انگاره: اریک اُلین رایت در ۲۳ ژانویهی ۲۰۱۹، پس از دستوپنجهنرمکردن با بیماری سرطان، در سن ۷۱سالگی از دنیا رفت. او یکی از برجستهترین مارکسیستهای تحلیلیِ آمریکایی و نیز از آخرین جامعهشناسانی بود که به معنی دقیق کلمه «نظریهپرداز اجتماعی» نامیده میشوند. رایت از سال ۱۹۷۶ به عضویت گروه جامعهشناسی دانشگاه ویسکانسین آمریکا درآمد و در این مقام، شاگردان فراوانی را پرورش داد. او، به تعبیر همکاران و شاگردانش، ضمن برخورداری از گسترهای عمیق و وسیع از دانش اجتماعی، همواره مردی متواضع، اخلاقمدار، و پرتلاش بود. گفتنی است که پیادهروی، دوچرخهسواری، کمپینگ، سینما، مطالعهی رمان، فعالیتهای اجتماعی و دلمشغولیهایی از ایندست، علایق و تفریحات وی را تشکیل میدادند. از او کتابها، مقالات، و آثار فراوانی به جای مانده که از آن میان تنها یکی دو کتاب و چند مقاله به فارسی برگردانده شدهاند.[۱]
اُلین رایت در طول عمر پربارش، که بهشکلی تراژیک و جانکاه زود به پایان رسید، نهتنها آکادمیسین، بلکه کنشگری اجتماعی بود که همواره در تمامی صحنههای اجتماعی، از جنبش حقوق مدنی و ضدجنگ ویتنام گرفته تا جنبش اشغال والاستریت، حضور داشت. والدینش استاد رشتهی روانشناسی و نیز از فعالان اجتماعی بودند. جالب آنکه رایت گاهی در کلاسهای درساش با دیدی «انتقادی» و «انعکاسی» به نقش موقعیت طبقاتی و خانوادگیِ خود، بهمثابهی عاملی در دستیابی به جایگاه کنونیاش، اشاره میکرد؛ چراکه بسیاری از انسانها به مواد و ابزار لازم برای شکوفاکردن زندگیشان دسترسی ندارند.[۲] او نیز همانند سی رایت میلز، جامعهشناسِ بزرگ انتقادی، در پی پاسخ به مسائل همگانی از موضعی اخلاقی و حرفهای، و نیز در جستوجوی راهی برای پیوند میان نظریه و عمل بود. شاید بتوان ”برابریخواهی“ و ”عدالت اجتماعی و سیاسی“ را مضمون اصلی آثار گوناگون و متعدد وی قلمداد کرد. افزون بر این، از نظر هستیشناسی و معرفتشناسی، میتوان «طبقه» و «تحلیل طبقاتی» را محور اصلی مطالعات و پژوهشهای او دانست. بهعلاوه، از مهمترین موضوعاتی که رایت به بررسی آنها میپرداخت، میتوان به مناسبات قدرت، نابرابری، دولت، تعمیق دموکراسی، جامعهی آمریکا، اتوپیاهای واقعی و بدیلهای سرمایهداری اشاره کرد.
اُلین رایت، اگرچه در سنت مارکسیسمِ اروپایی، با آثار و دیدگاههای آلتوسر و پولانزاس آشنایی عمیقی داشت، اما در انتقاد به آنها، مخصوصاً آلتوسر، همانگونه که خود بارها بیان کرده بود، بیش از همه متأثر و همرأی با مارکسیستهای تحلیلی نظیر جرالد آلن کوهن و بهویژه گوران تربورن بود. وی ترجیح میداد بهجای مارکسیسم بهمثابهی ایدئولوژی، از سنت مارکسیستی بهمثابهی پروژهای علمی و اخلاقی دفاع کند. به همین دلیل، همانگونه که در ابتدای مقالهی «شناخت طبقه» بیان کرده است، با فاصلهگیری از جنگ کلانپارادایمها، به واقعگراییِ پراگماتیستی روی آورد و از اینرو، قائل به محدودیتی در تلفیق رویکردهای مارکسیستی، وبری و غیره، برای شناخت دقیقتر و واضحترِ ساختار طبقاتی و نهادهای جوامع نبود. در ادامه میبایست خاطرنشان کرد که تکوین «علم اجتماعیِ رهاییبخش»، که مبانی آن را بهطور مشخص در کتاب تجسمکردن اتوپیاهای واقعی (۲۰۱۰) ترسیم کرده بود، یکی از ایدهها و پروژههای اصلی وی است. «علم اجتماعی رهاییبخش» از نظر او به چگونگی تغییر و دگرگونیِ قواعد بازی در دنیای سرکوبگر و استثماری سرمایهداری میپردازد. برای انجام این مأموریت، سه وظیفهی اصلی پیش روی هر «علم اجتماعی رهاییبخش» است: پرداختن به تشخیص و نقد نظاممند جهان، آنگونه که هست؛ تجسمکردن بدیلهایی کارآمد برای آن؛ و در نهایت، شناخت موانع، امکانات و تنگناهای دگرگونی. او در این کتاب، بهطور عملی، به مصادیق این مهم پرداخته است.
رایت با بسیاری از اقتصاددانان، فیلسوفان و جامعهشناسان مطرح جهان همکاری میکرد و در حلقهها و برنامههای جمعی ایشان مشارکت داشت.[۳] در دههی ۱۹۸۰ او و تنی چند از همفکرانش در آکسفورد، گروهی را بنیان گذاشتند تا هرساله در ماه سپتامبر دور هم جمع شوند و از طریق بحث دربارهی برادری و برابری بتوانند به بسط مارکسیسم تحلیلی یاری رسانند.[۴] این گروه، که بعدها به «گروه سپتامبر» شهرت یافت، به یکی از منتقدان اصلی جریان طرفدار نظام بازار و دیدگاههای نئولیبرال بدل شد. رایت در سال ۲۰۱۲ نیز به ریاست انجمن جامعهشناسی آمریکا برگزیده شد.
اریک اُلین رایت، فراتر از چپ و راست، در تلاش بود تا بنیانی برای بررسی علمیِ ساختار جوامع فراهم آورد. دولت، اقتصاد و جامعه، بهطور مشخص، تشکیلدهندهی ارکان اصلیِ نظامِ تحلیلی ویاند. از نظر رایت، شناخت مناسبات میان این سه، و فهم ساختار طبقاتی جوامع، مطلعیست برای نقد و نشاندادن مسیر تغییر و دگرگونیِ نهادهای مروج بیعدالتی. با توجه به همین مبانی و مبادی است که به نقدوبررسی نهادهای اصلیِ موجود در جامعهی آمریکا پرداخت و با همکاری جوئل راجرز (۲۰۱۱) کتاب جامعهی آمریکا: واقعاً چگونه کار میکند؟ را به نگارش درآورد. «شناخت طبقه» و «بدیلهای سرمایهداری» آخرین کتابهای وی بودند که بهترتیب در سالهای ۲۰۱۵ و ۲۰۱۶ انتشار یافتند. رایت در طول عمر حرفهایاش، همانگونه که در عناوین آثارش هویداست، همواره باور داشت که جهان دیگری ممکن است و جامعهشناسی را راهِ تحقق آن هدف میدانست. از اینرو، درگیری با پروژهی وی میتواند برای بسط نظری و عملیِ دانش اجتماعی در ایران مفید باشد.
پانویس:
[۱]. برای نمونه، نک به: کتاب رویکردهایی به تحلیل طبقاتی، ترجمهی یوسف صفاری، انتشارات لاهیتا؛ کتاب طبقه، بحران و دولت، ترجمهی ناصر هادیان و فرزاد کلبعلی، انتشارات وزارت امور خارجه؛ مقالهی «شناخت طبقه»، ترجمهی نیما شجاعی و علی ادیبراد در کتاب روش و نظریه در علوم اجتماعی، انتشارات تیسا؛ و کتاب طبقه و کار در ایران، نوشتهی سهراب بهداد و فرهاد نعمانی، ترجمهی محمود متحد، انتشارات آگاه (نویسندگان کتاب یادشده برای بررسی وضعیت طبقات در ایران از نظریات رایت در خصوص تحلیل طبقاتی استفاده کردهاند).
[۲]. تمامی اطلاعات مرتبط با اُلین رایت (شامل فعالیتها، آثار، درسگفتارها، سخنرانیها، پادکستها و غیره) در وبسایت شخصی وی در سامانهی الکترونیکی دانشگاه ویسکانسین به آدرس https://www.ssc.wisc.edu/~wright/ در دسترساند.
[۳]. برای نمونه، میتوان به مایکل بُورووی، اندرو لِوین، آرکون فانگ، جوئل راجرز و بسیاری دیگر اشاره کرد.
[۴]. علاوهبر اُلین رایت، جرالد آلن کوهن، جان رومر، جان اِلستر، آدام پرزورسکی، فیلیپ وان پاریس، رابرت یان وان دِر وین، رابرت بِرنر، هیلِل استاینر، ساموئل باولز و جاشُوا کوهن از اعضای اصلی این گروهاند.
نگاهی عصبشناختی به ارادهی آزاد
میل به خودکشی تنها آنگاه در روانِ آدمی پدیدار میشود که زندگی، ماهیتِ بحرانی خود را به شیوهای عریان آشکار کند.
در سینمای ایران گرچه از کتاب به عنوان منبع الهام و نگارش قصه و فیلمنامه استفاده شده که بیش از همه در سینمای اقتباسی ظهور میکند اما خود کتاب کمتر در درون قصه و کانون تصویر قرار گرفته و روایت شده است.
اگر او نبود، شناخت ما از ایران باستان و کتابهای مهم و اصیلی، چون اوستا خیلی کم بود.
وقتی موسیقی غمگین گوش میدهیم آن را در زمینه زیباییشناختی، لذتبخش میدانیم، این پدیده به عنوان پارادوکس لذت بردن از موسیقی غمگین شناخته میشود.