img
img
img
img
img

نکته‌هایی درباره‌ی نیما و سایه

اطلاعات:

شعر رمانتیک نیما و محیط اجتماعی

دکتر حمیدیان در کتاب «داستان دگردیسی (روند دگرگونیهای شعر نیما یوشیج)» یه روند دگرگونی‌های شعر نیما یوشیج و تحلیل اشعار او از این منظر می‌پردازد. او معتقد است: نیما می‌خواست زبان ادب کهن را درهم بشکند، محدودیت‌های زبان گذشته را در هم بریزد تا از آن پایه‌ها و شالوده‌ها زبان جدیدی را پی بریزد که بتواند بالقوه مسائل جدید ما را برآورده و نیازهای تازه ما را رفع کند.

آن زمانی که نیما گرایش به شیوه رمانتیک داشت مربوط به دوران‌ اول شاعری او بوده و نه دوران‌های بعد و دوران تکامل. ما این آثار رمانتیک را در اشعار آن موقع زیاد می‌بینیم. اگر شعر معروف افسانه را ملاحظه بفرمایید، بیان آن رمانتیک و عاشقانه است، ولی پیام‌هایی را هم دارد. یعنی عاشقانه، نه به آن معنای عاشقانه صرف که به شیوه بعضی از شعرهای آن زمان گفته می‌شد، بلکه نیما، پیام‌های خود را هم جسته و گریخته در شعر افسانه می‌گنجاند.

اگر به زمان این گرایش نیما یعنی رمانتیسم نگاه کنیم که در چه زمانی واقع شده بود، می‌بینیم که حدود اوضاع زمان جنگ و بعد از جنگ، گرایش‌های عمومی شاعران به این سمت بوده است. یعنی حتی بعضی از شاعرانی که بعدها به مسائل اجتماعی و سیاسی و … تمایل پیدا کردند در این برهه یا بازه به همین صورت شعر می‌‌گفته‌اند. پس نیما تنها نبود.

معاصران نیما، شاعران و شاگردان او هم همین گرایش را داشتند که در حقیقت نشان می‌دهد این قضایا کاملا قانونمند است و تصادفی نیست. پس شعر رمانتیک نیما هم تاثیرگرفته از محیط اجتماعی و ادبی و مسائل آن روز است،اما وقتی که این دوره سپری می‌شود و دوران پهلوی اول شروع می‌شود موجی از بیداری پدید می‌آید – البته قبلا در انقلاب مشروطه بیدار شده بود- این موج آرام آرام می‌آید و جایگزین آن شیوه رمانتیسم می‌شود. یعنی شاعران به طرح مسائل اجتماعی و سیاسی تمایل پیدا می‌کنند که می‌دانید این فرآیندها طبیعی است و هیچ چیزی دفعتاً و یکباره اتفاق نمی‌افتد. این تحول خیلی آرام است اما به‌هرحال وقتی نیما وارد دوره گرایش به مسائل اجتماعی و گاه سیاسی می‌شود ـ چون نیما بیشتر شاعر اجتماعی است تا سیاسی ـ دیگر به آن دوران گذشته یعنی رمانتیسم برنمی‌گردد و اینجا یک نیمای جدید را می‌بینیم که کل شعرهایش وجه اجتماعی، گاه سیاسی و جنبه آگاهی‌بخش به جامعه خود پیدا می‌کند، این یک دگرگونی است که نیما به همراه جامعه و محیط ادبی زمان خود طی می‌کند.

می‌دانید که شاعر هرقدر جدید یا پیشرو باشد، واقعا ناممکن است از گذشته تاثیر نگیرد؛ اما صحبت از کمیت و کیفیت تاثیرپذیری از شعر کلاسیک یا گذشته است. اساسا می‌شود گفت شعر نیما در دوره جدید، در قیاس با بعضی از شاعرانی مثل اخوان ـ شاگرد بزرگ نیما ـ و حتی شاملو که هرکدام به‌گونه‌ای دارای گرایش‌هایی به ادب کلاسیک و زبان ادب کهن هستند، کمتر تحت تاثیر قرار گرفته است. نیما که در دوره‌های اوایل، تحت تاثیر مولانا، شمس، حافظ و … شعر می‌گفت، به‌جایی رسید که در شعر افسانه به حافظ تاخت و سخن حافظ را فریب، نیرنگ و کذب دانست و حافظ را به اشتباه نیرنگ‌باز خواند (البته به نظر من).

با توجه به جهت‌گیری‌های آن دوره، نیما بعد از آن وارد فاز جدیدی شد که بیان آن کاملا جدید بود و این بیان جدید سنخیتی با شعرهای زمان جوانی نیما یعنی دوره‌ تقلید نیما از ادبیات گذشته، ندارد. چون نیما می‌خواست این زبان را درهم بشکند، محدودیت‌های زبان گذشته را در هم بریزد تا از آن پایه‌ها و شالوده‌های زبان جدیدی را پی بریزد که بتواند بالقوه مسائل جدید ما را برآورده کند و نیازهای تازه ما را رفع کند. در حقیقت می‌شود گفت این گرایش نیما در این ایام بود. البته آن افراطی هم که نسبت به حافظ داشت و شعر او را کید و فریب دانست، بعدها تعدیل شد و حتی در کتاب «ارزش احساسات»‌، خود نوشت که حافظ یکی از اعجوبه‌های جهان بشری است. به‌هرحال تفاوت‌هایی در زندگی و به ویژه در زندگی شعری و هنری نیما وجود دارد.

مطمئناً در مورد اشعار نیما باید پذیرفت که جای کار دارد. ممکن است ما بگوییم، کار کم انجام نشده است، اما معتقدم خیلی از کارها هنوز جنبه نخستینگی دارد یعنی می‌توان گفت، کارهای مقدماتی و اولیه است و اگر بگوییم کار تمام شده و کمال پیدا کرده است دیگر چیز تازه‌ای نیست، این واقعا خلاف سرشت ادبیات و حتی سرشت زمان ماست. به‌هرحال باید کامل شود. هرچیزی که من کمترین یا اساتید بزرگ شعر گفته‌اند باید کماکان آزمون شود، مطرح شود، مورد نقد و بررسی قرار گیرد و به گمان من جای تحقیق و پژوهش خیلی زیاد دارد.

آثار نیما ارزش صبر کردن دارد

دکتر میلاد عظیمی

چند وقت پیش نامه اعتراضی به ۲۰ سال بلاتکلیفی دستنوشته‌های نیما در فرهنگستان زبان منتشر شد و انتشار این نامه سئوالاتی را برای مخاطبان جدی شعر ایجاد کرد. برای مثال یکی از ابهامات این بیانیه این بود که منبع این نامه کجاست و این جمعی از شاعران و ترانه‌سرایان دقیقا چه کسانی هستند که اسمی از آنها نیامده است. بحث انتشار نامه‌های نیما یوشیج یکی از موضوعات چالشی در سال‌های اخیر شده است و برای فهم همه این سئوالات در زادروز نیما یوشیج، پدر شعر نو ایران، به دکتر میلاد عظیمی، پژوهشگر ادبیات در این باره نکته هایی گفته است که به روشن شدن ابهامات تشریک مساعی می کند.

من بیانیه‌ای را که منتشر شد ندیده‌ام؛ اما طبیعتا باید توجه داشته‌ باشیم که چنین پروژه‌هایی بسیار زمان‌بر و سخت است و نمی‌شود به راحتی با آن برخورد کرد. من چند ماه پیش مطلبی را برای مجله «بخارا» نوشتم و در آن ذکر کردم که کتاب «صد سال دگر» (شعرهای منتشر نشده نیما) که از سوی فرهنگستان زبان و ادب فارسی منتشر شده، اثر بسیار ارزشمندی است.

اگر عده‌ای دلواپس آن هستند که بگویند چرا این نوشته‌ها دیر چاپ شده است، در پاسخ باید بگویم که نیما بسیار بدخط بوده است و همین دلیل موجهی است تا به دوستان فرهنگستان حق بدهیم که این کار زمان‌بر باشد. از طرفی هوشنگ ابتهاج (سایه) برای من از نت‌برداری‌های نیما تعریف کرده است؛ او می‌گفت که نیما روی هر تکه کاغذی که گیر می‌آورد، یادداشت می‌نوشت، گاهی روی حاشیه روزنامه، گاهی روی پاک سیگار، گاهی هم به زبان فرانسه و با اشتباهات فراوان.

باتوجه به بدخط بودن نیما خوانش و منظم کردن این نوشته‌ها کار بسیار سخت و زمان‌بری است و تا کسی این کار را انجام نداده باشد، متوجه سختی آن نمی‌شود. شخصی که کار بدخط خوانده باشد یا نسخه خطی تصحیح کرده باشد، می‌تواند درک کند که کار چقدر پیچیده است. گاهی فهم یک کلمه در این نوشته‌ها چند روز زمان می‌برد.

عده‌ای می‌گویند که این نوشته‌ها چرا باید چاپ شود؟ من می‌گویم که انتشار این موارد بسیار ضروری است و هر چیزی که از نیما باقی‌مانده است باید چاپ شود؛ من چند وقت پیش برای شهرمان بابل یادداشتی نوشتم که در آن از همین شعرهای چاپ نشده نیما استفاده کردم. بیان همین نکته کوچک، بیانگر دلایل بزرگ آن در آینده است؛ آیندگانی که دوست دارند از پدر شعر نو بیشتر بدانند.

باید توجه داشته باشیم که نیما به دلیل شعرهایی که سال گذشته چاپ شد یا دستنوشته‌هایش نیما نشده است و این نوشته‌ها برای کسانی که کار مطالعاتی و پژوهشی انجام می‌دهند، کارآیی دارد و به دلیل آنکه نیما شخصیتی مهم در شعر معاصر بوده است، چاپ شدن این مطالب به درد کارهای تحقیقاتی می‌خورد.

اگر به کتاب اشعار منتشر نشده نیما نگاه کنید، متوجه می‌شوید که کار ارزشمندی منتشر شده است و ارزش این را داشته است تا انقدر صبر کنیم. این آثار نیما را بالا یا پایین نخواهد کرد. برای مثال عده‌ای هستند که معتقدند نیما زبان بدی دارد و اگر کتاب جدید از او چاپ نمی‌شد هم این ایرادات پابرجا بود؛ بنابراین نیما چهره‌ای تثبیت شده دارد و انتشار این آثار قرار نیست جایگاه شعری او را تغییر دهد.

این دستنوشته‌ها باید چاپ شود و من هم به آن معتقد هستم؛ اما این مطالب چیزی نیست که نان شب جامعه ادبی به آن بستگی داشته باشد و نگران آن باشند. من با دکتر علیائی‌مقدم در دانشگاه تهران همکار هستم و می‌دانم که در پروژه قبلی وی و دکتر رضوانی کار سختی انجام داد‌ه‌اند؛ اما باید توجه داشته باشیم که کار بسیار بعد از مدت‌ها پاکیزه منتشر شد.

هنرمندان بزرگ با شاهکارهای خود جاودانه می‌شوند و کارهایی مانند اتودها و دستنوشته‌هاشان تاثیری روی جایگاهشان ندارد و همان‌طور که گفتم فقط جنبه پژوهشی دارد. برای مثال خود من با این کتاب جدیدی که از نیما چاپ شد، متوجه شدم که او علاقه بسیار زیادی به شهر من بابل داشته است؛ این نکته باعث خوشحالی ما می‌شود اما سئوال من این است که آیا فهمیدن این نکته تاثیری هم در جایگاه نیما دارد؟ پاسخ خیر است.

باید توجه داشته باشیم که فهم جزئیات زندگی شخصیت‌های مهم، ارزشمند است و دریچه‌های جدیدی را روی ما باز می‌کند؛ اما تاثیری در شعر و ادبیات ندارد. کار فرهنگستان بسیار ارزشمند است و باید صبر کنیم تا ببینیم که چه اتفاقاتی در آینده رخ می‌دهد. من باز هم ذکر می‌کنم که بیانیه‌ دوستان را ندیده‌ام؛ اما باید بگویم که این افراد اگر مقدمه کتاب «صد سال دگر» را می‌خواندند، متوجه می‌شدند که دو پژوهشگر آنجا ذکر کرده‌اند که همچنان مشغول فعالیت هستند و سایر آثار به زودی منتشر خواهد شد.

من خط به خط کارهای نیما را خوانده‌ام. گاهی وقت‌ها فهم چیزهای چاپ شده از او بسیار سخت است، حال تصور کنید که خوانش چند بیت شعر یا چند خط نوشته آن هم با خط بد روی یک کاغذ دورریختنی چقدر کار سختی می‌شود.

شاعرانگی و سبک سایه

«سایه» اگر در هر کاری به قول خودش «تنبل» و «بازیگوش» بود در کار شعر شش‌دانگ و کوشنده بود. وسواس داشت. کمال‌طلب بود. شعرش، هرچه هست، محصول ممارست و مطالعه مستمر اوست. گاهی چند سال برای ساختن غزلی وقت صرف می‌کرد. از چشم‌دیدم می‌نویسم.

ستون بلاغت غزل سایه، زبان حافظ و سعدی است و او ۸۰ سال شب‌وروز با شعر حافظ و سعدی زیست.

چند غزل موفق در تتبع سبک مولانا دارد. برای همین چند غزل، دو دوره کلیات شمس تصحیح فروزانفر را کلمه‌به‌کلمه خوانده بود و زیر ابیات و مصرع‌ها و لغات و ترکیبات خط کشیده بود. زنده‌یاد محمد زهرایی می‌خواست این انتخاب‌های سایه را حروف‌چینی کند و شاید هم کرده باشد.

آنچه در وهلهٔ اول می‌توان از سایه آموخت همین ممارست و کمال‌طلبی و وسواس او در کار شعر است. به این بیت نظامی خیلی اعتقاد داشت:

آنچه درین پرده نشانت دهند

گر نپسندی به از آنت دهند

چون طبیعت کناره‌جویی داشت و نمی‌خواست به قول خودش بر سر بازار برود، فرصت کافی برای تکمیل و اصلاح شعرش داشت.

شعر سایه «شرح درد» است؛ درد «انسان». انسانی که بر روی «زمین» می‌زید و باید برای بهروزی بکوشد. مبارزه کند. راه بهروزی دورناک و صعب و «پر خون» است. سایه این راه را با عشق و امید می‌پیماید. شعر سایه منادی بزرگ عشق است. عشقی که از ساحات تن آدمی آغاز می‌شود و تا آفاق زندگی اجتماعی دامن می‌گسترد. عشقی دست‌دردست امید و انتظار و وفاداری و ایثار.

سیاست مثل خون در رگ شعر سایه روانه است. من داور بی‌طرفی برای قضاوت شعر سایه نیستم. هواخواه شعر او هستم اما گمان نمی‌کنم این سخنم دور از انصاف باشد که سایه اجمالا شعر را تا حد شعار سیاسی فرونکاسته است. شعر سایه و به خصوص غزلش کلیت و شمول دارد. حتی شعری که برای موضوع مشخصی سروده شده، غالبا تعمیم‌پذیر است. این ویژگی را از شمول غزل حافظ و سعدی و سمبولیسم اجتماعی نیما به میراث برده است.

خویشکاری شاعر خلق زیبایی است و سایه شعرهای خوب و زیبا و موفقی برای لحظات رنگارنگ زندگی ما سروده است. بخشی از مردم باشنده در قلمرو زبان فارسی، با عقاید و سبک‌های مختلف زندگی، با شعر او زیسته‌اند.

سایه عمیقا اعتقاد داشت آنچه شاعر را «نجات می‌دهد»، های‌وهوی و تبلیغات نیست. شعر خوب است. می‌گفت جامعه درنهایت شعر خوب را نگه می‌دارد و شاعر باید فارغ از قال‌وقیل شعر خوب بسازد.

پیرمرد اکنون از آستانه اجبار گذشته و شعرش را به غربال قاضی زمان سپرده است. ذاتش درایت و انصاف.

خیال می‌کنم سایه در« سفر فلکی»اش هم به انتظار دمیدن سپیده از شب ایران خواهد نشست. به امید روز بهی ایران و بهروزی مردم ایران.

سفرت به خیر شاعر مهربان…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترين مطالب اين بخش
  ترجمه‌ای سخته و پردخته

نگاهی به ترجمه‌ی جدید «غرور و تعصب»

  جایی که هنر و تاریخ به هم پیوند می‌خورند

منی برای اندیشمندان و هنرمندان شد تا ایده‌های جاودان و آثار ماندگار خلق کنند.

  چگونه باید زندگیِ نفهمیده را زندگی کنیم؟

زندگی مسئله‌ای نیست که باید حل شود، بلکه واقعیتی است که باید تجربه شود.

  در کنج دلم عشق کسی خانه ندارد

امروز سالروز درگذشت حسین پژمان بختیاری است.

  راز علاقه‌ی انسان‌ها به این موجود رعب‌آفرین

زامبی‌ها چگونه وارد دنیای ما شدند؟