عصر ایران: زندگی گلستان را میتوان به دو ۵۰ سال تقسیم کرد، نیم قرن اول پر از فعالیت، کار، فراز و فرود و نیمه دوم در آرامش و استراحت اما پر از حرف و سخن.
طبیعی است که به دلیل شکل زندگی ابراهیم گلستان و اتفاقات ریز و درشت آن، این حجم زیاد اظهار نظر پیرامون او صورت گیرد و هر کسی بخواهد به نوعی بگوید او خوب بود یا خیر.
از همان ابتدا خانواده ابراهیم گلستان مورد توجه است چون پدربزرگ و عموی او مجتهد بودند. ابراهیم نوهٔ آیتالله سید محمد شریف تقوی شیرازی و نخستین فرزند سید محمد تقی گلستان، روزنامهنگارِ شیرازیِ صاحبِ روزنامهٔ گلستان، است که نمایندگی فارس را در مجلس مؤسسان ۱۳۰۴ که سلطنت را از قاجار به پهلوی منتقل کرد برعهده داشت.
غیر از پدر و پدربزرگش حتی فرزندان او کاوه و لیلی و نوهاش مانی حقیقی به دلیل فعال بودن در حوزه هنر و شناخته شدن باز باعث توجه میشود.
ابراهیم گلستان در جوانی وارد حزب توده شد و بعد از چند سال عضویت از آن خارج شد و میگفت که به دلیل روابط ناسالم و باندبازیها و جاهطلبیهای افراد حزب از آنها جدا شده است.
بعد شروع به کارهای هنری مختلفی کرد از جمله نویسندگی، مترجمی، عکاسی، فیلمسازی، روزنامهنگاری و … و انصافا در هر زمینهای که کار کرده است به قول خودش سعی داشته که کار خوبی را انجام دهد.
گلستان به دلیل همکاری با شرکتهای نفتی و ساخت فیلمهای مستند و تبلیغاتی هم کم مورد حمله روشنفکران معاصر خود قرار نگرفت و یکی از کسانی هم که در برابر این قضایا موضعگیری صریح کرد و گلستان را مورد تقبیح و شماتت قرار داد، جلال آل احمد بود.
او ساختن فیلم تبلیغاتی موج و مرجان و خارا را نمونهای از رفتارهای روشنفکران واداده میدانست، یا حتی به او لقب “گلستان نفتی” داده بودند.
۲ فیلم سینمایی خشت و آینه (۱۳۴۴) و اسرار گنج درهٔ جنی (۱۳۵۰) را هم ساخت که هر دو بسیار آوانگارد و پیشروتر از سینمای آن سالهای ایران بودند.
نکته قابل توجه دیگر در زندگی او ارتباط با معروفترین شاعر زن معاصر ایران یعنی فروغ فرخزاد است، جدای از آن که با هم ارتباطی عاشقانه داشتند، فروغ در استودیو گلستان و به تهیه کنندگی ابراهیم گلستان مستند معروف و ماندگار خانه سیاه است را ساخت.
بعد هم که سال ۱۳۵۳ از ایران رفت و در یک خانه قصر گونه در انگلیس زندگی کرد و شاید در ۵۰ سال دوم زندگیش فیلمی نساخت یا کتابی ننوشت و … اما حرفها و سحنانش و یا بهتر است بگوییم اظهار نظرهای تند و صریحش درباره بسیاری از افراد مهم و مطرح همواره مورد بحث و مناقشه بود.
به یک نکته دیگر هم باید اشاره کرد گلستان در تمام عمرش هم همواره متمول و پولدار بود از همان بچگی که خانواده متمولی داشت تا بعد که با شرکتهای نفتی کار کرد و بعد هم در انگلیس به دنیای سهام، بورس و … وارد شده بود.
دقیقا بعد از انتشار خبر فوت او دو گروه مخالف و موافق گلستان هر کدام به گونهای در حمایت یا ضدیت با او اعلام موضع میکنند. هرچه فکر کردم دلیلی منطقی برای این دو قطبی بوجود آمده درباره گلستان نیافتم.
اگر بحث نقد و بررسی گلستان و یا آثارش است که مشخصا راهش این نیست و آن کار قواعد خود را دارد و اتفاقا بسیار هم لازم و کاربردی است.
اما این میل به حمله و دفاع در این حجم وسیع علی الخصوص در میان اهالی فرهنگ و هنر و یا علاقمندان به آن واقعا پرسش برانگیز است. چرا برخی افراد دوست دارند که بگویند فلانی خوب بود یا بد؟ حاصل و نتیجه آن چیست؟
در این میان آنچه مهم است باید به هر دو طیف گفت گلستان آنچه بوده و کرده مشخص است و هر چه بوده و هست به بخشی از تاریخ پیوسته است.
ابراهیم گلستان جای نقد بسیار دارد بی شک، نه فقط افکارش که گفتارش، با این همه اما نمی توان به سادگی از نقش و تاثیر او بر جریان روشنفکری به ویژه در ساحت هنر گذاشت.
ولی این نوشتهها بیشتر از نقد و تحلیل فقط یک اظهار نظر مجازی برای تخلیه احساسات درونی خودتان (چه مثبت و چه منفی) است، واقعا این اظهار نظرهای شخصی آن هم در حد یک نوشته کوتاه کلی در صفحات مجازی در جایگاه ابراهیم گلستان (فارغ از هر نوع ارزش داوری) هیچ تاثیری نخواهد داشت.
روح ابراهیم گلستان شاد، ولی زیاد خودمان را درگیر این دعواهای بیهوده نکنیم، زندگی را دریابیم که زیباییهای دیگری دارد.
نگاهی به ترجمهی جدید «غرور و تعصب»
منی برای اندیشمندان و هنرمندان شد تا ایدههای جاودان و آثار ماندگار خلق کنند.
زندگی مسئلهای نیست که باید حل شود، بلکه واقعیتی است که باید تجربه شود.
امروز سالروز درگذشت حسین پژمان بختیاری است.
زامبیها چگونه وارد دنیای ما شدند؟