img
img
img
img
img
محمود دولت‌آبادی

ابراهیم گلستان، عمر به کمال

محمود دولت‌آبادی

شرق: وقتی کودکی بودم در کلاس دوم-سوم دبستان مسعود سعد ده دولت‌آباد، بعد از پایان بهره عصر کلاس غالباً می‌رفتم برای زنانی که مرد خانواده‌شان (همسر، فرزند، برادر) برای کار به سفر رفته بود، نامه بنویسم. یادم هست نامه را که می‌نوشتم دعای پشت سر یکی دو عبارت بیش نبود، یکی آن بود که «پیر شوی پسرم» و دیگر اینکه «عمر به کمال داشته باشی!» نخستین دعا برایم خوشایند نبود چون می‌دیدم پیرمرد-پیرزنانی را که بسیار دردمند از کنارم می‌گذشتند و طول کشید تا بفهمم معنای مخالفش آن است که «جوان‌مرگ نشوی». اما «عمر به کمال» را درک می‌کردم و برایم خوشایند بود اگرچه در معنای ساده آن‌ یعنی در نیمه‌راه عمر زمین نخوری. جالب اینکه در سالیان اخیر هر وقت ابراهیم گلستان را دیده یا به او اندیشیده بودم همان دعای عمر به کمال در ذهنم تداعی می‌شد، زیرا در نظر من گلستان تجسم چنان معنایی بود. گلستان عمر به کمال داشت. هم به معنای دریافت کودکانه من، هم در معنای باروربودن عمر در همه عرصه‌هایی که او در هنر آزموده و پیروز بوده بود. چنانچه پیش‌ترها به آن پرداخته‌ام خاصه در باب داستان‌پردازی و نثرنویسی آن‌هم در دوره‌ای که زبان نوشتار -دست‌کم در نوشتن داستان- می‌رفت که مغلوب زبان پیش‌پاافتاده کوچه‌بازار بشود. پس اکنون چیزی بر افزون ندارم جز اینکه بگویم شخصاً ابراهیم گلستان را دوست می‌داشتم ورای همه تنگ‌نظری‌ها که هیچ و هیچ‌گاه پسند من نبوده است. یادش گرامی.

كلیدواژه‌های مطلب: برای این مطلب كلیدواژه‌ای تعریف نشده.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترين مطالب اين بخش
  تیر اساطیر یونان به چشم اسفندیار

نگرشی به نسبت شاهنامه با متون یونان باستان در آستانه روز فردوسی

  از غرور و طمع ضحاک تا شک و غرور درونی دکتر فاستوس

تأملی پیرامون افسانه دکتر فاوست و داستان ضحاک در شاهنامه به مناسبت روز بزرگداشت فردوسی

  این نمایشگاه به‌گاه نیست

برگزاری نمایشگاه کتاب تهران به منوال گذشته همچنان اهمیتی و فایده‌‏ای دارد؟

  جاودانگی: گامی فراتر از قاب مرگ

زندگی عکسی قاب‌شده و محدود نیست؛ بلکه تجربه‌ای است پیوسته و بی‌مرز.

  بیداری دوباره‌ی همینگوی

۱۵ حقیقت خواندنی درباره کتاب پیرمرد و دریا ارنست همینگوی