img
img
img
img
img
شاپور جورکش

ما دریغاگویان مکرر

شمس آقاجانی

آرمان ملی آنلاین: هرگز فکر نمی‌کردم به این زودی‌ها بنشینم و در رثای شاپور جورکش بنویسم و عنوان «زنده‌یاد» را جلوی نام عزیزش بگذارم. تعاملاتم با ایشان، غالبا بیشتر از بسیاری از دیگر عزیزان شاعر و نویسنده بود که منجر به همکاری‌هایی در بعضی از زمینه‌ها شد؛ با یادها و خاطرات دلنشینی که با من باقی خواهند ماند.

به گزارش آرمان ملی آنلاین، شمس آقاجانی، شاعر نوشت: یک بار در گفت‌وگویی که با هم داشتیم و همان زمان هم مکتوب شد و در چند شماره‌ روزنامه‌ای به چاپ رسید، از ایشان این سوال را پرسیدم (دریغا این گفت‌وگوها به دلیل کاهلی بنده ادامه نیافت و جناب جورکش هم گاهگاهی این مسأله را به من یادآوری می‌کردند): کتاب «هوشِ سبز» شما که یک شعر است طی دو سال (۶۳- ۶۱) نوشته شد و همراه با نگرش تفسیری مسعود طوفان (۶۴) در سال ۶۹ به چاپ رسید. «نام دیگر دوزخ» هم یک شعر بلند است که تاریخ ۱۳۷۸- ۱۳۶۷، یعنی حدود ۱۱ سال، را برخود دارد و سال چاپ آن ۱۳۷۹ است. آیا این اطلاعاتی که من از این دو کتاب استخراج کردم صرفا یک نگاه شناسنامه‌ای است که مثلا به شرایط فرهنگی جامعه و نظایر آن بستگی دارد یا می‌تواند دریچه‌ای بگشاید به نوع نگاه و رابطه‌ شما با شعر؟

پاسخ شاعر به این سوال برایم، بسیار جالب، مختصر و گویا بود و خیلی چیزها را روشن کرد: در جزیره‌ قشم گیاهی‌ست به اسم «حرا» که دوزیست است. جنگل حرا در موقع مد دریا کاملا به زیر آب می‌رود و در فروکش‌کردن آب مثل یک جنگل عادی تماشاگاه مردم است. ویژگی این گیاه این است که برخلاف سطح بالایی برگ‌ها که مثل برگ شمشاد سبز براق است، لایه‌ زیرین آن و پشت برگ زبر و خشن است. این گیاه آب شور دریا را می‌گیرد آن را شیرین می‌کند و به مصرف می‌رساند و نمک‌های زاید را در پشت برگ انبار می‌کند. کشویی که من کارهای خود را در آن انبار می‌کنم شامل کارهایی است که از سال پنجاه و چهار نوشته شده‌: نمایشنامه‌، شعر‌‌‌‎، مقاله و کارهای کودک که هرکدام پسند امروز را اقناع کند مجال چاپ می‌یابد.

سرایش «هوشِ سبز» یک ماه طول کشید، اما ده سال بعد چاپ شد و این تجربه را به من داد که برای چاپ هیچ وقت دیر نیست. «هوش سبز» برای من نوعی خوددرمانی بود که تلاطم‌ها و طوفان‌های درونی را مهار می‌کرد. وردگونه‌ای که مرا تسکین می‌داد و گاهی مثل درددل خصوصی با دوستی درمیانش می‌گذاشتم. شوق مسعود طوفان بعد از شنیدن شعر مرا به چاپ تشویق کرد. اما سرایش «نام دیگر دوزخ» ده سال طول کشید. فکر می‌کردم شعر باید به سراغ من بیاید، هرچند شرایط زندگی آن سال‌ها، اخراج، مسائل عاطفی، عدم امنیت ذهنی و مالی و… که همه باید در سایه‌ مردم حل می‌شد مجالی برای کار منظم شعر نمی‌داد. راه‌های فرار از فکرکردن بیشتر مرا مشغول می‌کرد تا زجر و لذت نوشتن. در این فاصله مطالعه و مشاهده‌ها کار خود را دنبال می‌کرد و جوابگوی حضور شعر بود. (روزنامه‌ «اعتماد ملی/ ۲۹ تیر ۱۳۸۵).هر چه که از شاپور جورکش ما اجازه‌ چاپ و انتشار می‌گرفت، کم‌نظیر، ستودنی، شاخص و ماندگار می‌شد. از ادبیات مدرن ما، بر همان دو نفری که سرآمد بودند انگشت گذاشت و شرح‌شان داد؛ در شعر، نیما یوشیج و در رمان صادق هدایت را. متاسفانه کتابش در مورد هدایت را هنوز نخوانده‌ام، اما به گفته‌ بسیاری از صاحب‌نظران، از کارهای گرانقدر در حوزه‌ هدایت‌پژوهی است، اما کتابش در مورد نیما، «بوطیقای شعر نو/ نگاهی دیگر به نظریه و شعر نیمایوشیج» یکی از دقیق‌ترین، متعهدانه‌ترین و علمی‌ترین آثار نظری در خصوص بنیانگذار شعر نو است که من در جاهای مختلف به متن آن ارجاع داده‌ام و از آن بهره‌ها برده‌ام. صرف‌نظر از بقیه‌ آثار ارزشمندش، تنها همین دو کتاب در حوزه‌ نظری و دو مجموعه‌شعر چاپ‌شده از ایشان، کافی است که تا همیشه، نامش به عنوان یک شاعر و نویسنده‌ جدی و تاثیرگذار در تاریخ ادبیات ما ماندگار بماند.

«هوش سبز» یک شعر از زنده‌یاد است که با این عبارت بر پیشانی‌اش «به برادرم منصور: ماه ریخته بر سنگ»، تقدیم به برادر جوانش شده که در حادثه‌ سقوط از ارتفاع از دست رفت و تلاش شاعر برای نجات او ناکام ماند. این اثر شگرف، شعری است سرشار از نمادها و اسطوره‌ها که گویی سرگذشت جهان را در بیانی اسطوره‌ای ـ تاریخی مرور می‌کند و در نگرش تفسیری آقای مسعود طوفان در انتهای کتاب: «بیش از هر چیز گویی حدیث گمگشتگی انسان «ازخود بیگانه‌» امروز و فریاد آرزومندانه‌ هنر برای خودیابی و «بیگانگی‌زدایی» انسان» است. چیزی که در این اثر بسیار برجسته است همان وردگونگی آن است که از قول خود شاعر در بالا از آن صحبت شده است: «جنین جن‌زده!/ جان سبزت را به جنگل اجداد/ به اعصار فراموش زمین ببَر/ پلنگ پلکت را بر قله‌های آغازین جهان بگمار/ رقص یاخته‌های تنت را/ بر آوار کهکشان‌های سوخته/ شیوا ساز/ دوار سرگشته را بِدَر/ بِدَم/ مهر گیاه را/ در مذاب حیات/…»

اثری پیچیده اما بسیار زمزمه‌پذیر که هرگونه تفسیر و معناهای ممکن را در عمل خواندن غوطه‌ور می‌کند و تفسیرها را پشت‌سر می‌گذارد، و ارتباطش را با خواننده بیشتر از طریق طنین و القاء میسر می‌کند، تا معنا و تفسیر. بیشتر و مقدم بر هر چیزی، با نامیدن سرو کار دارد، گویا برای اولین بار کلمه‌ای را می‌نامد و به آن هستی می‌بخشد (هایدگر). و در جایی از شعر به این امر اشاره‌ صریحی هم می‌کند: «نای ناهیدیت را نمی‌دانیم/ نار ناهیدیت را نمی‌مانیم/طنین نورت را نمی‌شنویم/ جنین جن‌زده!/ ناهیدِ نادیده!/ شعله‌ چنگت را/ بزن به کهکشان جنگل اجداد/ آن‌جا که ساحر قبیله اولین نام را نامید/ در گرگ و میشِ حیات/…» و این تکه را هم بخوانیم: «و نیاکان/ برایستادند: / نیمی نان و نیمی دل/ «انسان ـ سنگ» و «ماه ـ پلنگ»/ بگذار در کشم جام هوش سبز را» ایجاز و اقتصاد عجیب و منحصربه‌فرد کلمه و کلام، از ویژگی‌های زبانی شاپور جورکش و دیگر شاعر شیرازی زنده‌یاد شاپور بنیاد است که نه تنها بر شاعران آن خطه، بلکه بر بسیاری از شاعران دیگر ما هم تاثیر فراوانی بر جای گذاشته است. 

نظامی گنجوی در رثای خاقانی گفته بود: «همی‌گفتم که خاقانی دریغاگوی من باشد/ دریغا من شدم آخر، دریغاگوی خاقانی.» و من اکنون به این فکر می‌کنم که، چگونه است که در این سال‌ها، به دریغاگویان مکرری تبدیل گشته‌ایم! یاد شاپور جورکش عزیز ما هم بماناد!

كلیدواژه‌های مطلب: /

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترين مطالب اين بخش
  راز علاقه‌ی انسان‌ها به این موجود رعب‌آفرین

زامبی‌ها چگونه وارد دنیای ما شدند؟ 

  بگویید رفته باران‌ها را تماشا کند

به مناسبت زادروز بیژن جلالی

  خنده بر خود در آینه‌ی آثار پزشکزاد                        

او در آینه خودخندی شخصیت‌های دایی جان ناپلئون خودش را می‌بیند و در حقیقت به خود وجودی‌اش می‌خندد.

  فضای مجازی و مدعيان بی‌هنر آن

مگر می‌شود فرهنگ این کشور را تنها با دو سطر اینجا در «فیسبوک» و سه سطر آنجا در توییتر و تلگرام ارتقا داد؟

  نطفه‌‌ی «آدامس» در سال دوم سلطنت ناصرالدین‌شاه بسته شد

شوروی آدامس را سرگرمی کاپیتالیستی تلقی می‌کرد.