اطلاعات: کیومرث صابری فومنی (گلآقا) هفتم شهریور ۱۳۲۰، به دنیا آمد. اولین شعرش را در چهاردهسالگی سرود. از هجده سالگی معلم شد. سال ۱۳۴۰ در تظاهرات دانشجویی شركت كرد و چون گردنش از ضربات باتوم به شدت آسیب دید، شعری به طنز سرود و با امضای «گردنشكستۀ فومنی» برای «توفیق» ارسال كرد. پس از چاپ این شعر، به طنزنویسی كشیده شد. در سال ۱۳۴۴ لیسانس حقوق سیاسی و سال ۱۳۵۷ فوق لیسانس ادبیات تطبیقی از دانشگاه تهران دریافت کرد. از سال ۱۳۴۵ همكار ثابت توفیق شد با امضاهای: میرزاگل، عبدالفانوس، ریشسفید، لوده، گردنشكستۀ فومنی و…
صابری در هنرستان تهران، با محمدعلی رجایی آشنا شد که به دوستی صمیمانه انجامید و تا زمان شهادت رجایی (هشتم شهریور ۱۳۶۰) ادامه یافت. در زمان نخستوزیری شهیدرجایی به مشاورت فرهنگی و مطبوعاتی نخستوزیر منصوب شد. در زمان ریاستجمهوری او نیز مشاور فرهنگی اش شد و تا زمان شهادت رجایی در این سمت باقی بود. سال ۱۳۶۳ در بولتنی که برای حاجیان ایرانی منتشر میشد، هر روز ستونی به طنز مینوشت كه هواداران بسیار پیدا كرد: «در جوار كعبه، قلمم را درآوردم و گفتم: خدایا، شاهد باش كه در راه اعتلای دین تو و كشورم گام برمیدارم. مرا از لغزشها مصون بدار و قلمم را از انحرافات حفظ كن.»
پس از بازگشت از حج، نام «دو كلمه حرف حساب» را برای ستون طنز روزنامه اطلاعات و اسم مستعار «گلآقا» را برای خود برگزید. دیری نگذشت که او به عنوان مهمترین منتقد حكومت در داخل كشور، مطرح شد و ظرف مدت كوتاهی توانست توجه بسیاری از مردم، مقامات، ادبا، نویسندگان و رسانههای داخلی و خارجی را جلب كند. حدود شش سال بعد، صابری تقاضای امتیاز هفتهنامۀ طنز «گلآقا» را كرد و در آبان ۱۳۶۹ اولین شمارۀ آن را منتشر ساخت. اولین شماره ماهنامه گلآقا در مرداد ۱۳۷۰ و اولین سالنامۀ گلآقا در اواخر همان سال منتشر شد.
آشنایی علمی و توأم صابری با سیاست و ادبیات، موجب شد نوشتههایش، هم از حیث قالب و هم از حیث محتوا، غنی و درخور تأمل باشد. او نویسندهای فرمگرا و در نظیرهسازی از منابع غنی ادبیات فارسی، توانا بود. طنز گلآقایی، آمیزهای است از: انتقاد، تجاهل، شفقت، انصاف، ادب، تدین، ایجاز، رندی حافظانه، امیدبخشی و شادیآفرینی. صابری در آبان ۱۳۸۱ انتشار هفتهنامۀ گلآقا را متوقف ساخت و یازدهم اردیبهشت ۱۳۸۳ پس از طی یك دوره بیماری درگذشت.
یکی از کسانی که بیش از دیگران تصویرش روی جلد گلآقا نقش میبست، مرحوم دکتر حبیبی بود که در ادامه بخشهایی از نوشتارش درباره صابری به چاپ میرسد.
گل آقا و آنچه کرد
گلآقا صلابتی همراه با خوشمشربی و سرخوشی داشت. غم را انحصاری خود میدانست. بسیاری از دوستانش میدانستند كه غمی پرمایه در دل دارد و گروهی از نزدیكانش بیشتر از آن، دریافته بودند كه این برون خموش یا درستتر سرزنده و بذلهگو را درونی پرفغان و غوغا همراهی و حتی راهبری میكند و این از شگفتیهای زندگی گلآقا بود. به خاطر افزودن بر آگاهی مردم و وسعت بخشیدن به نظرگاه آنها، قلم میزد و میكوشید تا آنچه خود و همكارانش مینویسند و هنرمندان طراح و نقاش و كاریكاتوریست وی به قلم و روی كاغذ میآورند، همراه با اطلاعرسانی درست و صادقانه، لطیف و جذاب باشد و گل خنده را بر لبها شكوفا سازد؛ كاری سخت و صعب برای هنرمند كه حدیث تلخ را با بیانی شیرین با مردم در میان نهد.
طنز در ایران مدتهای مدید در قالب هجو و هجا و لودگی و هزل و تمسخر رواج داشته است و هنوز هم از رونقی بیش و كم برخوردار است. هرچند هزل و هجو قالبی است كه میتواند محتوایی با صبغۀ اجتماعی و فرهنگی و حتی سیاسی را درون خود جای دهد، اما به هر حال مستعد آن نیست كه از گزندگی عاری شود؛ از آن رو كه الفاظ ناتراشیده و ركیك و گهگاه خلاف اخلاق و ادب معروف عامه حامل معنای مورد نظرند و بنابراین رمانندهاند. طنز و بهویژه طنز اجتماعی و فرهنگی و سیاسی كه عاری از الفاظ یا محتوای ناشایست و خلاف اخلاق و گهگاه مستهجن روی پوشیده یا آشكار باشد، در تاریخ ادب دهههای اخیر قبل از پیروزی انقلاب، كمسابقه است و پس از پیروزی انقلاب و در سالهای دهه شصت با شجاعت ادبی و سیاسی و آگاهیهای علمی و فنی و ذوق ادبی و قریحۀ شاعرانۀ گلآقا ظهور و بروز كرده است.
گلآقا در «دو كلمه حرف حساب» نثری پخته، سبكی ساده و خوشخوان و در عین حال پرمایه از نظر اطلاعرسانی را همراه با ایجازها و ابهامهایی به كار گرفت كه لازمۀ طنز متین و پرمحتواست. در این زمینه، ایجاز نثر وی با ایجازهای پرمعنای عبید و اشارات و كنایات او پهلو میزنند و قابل مقایسهاند، اما در آن بخش كه این انتشارات و كنایات عفیفانهاند، و در نتیجه طنز گلآقا از بخش دیگر هزل عبید و منطوق و مفهوم مطالب خلاف ادب و اخلاق او به دور است.
به نظر میرسد گلآقا در دایر كردن ستون «دو كلمه حرف حساب» در روزنامۀ اطلاعات، كاری بزرگ را با حساب و كتاب و هوشمندانه آغاز كرد و آن را به صورت مقدمهای طولانی برای فرآیند انتشار گلآقا درآورد. در زمانی كه وی نوشتن منظم «دو كلمه حرف حساب» را پایه گذاشت، طنز معنائی را نداشت كه امروز اهل قلم بدان توجه دارند و در آن معنا تصور و تصدیقش میكنند و مردم نیز كم و بیش همان معنی را درمییابند. در آن روزگار اگر چنین معنی و خط و ربطی به عنوان یك قالب ادبی مدنظر بود، وسعت معنائی امروز را نداشت و به هر حال در طنز سیاسی دارای كاربرد نبود. در نتیجه طنزنویسان با طنزی پیراسته از الفاظ و معانی ناباب و نامناسب كمتر آشنایی داشتند و آنها هم كه آشنا بودند، اقبال عمومی برای آن تصور نمیكردند.
گلآقا با هوشیاری دانست كه نخست باید راه را و مسیر را هموار كند و نشان دهد كه مردم فرهیختۀ جامعه از این شیوه بهتر و بیشتر استقبال میكنند و آن را برای خانواده، همسر و فرزندان خود، بهویژه فرزندانی كه در سنین نوجوانی و جوانیاند، مناسب میدانند و اهل ادب نیز كه از نوشتههای پر از غلطهای دستوری و معانی نامربوط دل آزردهاند، قدم این نثر پیراسته را مبارك میشمارند و بدان آفرین میگویند. گلآقا قدم در این راه خوشفرجام نهاد و با استمرار در انتشار «دو كلمه حرف حساب»، راه و رسم نگارشی اینگونه را به آرامی تعلیم داد.
با این كار، گلآقا گروهی از صاحبقلمان مستعدی را كه ذوق و قریحۀ طنزپردازی و سابقه این امر را داشتند، با این سیاق و سبك آشنا ساخت و از طریق اقبال عمومی بدین شیوه به آنها پیام فرستاد كه شیوۀ یادشده نه تنها خواهان و خریدار دارد، كه احترام و اقبال عموم فرهیختگان و علاقهمندان به اخلاق را هم به ارمغان میآورد.
پس از این دوره بود كه گلآقا با نیروهای ادبی كارآمدی كه بیش و كم خواستار همكاری وی در این میدان بودند، اقدام به برپائی مؤسسه یا به قول خود «آبدارخانه»ای كرد كه در واقع مدرسهای با نام و نشان شد. یكتنه به میدان آمد و پذیرای طنزپردازانی گردید كه آمادگی ورود به این مدرسه را یافته بودند و داوطلبیشان برای تعلیم و تعلم و تمرین در این مدرسه تنها به علت رفاقت با گلآقا و یا تأمین معاش نبود، بلكه هر دو گروه این مدرسه را مكانی برای تمرین سبكی جدید یافته بودند و میدیدند كه معلمی كاركشته در این مكان بر كرسی تعلیم تكیه زده است.
مدیریت ادبی، هنرمندانه،سختگیرانه
با مدیریت ادبی و هنری باصلابت و سختگیرانه و عالمانۀ گلآقا، طنز سیاسی فردی وی در هفتهنامه و سپس ماهنامه و سالنامه و گلآقای بچهها، موقعیت و مرتبتی جمعی و اجتماعی یافت و اندك اندك به صورت مكتب درآمد. گلآقا یعنی شخص صابری و مؤسسه وی كه هر دو در نام گلآقا درهم جوشیدند و یكی شدند، با گردهم آوردن جمعی از جوانان و هم پیران خوشذوق و هنرمند جستجوگر، ذوق فطری و پژوهندگی مستمر آنها را در زمینههای اخلاقی و هنری و ادبی برای تربیت جامعهای متخلق به یاری گرفت و به آنها آموخت كه خلاقیت خود را برای آفرینش مباحثی به كار بگیرند كه ویژه اجتماع و بنابراین عاری از مسائل و مباحث بیپرده یا نیمپوشیدهای باشد كه در حریم خانوادهها و محیط خصوصی و زندگی درون خانواده جریان دارد و بیان آن مابین نزدیكان، اخلاقاً و عرفاً و شرعاً مجاز است.
طنز گلآقائیان به عنوان یك سبك، كاری تازه و بدیع است. نه تنها احتمال دارد، بلكه در واقع و در مقام بروز و ظهور نیز امری تحقق یافته است كه یك یا چند متن از یك نویسنده همۀ اطراف و جوانب اخلاقی و اجتماعی و ادب و انصاف را رعایت كرده باشد و از لحاظ طرز بیان متین، از لحاظ الفاظ و عبارات به گونهای پخته و شیوا موضوعی را مطرح كند و نقدی را عنوان نماید و با ایجاز عیب و علتی را بنمایاند. اما استمرار در این كار و آن را به صورت یك دلمشغولی دائم درآوردن، كاری بزرگ و سترگ است و گلآقا چنین كار كارستانی را به سرانجام رساند و جمعی را با خود در این راه همدل و همرأی ساخت. در این زمان ممكن است گونههای دیگر طنز آنسان كه باید قوام و دوام جدی و مناسب با خواست اجتماع و توقعات مردم را نیافته باشد و هنوز با لودگی، كممحتوایی و احتمالاً خروج از دائره اخلاق و به كارگیری واژهها و جملههای نامناسب همراه باشد؛ اما در طنز سیاسی از رواج این سنخ از اشكالات، بسیار كاسته شده است و عیوب كارهای مداوم در این زمینه بهسرعت شناخته میشود و در نتیجه كار معیوب از گردونه خارج میشود. صرفنظر از ایجاد سبك و آشناكردن تقریباً همه اهل مطالعه و روزنامهخوانها با این نوع از كارهای ادبی به نام طنز تثبیت وجه فارق میان طنز و دیگر انواع مشابه و یا همجوار آن مانند لودگی و هجو و هزل و تمسخر و… و تعیین نوعی حد و مرز برای طنز سیاسی و اجتماعی، بهویژه پرهیز ار تندگوئی و تندخوئی و بیانصافی و بیاحترامی و بیادبی، از باقیات بدیعی است كه گلآقا در طنز سیاسی رواج داده است.
شعر و نثر گلآقا و بهویژه كوششی كه در فارسینویسی درست و بهقاعده دارد، زبانزد شده است. وی در كسوت یكی از پاسداران پرشور و نامدار زبان فارسی ظاهر شد و در این عرصه به صورت مربی دلسوز و معلم توانا، گلآقائیان را نیز راهنمایی كرد. نشریات حاصل كار گلآقائیان از متون خوب برای یادگیری زبان امروز فارسی و گهگاه نیز آشنائی با میراث زبانی ماست. گلآقای بچهها از نوشتههای خوبی است كه از همه جهت میتواند در دسترس همۀ بچهها باشد. آموزشهای اخلاقی و معنوی در گلآقای بچهها قابل توجه است و اینهمه را گلآقا با آگاهی تمام طراحی و اجرا كرده و به صورت یك سیره و روش درآورده است. متنها فقط برای خواندن و سرگرمی نیست، بلكه همراه با پیامهای معنیدار شیواست.
زبان و ادب معاصر ما دارای مختصات و مشخصاتی است كه آنگونه كه باید مورد بحث و تحقیق قرار نگرفته است. پژوهشگران ما نیز آنسان كه باید و شاید به سراغ كسانی نمیروند كه در قید حیاتند و میتوانند برخی از بدعتها و بدایع خود را توضیح دهند و بنابراین تاریخ ادب و فرهنگ ما آنچه را میتواند بیواسطه از ذهن و زبان صاحبان آثار زبانی و ادبی فارسی به دست آورد، از دست میدهد و وارد وادی حس و گمان و تفسیر و تأویلی میشود كه گهگاه اصولاً مراد نویسنده نیست و گاه بیش و كم با مقصود و مقصد وی فاصله دارد! هنگامی كه برخی از ویژگیهای زبان نویسنده پنهان ماند، با آگاهی در دائره تعمیم و بنابراین آموزش قرار نمیگیرند و به یك معنی از دست میرود. در مورد گلآقا نیز چنین بیتوجهی رخ داده است و ما از بسیاری از نوآوریهای وی مطلع نخواهیم شد، مگر آنكه وی نوشتههایی از این دست به جای گذاشته باشد.
مردم ما گلآقا را نخست شناختند و سپس دوستدار و آنگاه قدردان وی شدند، اما آنسان كه باید و شاید مطابق روشی كه ما در پیش گرفتهایم، از وی نیز آنطوری كه باید قدرشناسی نشد، در موارد متعدد میخواستند به گونهای از وی قدرشناسی كنند، اما به هر دلیل وی بدین كار تن درنداد. ..
سالهای دراز آشنایی و دوستی
صرفنظر از آشنایی مختصر قبلی سالهای دراز آشنایی و دوستی ما كه از زمان همكاری در تدوین و تألیف «كتاب ایران» آغاز شد و ادامه یافت، سالهائی پرمشغله و پرهیجان و بیش و كم پركار بود و ایران موضوع بحث و گفتگو. ما خود را موظف و مسئول و مأمور معرفی عزیزی میدانستیم كه وجود و حضور پرمایهاش را در تمامی گسترۀ تاریخ باید احساس میكردیم و احساس كردیم؛ ایران عزیزی كه همواره مظلوم بوده و هست و آنگونه كه باید معرفی نشده و همواره به خاطر آنكه دیگران از آن خرسند نبودهاند، یا با وی از سر ستیز درآمده و یا حداقل در بوتۀ فراموشیاش نهادهاند و آخرین بارش در این سالهاست كه بیشتر نظامهای جهان میخواهند از انقلاب وی انتقام بگیرند. گلآقا كه از دوستداران این انقلاب بود، در بیش از چهارده سال كه تألیف و تدوین كتاب ایران به طول انجامید، از افراد ثابتقدم و منظم گروه مؤلفان بود و همواره ادای دین به انقلاب و ایران را به عنوان نخ تسبیح در روش تدوین كتاب متذكر میشد و دربارۀ آن پای میفشرد. تیزبینی و یادآوریهای بهنگام وی همواره پشتیبان و راهنمای كار بود. در هر جلسه به محض آنكه دو تن حاضر میشدند، دومی از اولی درباره آمدن گلآقا سؤال میكرد و تا گفته نمیشد كه گلآقا در اتاق كنار مشغول نماز است و یا در راه است و هماكنون میرسد، خیال سؤال كننده راحت نمیشد، جلسه بدون گلآقا عملاً رسمیت و واقعاً صفا نداشت.
در مدیریت اجرائی مؤسسۀ گلآقا نیز صابری از وجدان كاری اجرائی بالا برخوردار بود. تقریباً و شاید تحقیقاً بر تمامی كارهای مؤسسه نظارت داشت و بیشتر یا تمامی مطالب هفتهنامه را میدید، راهنمایی میكرد و تصحیح مینمود، گهگاه در آخرین ساعات كه تقریباً همه صفحات هفتهنامه بسته شده بود، برخی مطالب را جابجا میكرد تا مطالب بهتر و مناسبتر شود. هنگامی كه انتشار هفتهنامه را متوقف كرد، از جمله دغدغههایش سروسامان دادن به وضع شغلی كسانی بود كه در گلآقا كار ثابت داشتند و با توقف انتشار هفتهنامه، كارشان را از دست میدادند. ..
و نكته آخر اینكه گلآقا در بیان احساس و عواطف دستی چیره داشت. سه نوشتۀ وی درباره واقعه كربلا كه در روزنامه اطلاعات منتشر شد، از بهترین و شیواترین نوشتهها درباره گوشههایی از این واقعه عظیم است. این قطعات هم به لحاظ محتوا و مضمون و هم از نظر لفظ تحسینبرانگیز و انگیزانندهاند…
آیا این محتواها میتوانند ما را خشنتر کنند؟
این فیلمهای جاسوسی تنشها، دسیسهها و پنهانکاریهای رایج در دنیای جاسوسی و خبرچینی را با دقت وسواسگونه نمایش میدهند.
با اینکه نوجوانان امروزه کمی از مطالعه فاصله گرفتهاند اما میتوانیم با توصیهٔ کتابهای مناسب به آنها، عادت کتابخوانی را میان آنها رواج دهیم.
سیاست زندگی مبتنی بر روزمرگی البته انعطاف پذیر و سیال است اما فاقد الگوهای تثبیت شدهای است که نظم اجتماعی را امکان پذیر سازد.
من و بابام، فقط به قسمتهای خوب و شیرین رابطهی پدر و پسر نپرداخته است و به همین خاطر واقعی به نظر میرسد.
نظرات کاربران درباره اين مطلب: