اعتماد: درامنویس قهار و پرحوصلهای که با مونولوگهایش عصبهای مرده را بیدار کرد، وقتی در نود سالگی با گوشهای سپرده به نغمه غوکها آخرین نفس را کشید، ایتالیای مسحور تازه فهمید چه غولی را ازدست داده و چگونه در ماتم مردی نشسته که در واپسین هفتههای عمرش از درد آلزایمر دنبال کراوات عنابیاش در یخچال میگشت!
فاتح نوبل ادبیات اما آنقدر جزء به جزء کلمات را کنار هم چیده بود که با تعمق در هر اثرش میشد به مخفیگاه بوسهها رسید.
روزی که ماریو، مرگ تصادفی یک آنارشیست را از میان ترور، مواد مخدر و تجاوز بیرون کشید و شاهکاری ماندگار را در قاب چشمها نشاند، کاتالیکهای رادیکالِ سرزمین چکمه با پوستهای گر گرفته به ستایش مردی پرداختند که در سالهای پساجنگ یک آن بیکار ننشست و در قامت نمایشنامهنویس، کارگردان و آهنگساز، باورهایش را از هزارتوی سطرهای آهنگین برداشت و غمگینترین جشن تولدهای گیتی را برای روح مضمحل اما بیقرار خویش برگزار کرد. پیرمرد جنتلمن که در عصر سرد استکهلم دست در دست بانوی نمکینش فرانکا رامه به ضیافت شکوهمند سال قدم میگذاشت، لابد نمیدانست ساعتی بعد در آسمان پر از کبوتر، بچه دُرنایی بازیگوش جایزه ویژه نوبل را به دستش خواهد داد تا سالهای سال، به افتخارش صدای گیرای پاواروتی در گندمزارها بپیچد و داریو فو ناآرام و غیرقابل پیشبینی، قلبهای فرسوده را جلا دهد.
حالا هفت سال پس از مرگ داریو فو میتوان نشست و ساعتها درباره پیرمردی عزیز سخن گفت که دغدغه کرامت انسان عصر خود را داشت و لهیب شعلههایش در پس سالهای ماضی، همچنان از تنور جنگ جهانی دوم شورانگیزتر است.
نگرشی به نسبت شاهنامه با متون یونان باستان در آستانه روز فردوسی
تأملی پیرامون افسانه دکتر فاوست و داستان ضحاک در شاهنامه به مناسبت روز بزرگداشت فردوسی
برگزاری نمایشگاه کتاب تهران به منوال گذشته همچنان اهمیتی و فایدهای دارد؟
زندگی عکسی قابشده و محدود نیست؛ بلکه تجربهای است پیوسته و بیمرز.
۱۵ حقیقت خواندنی درباره کتاب پیرمرد و دریا ارنست همینگوی