حکایت نخست
از حضرت رسالت ـ صلی الله علیه و سلم ـ آرند که فرموده است که مؤمن مزاحکن و شیرینسخن باشد و منافق ترشرو و گره بر ابرو. امیرالمؤمنین علی کرم الله وجهه گفته است که هیچ باک نیست اگر کسی چندان مزاح کنند که مؤمن از حد بدخویی و دایره ترشرویی بیرون آید.
حکایت دوم
جاحظ گوید: هرگز خود را چنان خجل ندیدم که روزی مرا زنی بگرفت و به در دکان استاد ریختهگر برد که همچنین من متحیر شدم که آن چه بود؟ از آن استاد پرسیدم گفت: مرا فرموده بود که تمثالی بر صورت شیطان برای من بساز گفتم: نمیدانم که بر چه شکل میباید ساخت تو را آورد که بدین شکل!
بوالعجب روی و گونهای داری
کس بدین روی و گونه نتوان کرد
بهر تصویر صورت شیطان
جز رخت را نمونه نتوان کرد
حکایت سوم
بهلول را گفتند: دیوانگان بصره را بشمار گفت: آن از حیز شمار بیرون است، اگر گویید عاقلان را بشمارم که معدودی چند بیش نیستند.
هرکه عاقل بینی او را بهره است
نقد وقت از مایهی دیوانگی
میزید از آفتاب حادثات
شادمان در سایهی دیوانگی
نقد هایدگر از علم و تکنولوژی یک نقد سطحی و مبتنی بر مسائل روزمره نیست بلکه از دل یک دیدگاه عمیق فلسفی برخاسته است؛ دیدگاهی که میخواهد چشمانداز متفاوتی از «هستی» را پیش روی انسان باز کند.
سایه سنگین فراموشی بر آرامگاه پورداوود
یکی از دلایلی که نویسندگان قانون اساسی ایران را به قانوناساسی بلژیک متمایل کرد، پیوندهای تجاری و سیاسیای بود که برخی از نخبگان مشروطهخواه ایرانی را با دولت بلژیک نردیک کرده بود.
روز درگذشت محمدحسین بهجت تبریزی روز شعر و ادب فارسی نامیده میشود.
به مناسبت سالروز درگذشت محمد محمدعلی