اعتماد: خلیل ملکی که در سال ۱۳۰۷ در مسابقه اعزام دانشجو به خارج توفیق یافت و برای تحصیل در رشته شیمی به آلمان رفت اما بهدلیل قطع هزینه تحصیلیاش دچار مشکل مالی شده و بدون اتمام رساله دکترای خویش به ایران بازگشت. اقامت ملکی در اروپا و آموختن زبانهای آلمانی و فرانسه، دسترسی به روزنامهها، نشریات و کتابهای گوناگون تاثیرات ژرفی بر او بر جای نهاد.
ملکی در آلمان با دکتر تقی ارانی و گروه اطراف او آشنا شده بود اما ارانی پس از ورود ملکی به برلین تحصیلش را به پایان رسانده و به ایران بازگشته بود. همین آشناییها موجب شد که او بعدها تدریجا به محافل روشنفکری چپ که مجلهای نیز به نام «دنیا» منتشر میکردند، نزدیک شود. وجود این محافل روشنفکری از دید شهربانی مخفی نماند و بالاخره طی یک شورش جملگی آنان بازداشت و به زندان افتادند. پنجاه و سه نفر از این افراد محاکمه و محکوم شدند که بعدها به «۵۳» نفر مشهور شدند و ملکی نیز در میان آنان بود. طی مدت فعالیت در حزب، یکی از فعالترین و پرکارترین اعضا محسوب میشد.
مشارکت حزب توده در کابینه قوام که به امید دست یافتن شوروی به نفت شمال صورت گرفت بیش از پیش اصلاحطلبان حزب را در برابر کمیته مرکزی قرار داد و حزب توده شاهد اولین انشعاب بود. این انشعاب به نام ملکی ثبت شد. پس از تیراندازی روز پانزدهم بهمن ۱۳۲۷ از سوی ناصر فخرآرایی به سوی شاه، ملکی و دیگر انشعابیون مدتی در انزوا زیستند اما با اوجگرفتن مساله ملیکردن صنعت نفت بار دیگر وارد عرصه سیاست شدند. این دو مصمم شدند تا مشترکا حزب جدیدی تاسیس کنند. این حزب در اردیبهشت ۱۳۳۰ تشکیل و به پیشنهاد ملکی «حزب زحمتکشان ملت ایران» نام گرفت.
اندکی بیش از یکسال از تاسیس حزب سپری شده بود که متعاقب شکاف در رهبری نهضت، حزب نیز دستخوش اختلاف و انشعاب شد و خلیل ملکی و یاران او از حزب اخراج شدند و حزب زحمتکشان ملت ایران (نیروی سوم) را بنیان نهادند.
وی حزب توده را دشمنی حتی خطرناکتر از خود حکومت میداند و آنها را «متحجرترین و خطرناکترین نیروی امروز جهان» میخواند. موضوع مبارزه با کمونیستها در باقی عمر ملکی موضوع ثابت ایدئولوژی او باقی ماند. ملکی سیاستمدار و سیاستاندیش تنهایی بود که هیچ دوست مشخصی نداشت و به قول خودش در زندگی عادت کرده بود که همیشه از صفر شروع کند. ملکی برخلاف رویه جداییطلبانه و از صفر شروع کردنش و برخلاف بسیاری دیگر تا آخر عمر به مصدق وفادار بود. در روزهای آخر حکومت مصدق او به همراه جمعی نزد مصدق میروند تا او را از انحلال مجلس باز دارند. ملکی به او میگوید: «آقای دکتر مصدق، شما به این ترتیب به جهنم میروید، اما ما تا جهنم هم پشت سر شما میآییم.»
دومین تجربه حبس طولانی او بعد از وقایع مرداد ۱۳۳۲ پیش آمد. در شانزدهم شهریور ۱۳۳۲ ملکی که پس از کودتا مخفی شده بود خود را معرفی کرد و بدون محاکمه به زندان فلکالافلاک تبعید شد. در دو سالی که ملکی در زندان بود، موج انتقادات از او در درون حزب برخاست که مهمترین علت آن ملاقات او با شاه چند ماه قبل از کودتا بود. این انتقادات به متلاشی شدن نیروی سوم انجامید.
او مینویسد: «بدترین شکنجهها را نه از ماموران پلیس که از اعضای حزب توده دید که او را دشمن عقیدتی خود میدانستند.» ملکی شب بعد از کودتا ۲۸ مرداد را چنین به یاد میآورد: «فکر میکردم که همهچیز از دست رفته است و دیگر هیچ امیدی باقی نیست. اول به فکر احمقانه خودکشی افتادم ولی فورا بر اعصاب خود غالب شدم؛ بعدا در اندیشههای رمانتیکی رفتم و در عالم خیال مجسم میکردم که در همان حال و همان شب «رقص مرگی» بر پا شود، ملت محکوم ایران ناگهان به پا خیزد و کودتاچیان را نابود کند.»
با باز شدن نسبی فضای سیاسی در سال ۱۳۳۹ و تجدید حیات جبهه ملی دوم، خلیل ملکی که مدتی پس از عضویت مورد بیاعتنایی برخی از اعضای حزب ایران جبهه ملی واقع شده بود اقدام به تاسیس «جامعه سوسیالیستهای نهضت ملی ایران» کرد. ملکی و برادرش در سال ۱۳۴۰ در هفتمین کنگره بینالمللی احزاب سوسیالیست جهان منعقده در رم شرکت کردند و هنگام بازگشت به ایران بازدیدی از اسراییل داشتند و پس از بازگشت به تهران مشاهدات خود را از اسراییل در نشریات حزب انتشار داد. در۲۷ مرداد ۱۳۴۴ ملکی و ۳ نفر دیگر از فعالین جامعه را به اتهام اقدام بر ضد امنیت داخلی مملکت دستگیر کردند. در مدت دستگیری ملکی و سران نیروی سوم، دیگر افراد جامعه سوسیالیستها رهبری نیروی سوم را عهدهدار بودند.
رژیم شاه، حزب توده، جبهه ملی دوم، سایر مارکسیست- لننیستها به او تهمت زدند که «جاسوس انگلیس» است، «نوکر دربار است»، «مارکسیست امریکایی است»، «عنصر جاهطلب و ماجراجویی است که بر ضد سلطنت مشروطه قیام کرده است» اما هیچکس نپرسید که این ماجراجویی که بر ضد سلطنت مشروطه قیام کرده چرا اصلاحطلب و خواهان گفتوگو با جناحهای مختلف هیات حاکمه است؟ این جاسوس انگلیس و نوکر دربار چرا مستمرا خواهان دموکراسی پارلمانی و حقوق زنان است و چرا محاکمه نظامی میشود و چرا برخلاف سران جبهه ملی دوم، بیکار است و زندگی محقری دارد؟
در سالهای پایانی عمرش تنی چند از یاران و دوستانش به جسم و جانش میرسیدند و چشم بیمار او را به دیداری روشن میکردند. ملکی در ۱۳۴۸/۴/۲۱ درگذشت و جنازه وی از مسگرآباد به مسجد فیروزآبادی واقع در شهرری حمل و در آنجا دفن شد. ملکی در وصیتنامهاش خواسته بود که جنازهاش را در احمدآباد دفن کنند ولی این خواسته ملکی به علت مخالفت پسر مصدق انجام نشد.
استیون کینگ نام مستعار ریچارد باچمن را برگزید و با آن، داستانهای متعددی نوشت.
دربارهی روابط عاطفی و فکری جلال آل احمد و سیمین دانشور به مناسبت سالگرد ازدواجشان
سالروز درگذشت محمدتقی بهار؛ شاعر، ادیب، روزنامهنگار و سیاستمدار
عرض ارادتی به روح مینوی دکتر محسن جهانگیری، استاد فقید فلسفه دانشگاه تهران
سعدی، آزادی واقعی را برآمده از مهرورزی انسانی میشناسد و ازهمینروست که انسان بیتفاوت نسبت به رنج دیگران یا آدم بیعشق را از جرگهی انسانیت خارج میداند.