img
img
img
img
img
مزدک پنجه‌ای

بحرانِ هوش مصنوعی در هنر و ادبیات

مزدک پنجه‌ای

اعتماد: سال‌ها پیش وقتی تاریخ ویل‌دورانت را می‌خواندم به قرنی رسیدم که نویسنده می‌گفت با ورود ماشین‌آلات به عرصه صنعت، جوامع کارگری از عواقب اعتماد بشر به آن ترسیده بودند و معتقد بودند که ماشین‌آلات سبب کاهش نیروی کارگری به عنوان سرمایه انسانی در بخش تولید خواهد شد و آن را یک بحران جدی می‌دانستند. (نقل به مضمون)
حالا رسیده‌ایم به قرنی که ربات‌ها ترس را به جان جامعه کارگری انداخته است. البته هدف من پرداختن به موضوع حقوق کارگران نیست، بلکه می‌خواهم به این پرسش بپردازم، آیا حضور ربات‌ها و هوش‌های مصنوعی در عرصه هنر و ادبیات می‌تواند خطرناک باشد یا که منجر به رقابت بین انسان و ربات شود؟ 
اخیرا با خبری در رسانه‌ها مواجه شدم که هنرمندان را به این دو پرسش مهم توجه می‌داد! 
آیا هوش مصنوعی تهدیدی برای هنرمندان و نویسندگان خواهد بود؟
اخیرا ربات هوشمند «ای‌دا، ربات شاعر و هنرمند، شعری در پاسخ به کمدی الهی دانته سروده است.»
در واقع همین تیتر می‌تواند به نوعی مخاطب را به تامل وادارد. 
«ملر، یک متخصص هنر، می‌گوید که مدل‌سازی زبانی ای‌دا بسیار ویژه است. مردم اغلب نسبت به توانایی ربات‌ها مشکوک هستند و گمان می‌کنند کار زیادی از آنها برنمی‌آید، اما واقعیت این است که مدل‌های زبانی، بسیار پیشرفته هستند و در ۹۵درصد موارد طی ویرایش، هوش مصنوعی دقت بیش از اندازه‌ای به خرج می‌دهد. ای‌دا می‌تواند در ۱۰ ثانیه، ۲۰ هزار کلمه به ما بدهد و اگر از او بخواهیم چیزی کوتاه و سریع بگوید، از میان آنچه انجام داده است انتخاب خواهیم کرد، اما این ما نیستیم که آن را می‌نویسیم.» (همشهری آنلاین) 
در واقع نقطه خطر در بخش انتهایی توضیحات این متخصص هنر اتفاق می‌افتد، آنجا که مخاطب می‌تواند با هزاران بیت شعر یا داستان مواجه شود که آفرینه هنرمند نیست!
ملر در نگاهی آسیب‌شناسانه به این دستاورد بشری آن را ناراحت‌کننده توصیف می‌کند: «ملر، این امر را که مدلسازی‌های زبانی به سرعت در حال توسعه هستند، «عمیقا ناراحت‌کننده» توصیف می‌کند. او می‌گوید:« به سرعت به جایی می‌رسیم که متن‌های تولیدشده توسط ربات‌ها دیگر از متن‌های انسانی قابل تشخیص نیستند. برای نویسندگان، این مساله بسیار نگران‌کننده خواهد بود.» (همشهری آنلاین) 
حال که طرح مساله شد، باید پرسید آیا واقعا هنرمندان با بحران جدی‌ای مواجه هستند؟ 
شاید بتوان به این نگرانی در چند گزاره پاسخ داد. 
یک. زبان موجودی زنده است و زبان ِ هنر محصول تجربه‌های هنرمند است. هنرمند زیست خود را می‌نویسد و این زیستن طی فرآیندی تبدیل به اثر هنری می‌شود وگرنه هر زیستنی، هنر نخواهد شد. 
دوم. در مساله ساختار شعر ما با ساختمانی مواجه هستیم که اسکلت آن را زبان ایجاد کرده و جان (فرم) می‌دهد. بنابراین شاعر برای تبلور یک وضعیت زیبایی‌شناسانه شعری صرفا از ابزار زبان بهره نمی‌برد، وگرنه اضطراب ملر و بسیاری می‌توانست درست باشد، اما ما می‌دانیم که برای خلق یک شعر به غیر از زبان نیازمند عناصر دیگری هستیم که می‌توان به تخیل، فرم یا محتوا و لحن اشاره کرد. در این بین احساس، استعاره کنایه، مجاز، آشنایی‌زدایی و… از ابزارهایی است که بر زیبایی‌های یک اثر می‌افزاید. نکته اینکه آیا ربات می‌تواند شعری با کارکرد زبان استعاری حافظ بسراید؟ آیا این زبان استعاری تعریف‌شده، برای ربات تولید مفاهیم چندگانه خواهد کرد؟ پاسخ من البته خیر است، چرا که وقتی صحبت از زبان می‌کنیم از یک نظام ساختاری پیچیده حرف می‌زنیم که در انسان طی فرآیند طولانی در پس فرهنگ و تمدن شکل گرفته است و بسیاری از معناهای استعاری در طول زمان مستحیل شده و جای خود را به کارکردهای تازه معنایی داده است. آیا ربات می‌تواند از کلیشه‌های استعاری بگریزد و خلق‌الساعه، مخاطب را در موقعیت‌های جدید محتوایی قرار دهد. 
«کازوئو ایشی‌گوررو، یکی از بزرگ‌ترین نویسندگان حال حاضر دنیا، در آخرین سخنرانی خود این مباحث را بیان کرده بود که احتمالا در آینده ماشین‌های داستان‌گو جای نویسندگان را می‌گیرند و اتفاقا بسیار خوشحال بود؛ چرا که معتقد است هوش مصنوعی موضوعات را جور دیگر می‌بیند و می‌نویسد و این همان هدفی است که ادبیات دارد. وقتی کلیشه‌های زبانی و معنایی تعداد بار زیادی تکرار می‌شود، کارآیی خود را در جهت هدف اصلی زبان که القای مفهوم است، از دست می‌دهد بنابراین هنرمند نیاز دارد که کلیشه‌ها و بازی‌های زبانی جدیدی را خلق کند. این همان مفهوم آشنایی‌زدایی است که ماشین‌های هوش مصنوعی می‌توانند به خوبی انجام دهند و زیبایی‌شناسی ما را تغییر دهند و این اصلا اتفاق بدی نیست.» (خبرگزاری ایبنا) 
سوم. مساله تلفیق ژانرهای هنری با یکدیگر و استفاده از امکانات و ظرفیت‌های آن از دیگر مباحثی است که می‌توان به آن اشاره کرد که منجر می‌شود هنرمندان، در اینجا شاعران را تبدیل به آفرینشگرانی چندساحتی کنند، در حالی که ربات‌ها به واسطه عدم زیست و تجربه‌گرایی‌شان و از پیش برنامه‌محور بودن‌شان، فعلا از چنین امکانی برخوردار نیستند. 
چهارم. ربات‌ها از داده‌های انسان بهره می‌برند و مغز آنها از دستاوردهای فکری انسان الگو می‌گیرد، در واقع آنها بر اساس پیش‌داده‌ها می‌توانند بسازند و از خود خلاقیتی ندارند. خلاقیت آنها معطوف به داده‌های انسانی است، بنابراین بکر نیستند. 
«کارول رومنز، شاعر، در توصیف شعر ای‌دا، برخی قسمت‌های آن را عجیب می‌داند که باعث از هم پاشیدن شعر شده و اگر بخواهد آن را شعری تجربی به حساب بیاورد، باز هم چندان اثر جالبی نیست. با این وجود، برخی تصاویر شعری او را قوی می‌داند و اعتقاد دارد که امیدی برای ربات- شاعر وجود دارد.» (همشهری آنلاین) 
پنجم. عنصر تجربه و ایده‌پردازی از ظرفیت‌های هنرمند خلاق است و آنچه سبب تفاوت هنرمندان، خاصه شاعران با یکدیگر می‌شود، تجربیات و دنیای ذهنی آنهاست. در واقع یک ربات هر چقدر هم هوشمند باشد، خود تجربه‌گر نیست، بلکه تجربیات دانشمند خود را کسب می‌کند. اما مغز انسان در تقابل با مغز یک ربات، فاقد کارکرد تک‌ساحتی است، به تعبیری انسان در زندگی خود با ده‌ها و صدها موقعیت تجربی مواجه می‌شود و ساختار مهندسی یک اثر از ده‌ها امکان و ابزار شعری بهره می‌برد. 
ششم. اگر حتی احساس را جزو ارکان اصلی شعر هم ندانیم، باید گفت ربات‌ها نمی‌توانند به دلیل فقدان تجربه حسی، مخاطب را مشعوف یا منقلب سازند. مگر اینکه مفاهیمی چون عشق، مرگ، تولد و… را به‌طور عمیق درک کنند یا به طریقی در آنها نهادسازی شود. 
هفتم: مساله دیگر، مساله سبک است، ممکن است ربات‌ها بر اساس سبک‌های از پیش طراحی‌شده، اقدام به سرایش شعر کنند اما در ایجاد سبک‌های جدید یا جریان‌سازی ناموفق خواهند بود، مگر آنکه خود جریان رباتیسم در شعر یک سبک و جریان شعری قلمداد شود که آن بحث دیگری است. در این شرایط مخاطب باید خود را با الگوها و شاخصه‌های زبان شعری ربات‌ها هماهنگ سازد یا اینکه به مرور نشانه‌ها و فرهنگ زیبایی‌شناسی شعرهایی با ساختار هوش مصنوعی توسعه یابد و مخاطبان و طرفداران خود را پیدا کند.
هشتم: عنصر جسارت شاید جزو عناصر مهم تشکیل‌دهنده آثار هنری خاصه شعر نباشد اما اگر شاعر یا هنرمندی از آن بهره ببرد و این امکان، جزیی از شاخصه‌های شخصیتی او باشد، می‌تواند در تمایز شخصیت ادبی و هنری او تاثیر بسیاری بگذارد. چنانچه نصرت رحمانی و فروغ به واسطه جسارت‌شان در هنجارشکنی و تابوشکنی‌ها برجسته شدند. آیا یک ربات می‌تواند با جسارت عمل کند؟
محمد هاشم اکبریانی در این باره می‌گوید: «یادم می‌آید که چند سال پیش میان یک کامپیوتر وگری کاسپارف (قهرمان شطرنج جهان) مسابقه شطرنج برگزار شد که در نهایت او برنده شد و وقتی پرسیدند که چطور برنده شدی، گفت من ریسک می‌کنم اما آن ریسک نمی‌کرد؛ یعنی ریسک کردن برای بشر قابلیتی است که کامپیوتر ندارد. (به نقل از ایسنا). 
نهم: موضوع دیگری که موجب برتری فعلی انسان بر ربات شاعر خواهد شد، مساله فرهنگ‌مداری و جهان‌بینی شاعر یا یک هنرمند است. به هر صورت یک اثر ادبی، برآمده از زیست، تجربه و فرهنگ زادبومی هنرمند است. بنابراین باید پرسید ربات چگونه می‌تواند بر اساس داده‌های انسانی، برخی مفاهیم را درک کند. شناخت فرهنگ نیازمند مطالعه، زیستن و درک است، با این وصف به رغم اعتقادم بر ایجاد گستره دیجیتالیسم در عرصه هنر و ادبیات و تاثیر تکنولوژی بر هنر، به نظر تولید آفرینه‌های شاخص هنری با معیارهای زیبایی‌شناسانه، نیازمند درک مفهوم تاریخ و هنر و فرهنگ است. ربات‌ها بر اساس یک ذهن کلیشه، دنیا را می‌سازند، دنیایی که هر چند پر از جذابیت و سرگرمی است اما هیچگاه به ذات هنر که بیان زیبایی است، قدم نخواهند گذاشت.

كلیدواژه‌های مطلب:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترين مطالب اين بخش
  عشق

عشق، میان آن کس که دوست دارد و آن کس که موضوع عشق است تفاوت نمی‌گذارد.

  واقع‌گرایی احمد محمود

از «همسایه‌ها» تا «مدار صفر درجه»، سیری تکاملی در آثار محمود دیده می‌شود و اگر در «همسایه‌ها» به قول خودش بیشتر براساس غریزه به نوشتن پرداخته، در «مدار صفر درجه» روایت براساس شناخت داستان پیش رفته است.

  از همزبانی تا همدلی

ما همچنان بیش از هر چیز درگیر مناسبات و درگیری‌های‌مان با غرب و در غرب هستیم و خیلی متوجه آنچه در شرق کشورمان می‌گذرد، نیستیم.

  سفری برای کشف مجدد

نقد و بررسی رمان «زندگی غیرممکن» اثر مت هیگ