img
img
img
img
img

پاسخ تاریخ به مخاطب ادبیات

سهیلا انصاری

صبا:

رمان «حرامزاده استانبولی»، اثر دیگری از این نویسنده است که در صورت عدم سانسور، امکان چاپ در کشور ما را نداشت، ولی به نظر می‌رسد اعمال ممیزی‌های وزارت فرهنگ به گونه‌ای بوده که خواننده کاملاً پی به ماجرا و اتفاقات می‌برد.

شافاک به خاطر اشاره به نسل‌کشی ارمنی‌ها در رمان دوم خود «حرامزاده استانبولی»، از سوی دادگاه ترکیه به جرم اهانت به ترک‌بودن متهم شد. پرونده او در ژوئن ۲۰۰۶ بسته شد، ولی چند ماه بعد، دوباره از سر گرفته شد و او را با احتمال سه سال زندان روبه‌رو کرد. مترجم و ناشر کتاب نیز با همین مجازات مواجه بودند اما در ۲۱ سپتامبر ۲۰۰۶ به خاطر کمبود مدرک، پرونده او بسته شد.

کتاب «حرامزاده‌ استانبولی» (یا «ناپاک‌زاده استانبول»)، رمانی خواندنی و جذاب به قلم «الیف شافاک»، این نویسنده سرشناس اهل ترکیه است که در اصل به زبان انگلیسی نوشته شده و سال ۲۰۰۶ به چاپ رسیده‌ است.

این کتاب داستان خانواده‌ای اهل ترکیه و خانواده‌ای اَرمنی ـ آمریکایی را از زاویه دید چهار نسل از زنان بازگو می‌کند. داستان درباره هنجارهای جامعه، رازهای خانوادگی و نیاز مبرم به گفت‌وگو و البته مفهوم فراموشی است؛ فراموشی جمعی که ترکیه به طور کل دچار آن شده است. در واقع داستان کتاب در مورد شهری است که سعی دارد رازهای گذشته خود را پنهان بکند.

به گفته نویسنده اثر، استانبول، برلین نیست تا همه زوایای تاریک گذشته را نور بیندازیم و ببینیم، بلکه در استانبول فقط معماری و خوش‌نویسی خبر از گذشته می‌دهد. در استانبول، همه سعی دارند تاریخ را تکه‌تکه بکنند و مسئولیت را بر گردن این و آن بیندازند، و در پایان، همه‌چیز بر گردن پدرانی می‌افتد که دیگر نیستند یا پسران و دخترانی که موضوع ربطی به آن‌ها نداشته است. ذهن مخاطب حین مطالعه، تا رسیدن به فصل آخر داستان درگیر رازها و اتفاق‌های بسیاری‌ست و البته اکثر پرسش‌هایی که در سرتاسر کتاب برای او پیش می‌آید، در فصل پایانی به پاسخ می‌رسند.

در این کتاب، خواننده با دو دختر جوان به نام‌های «آسیا» و «آرمانوش» آشنا خواهد شد که در دو نقطه از دنیا، هنوز هم مشغول دست‌وپنجه نرم‌کردن با نتایج گذشته خاموش خود هستند. نویسنده در داستان خود اصراری بر تقسیم جامعه به جانی و قربانی ندارد. حتی این را هم یکی از نتایج دست‌بردن در گذشته، خاطرات و رخدادها می‌داند که باعث درگیرشدن هر دو طرف ماجرا می‌شود.

جایی در رمان «حرامزاده استانبولی» از زبان «بارون باغداساریان» می‌خوانیم:«بعضی از ارمنی‌های در تبعید نمی‌خواهند که ترک‌ها نسل‌کشی را به رسمیت بشناسند. اگر این کار را بکنند، زیر پای‌مان را خالی کرده‌اند و ریسمانی که محکم ما را به هم پیوند زده از دست‌مان می‌گیرند. این‌طور تا حال ترک‌ها با کمال جدیت اعمال جنایتکارانه‌ خود را انکار کرده‌اند و ما با کمال جدیت نقش قربانی را بازی کرده‌ایم».

به نظر می‌رسد در هر دو سو زنجیرهای کهنه‌ای وجود دارد که باید پاره بشوند. از آن‌سو ترک‌ها هم نمی‌خواهند گذشته را به رسمیت بشناسند و با مطرح‌کردن مسائلی چون شرایط جنگی، خشونت جوانان ارمنی، تمامیت ملی و… که واقعاً هر کجا می‌شود از آن‌ها استفاده کرد، حاضر به پذیرش مسئولیت خود در عملی جنایتکارانه نیستند و به این ترتیب آن‌ها هم به جای جلورفتن، مرتب ناچار به توجیه و حتی در برخی موارد تکرار گذشته می‌شوند.

شافاک در کتاب خود سعی کرده به ترک‌ها بفهماند کشورشان، آداب و رسوم‌شان، فرهنگ‌شان ارزش آن را دارد که از پافشاری بر سر بسیاری از احکامی که فقط دست و پای‌شان را بسته، دست بردارند. این داستان بسیار خواندنی، نه تنها از اعماق فرهنگ ترکی و ارمنی برای خواننده می‌گوید، بلکه در محور اصلی خود به قتل عام ارامنه در آوریل ۱۹۱۹ نیز می‌پردازد؛کشتار عظیمی که توسط عثمانیان صورت گرفته و ترک‌ها هرگز به صورت رسمی آن را نپذیرفته و برای آن ابراز تاسف نکرده‌اند.

رمان «حرامزاده‌ استانبولی» در ۳۸۰ صفحه توسط نشر مهری به چاپ رسیده است.

كلیدواژه‌های مطلب: /

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترين مطالب اين بخش
  اختیار از ما سلب شد!

نگاهی عصب‌شناختی به اراده‌ی آزاد

  خودکشی و تجربۀ مرگ

میل به خودکشی تنها آنگاه در روانِ آدمی پدیدار می‌شود که زندگی، ماهیتِ بحرانی خود را به شیوه‌ای عریان آشکار کند.

  جای خالی کتاب در سینمای ایران

در سینمای ایران گرچه از کتاب به عنوان منبع الهام و نگارش قصه و فیلم‌نامه استفاده شده که بیش از همه در سینمای اقتباسی ظهور می‌کند اما خود کتاب کمتر در درون قصه و کانون تصویر قرار گرفته و روایت شده است.

  چند درصد از ایرانیان این مرد بزرگ را می‌شناسند؟

اگر او نبود، شناخت ما از ایران باستان و کتاب‌های مهم و اصیلی، چون اوستا خیلی کم بود.

  چرا از گوش دادن به موسیقی غمگین لذت می‌بریم؟

وقتی موسیقی غمگین گوش می‌دهیم آن را در زمینه زیبایی‌شناختی، لذت‌بخش می‌دانیم، این پدیده به عنوان پارادوکس لذت بردن از موسیقی غمگین شناخته می‌شود.