاخانه گاهی به‌عنوان تنها جنبش هنری در تاریخ هنر ایران نام برده شده است. حمید کشمیرشکن در کتاب «کنکاشی در هنر معاصر ایران» طولانی‌ترین فصل را به بررسی تاریخی این جریان هنری اختصاص می‌دهد. افتتاحیه موزه هنرهای معاصر ایران در سال۱۳۵۶ برپایی نمایشگاهی از این جریان هنری است. بخش عمده آثار دو نمایشگاه اخیر موزه هنرهای معاصر تهران، با دو موضوع متفاوت، به این جریان هنری و دیگر مدرنیست‌های نام‌آشنا مربوط می‌شد و هنرمندان سقاخانه، سال‌هاست که از موفق‌ترین هنرمندان ایرانی در حراج‌های داخلی و بین‌المللی هستند. همچنین بیشترین کار نظری در حوزه هنر مدرن و معاصر درباره جریان سقاخانه و هنرمندانش انجام شده است. تأثیر و رد آثار این جریان را هنوز هم می‌توان در آثار بسیاری از نقاشان، مجسمه‌سازان، هنرمندان نقاشی‌خط و طراحان گرافیک معاصر ایران هم مشاهده کرد که با الهام‌گرفتن از این جریان به تولید هنری دست می‌زنند. با وجود همه اینها آیا می‌توان سقاخانه را جزئی از مدرنیسم ایرانی تعریف کرد؟ با وجود تأثیر‌گرفتن این جریان از مدرنیسم، سقاخانه صرفا یکی از جریانات هنر مدرنیستی ایران به‌ حساب می‌آید که خود تاریخی حدودا صد‌ساله از تجربه و نوآوری دارد. به همه این دلایل است که نمایشگاه کلکسیونر مدرن، مجموعه‌ای از آثار استادان جریان سقاخانه و دیگر مدرنیست‌ها را فراهم کرده تا به این جریان‌های هنری خلاق و هنرمندانش ادای دین کرده و یک بار دیگر نقش‌شان را بررسی و مرور کند.

خوش‌نویسی و نقاشی‌خط از مهم‌ترین شاخه‌های هنر ایران است که در آثار و نمونه‌های فراوانی تکرار شده است. هنرمندان هنر سقاخانه با خط و خوش‌نویسی از سیدمحمد احصایی تا حسین زنده‌رودی، نصرالله افجه‌ای، بهزاد گلپایگانی و صادق تبریزی نقش مهمی در جریان هنر مدرن ایران داشته‌اند. در این نمونه‌ها جلوه‌های بصری خط در اشکال مختلف استفاده می‌شوند که می‌تواند یادآور نگاه‌ها و گرایش‌های مختلف در هنر مدرن و معاصر ایران باشد.

شارل حسین زنده‌رودی در این اثر با ترکیب خط فارسی که در بسیاری از آثارش به چشم می‌آید، در کنار دو شمشیر ذوالفقار که نشان از علاقه همیشگی او به عناصر بصری شیعی دارد، در فضایی رنگین و پر از اَشکال بصری متنوع به تأثیر بصری جذابی رسیده است. این ترکیب به این شکل کمتر در میان آثار زنده‌رودی دیده می‌شود. از سوی دیگر در‌این‌میان اثری از بهزاد گلپایگانی، هنرمند هم‌دوره با حسین زنده‌رودی، به‌خوبی بیانگر مهارت هنرمند درباره تایپوگرافی و تسلط او بر پیوستگی فرم‌های حروف به‌ویژه حرف «ه» است. گرچه گلپایگانی از هنرمندان توانای مکتب سقاخانه بود؛ اما حسین زنده‌رودی آثار او را تقلیدی از هنر خویش خواند و در نتیجه گلپایگانی تمام آثار خود را کنار حیاط خانه سوزاند و تعداد کمی از آثار این هنرمند مکتب سقاخانه تاکنون به جا مانده است. او کمی بعدتر عمر خود را نیز با هنرش از دست داد.

در بین آثار نمایشگاه کلکسیونر صادق تبریزی را می‌توان نمونه‌ای منحصر‌به‌فرد در میان آثار این هنرمند به‌ شمار آورد. آثار نقاشی‌خط تبریزی معمولا رهاتر هستند و کیفیتی بیانگر دارند؛ اما در این اثر او توانایی‌اش در تکنیک خوش‌نویسی و تسلطش بر ترکیب‌بندی را به نمایش می‌گذارد. در‌عین‌حال با افزودن بر جزئیات، نگاه بیننده را به‌خوبی در سراسر اثر بازی می‌دهد. آن‌گونه که نصرالله افجه‌ای با فرمی متفاوت از حروف برگرفته از گیسوان قهوه‌‌ای‌رنگ مجالی دیگر برای تابش حروف یافته است.

محمد احصایی اثری از مجموعه ماندگار «الله» را در رنگی دیگر خلق کرده و روشنایی و نور را با این اثر یادآور می‌شود. اگرچه همچنان واژه الله در چهار طرف به چشم می‎‌آید؛ اما با رنگ‌های روشن و حسی از تقدس تکرار این واژه بر بوم.

كلیدواژه‌های مطلب: برای این مطلب كلیدواژه‌ای تعریف نشده.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترين مطالب اين بخش
  اختیار از ما سلب شد!

نگاهی عصب‌شناختی به اراده‌ی آزاد

  خودکشی و تجربۀ مرگ

میل به خودکشی تنها آنگاه در روانِ آدمی پدیدار می‌شود که زندگی، ماهیتِ بحرانی خود را به شیوه‌ای عریان آشکار کند.

  جای خالی کتاب در سینمای ایران

در سینمای ایران گرچه از کتاب به عنوان منبع الهام و نگارش قصه و فیلم‌نامه استفاده شده که بیش از همه در سینمای اقتباسی ظهور می‌کند اما خود کتاب کمتر در درون قصه و کانون تصویر قرار گرفته و روایت شده است.

  چند درصد از ایرانیان این مرد بزرگ را می‌شناسند؟

اگر او نبود، شناخت ما از ایران باستان و کتاب‌های مهم و اصیلی، چون اوستا خیلی کم بود.

  چرا از گوش دادن به موسیقی غمگین لذت می‌بریم؟

وقتی موسیقی غمگین گوش می‌دهیم آن را در زمینه زیبایی‌شناختی، لذت‌بخش می‌دانیم، این پدیده به عنوان پارادوکس لذت بردن از موسیقی غمگین شناخته می‌شود.