ایسنا: آمده بود تهران وکالت بخواند اما قاطی بچههای شاعر و اعضای پیادهنظام شعر نو شد، با همه شاعران حشر و نشر داشت اما تحت تأثیر هیچیک قرار نگرفت. هیچگاه شاعر سیاسی نبود. از جمله شاعرانی بود که با فراز و فرودهای شتابناک شعر همراه نشد و کار خود را انجام داد.
به گزارش ایسنا، یکی از کارهای ۲۱ خردادماه هرسال، تماس با مفتون امینی بود برای تبریک سالروز تولدش. اگر سال گذشته در ۹۶ سالگی خاموش نمیشد، باز هم یکی از اولین کارها همین بود تا با لهجه شیرین ترکیاش، بعد از تعارفهای معمول و چاق سلامتی، از وضعیت جسمی خود و اینکه دیگر برایش خرید روزنامه سخت شده و کمی از اخبار دور است بگوید و رسالت خبرنگاری را یادآوری کند و بعد به دوستان ایسنایی سلام برساند. مجموع مکالمهمان به پنج دقیقه نمیرسید اما حسش تا چند روز ماندگار بود.
یدالله مفتون امینی به سال ۱۳۰۵ در شاهین دژ به دنیا میآید. تا ۹ سالگی در روستایشان میماند، بعد برای تحصیل به تبریز میرود و بعد از خواندن هشتم در تبریز برای وکیل شدن به تهران میآید اما به قول خودش حسابی قاطی بچههای شاعر میشود: «هر روز صبح ما در محل «تئاتر نو» در کافه فیروز جمع میشدیم و به خواندن و بحث کردن در رابطه با شعر نو میپرداختیم؛ چنانکه به این گروه پیادهنظام شعر نو گفته میشد. محمد زهری که کتاب اولش «جزیره» را منتشر کرده بود، سردسته ما بود. همچنین نصرت رحمانی که کتاب «کوچ» از او به چاپ رسیده بود. پس از آن نیز ما هم مجموعه شعرهایی منتشر کردیم و در واقع میتوان گفت شروع واقعی شعر نو از همین این دوره رخ داد. پس از آن، شاعرانی چون یدالله رؤیایی، منوچهر آتشی و رضا براهنی در شعر نو ثابت شدند، البته از ما شعرهای بهتری میگفتند؛ ولی شروع واقعی شعر نو با آنها نبود.»
اولین شعرش را خرداد ۱۳۳۱ در کنار دریاچه ارومیه گفته بود. اما فعالیت جدیاش را با انتشار مجموعه دریاچه در سال ۱۳۳۶ پی گرفته بود. دومین کتاب شعرش به نام «کولاک» سال ۱۳۴۴ چاپ شد که خود میگفت این مجموعه هم خیلی گرفت و رضا براهنی هم بر آن نقد نوشت.
معتقد بود منوچهر آتشی و محمدعلی سپانلو نیماییهای واقعی بودند. میگفت شعرهای اولیه احمدرضا احمدی را قبول دارد اما شعرهای این اواخر را نه. البته هوشنگ ابتهاج را هم شاعری کمکار و کمفروغ میخواند که البته شعرهای عالی و ماندنی دارد.
مفتون شاعر سیاسیای نبود و در اینباره میگفت: من اهل مبارزه به آن معنا نبودم. بیژن جلالی هم همینطور بود. من معتقدم که فحش دادن فایده ندارد. اسماعیل خویی فحش میدهد، فایدهاش چیست؟ از شاعری میافتد. شاعر که نباید فحش بدهد؛ شاعر باید مثل حافظ باشد. حرفش را میگوید و طوری هم میگوید که کاری نمیشود کرد. شاعر نباید با قدرت کشتی بگیرد؛ این کار شاعر نیست.
کامیار عابدی او را شاعری میخواند که همیشه خیلی با ظرافت و طمانینه با آهستگی کار میکرد. میگوید شاید بتوان گفت یکی از شاعران آهسته و پیوسته ادبیات ایران بود. این پژوهشگر ادبی بیان میکند: مفتون امینی با اینکه دوستان ادبی بسیاری داشته و با شاعرانی چون شهریار، نیما، هوشنگ ابتهاج و شفیعی کدکنی، رضا براهنی و حسین منزوی و بسیاران دیگر ارتباط داشته اما به نظر میآید فضای فکری و فرهنگی شاعری او فضای تکروانهای بوده و همیشه در چارچوب و سبک خاص خود عمل میکرده و وارد حیطههای عمومی شعر نمیشده است. بنابراین، میتوان گفت او شاعری تکرو بوده و در فضای شعری خود زندگی میکرده است، در عین حال به عنوان شاعری معتبر و شناختهشده مورد احترام اغلب گرایشهای شعری بوده؛ یعنی هم غزلهایش در دهه ۱۳۳۰ شناخته شد و هم شعرهای نیماییاش در دهه ۱۳۴۰ گل کرد و در سالهای بعد از انقلاب هم شعرهای سپیدش در مجلات و دفترهای متعدد چاپ شد و در کنار آن شعر به زبان ترکیاش به صورت جوی باریکی همواره در کنار شعرهایش جریان داشت و آن را هم ادامه میداد.
اسماعیل امینی هم میگوید: مفتون از جمله شاعرانی است که با فراز و فرودهای شتابناک شعر همراه نشده و کار خود را انجام داده است. ممکن است در جنجال و هیاهو و تیتر اول نبوده باشد اما آثاری که آفریده، آثار ماندگاری است. اینکه بگوییم شعر مفتون امینی تأثیری از شاعران بزرگ دارد، مثلا رگههای شعر نیمایی یا اخوان یا شهریار دارد و آن اندیشه و طرز تفکر در شعرش دیده میشود، واقعا اینطور نیست. او شاعر خلاقی است که زبان متمایز خود را دارد، اگرچه به این امر هیچگونه تظاهری نمیکند که میخواهد زبان خاص خود را بیافریند. زبان شعر مفتون امینی در ظاهر بسیار معمولی و طبیعی به نظر میآید اما وقتی در کنار شعرهای دیگران قرار میگیرد، برجستگی و تمایزش کاملا مشخص میشود. مفتون زبان خاص خود را دارد و در عین حال هیچگونه نشانه ساختگی و مصنوعی بودن در شعرش دیده نمیشود.
یکی از جنبههای مهم حد وسط طلایی این است که این حد وسط نسبت به افراد و شرایط مختلف میتواند متفاوت باشد.
از نظر شانتال موف جوهر امر سیاسی، نه اجماع که ستیز است.
بسیاری از کارگزاران و تصمیمگیرندگان به علت ناآشنایی با متغیرهای گوناگون مسائل رفتاری، با سادهانگاری راهحلهایی پیشنهاد میکنند که البته مبتنی با دیدگاه علمی نیست.
در این مقاله برخی از تأثیرگذارترین کتابهای برندهی جایزهی نوبل ادبیات را بررسی میشود که بر موضوعات متنوعی تمرکز کردهاند و در سبکهای نوآورانهای نوشته شدهاند.
افسوس که گاه نقدها و پاسخ نقدها بیشتر برای مطالعۀ موردی بیاخلاقی، بیادبی و مغالطه به کار میآیند تا برای کشف حقیقت.