اعتماد: اگر با نام چارلز دیکنز، یاد اولیور توییست، پسر بچه یتیم گرسنهای میافتید که برای درخواست یک کاسه سوپ آبکی بیشتر، تنبیه شد، باید بدانید که زندگی خانوادگی نویسنده، شرایطی کاملا متفاوت داشته است. کاترین دیکنز، همسر نویسنده، علاقه زیادی به مهمانی شام و تدارک غذا برای مهمانها داشت. خود دیکنز هم از اینکه برای مهمانیهای شام، برنامهریزی کند و آداب پذیرایی مخصوص خود را ترتیب بدهد، خوشش میآمد. کاترین، برای دیکنز ۱۰ فرزند به دنیا آورد که البته این یکی از موارد اختلافشان هم بود. دیکنز ناراحت بود که این تعداد بچه، باعث شده برای تامین مخارجشان دچار مشکل شود و برای اینکه مشکل بینشان حل شود، تختهایشان را جدا کردند و یک قفسه کتاب هم میانشان گذاشتند. جلالخالق! انگار که تولد ۱۰ بچه، همه و بهطور کامل تقصیر کاترین بوده است. البته کار نویسنده و همسرش به جدایی کشید و جورجینا، خواهر کاترین مدتی رتق و فتق امور خانواده را به عهده گرفت. شایعات زیادی پیرامون رابطه دیکنز و همسرش وجود داشت. اینکه دیکنز با زنان دیگری در رابطه بود که بعدها خود نویسنده تکذیب کرد و البته داستانهای زیادی پیرامون دلیل جدایی او از کاترین. حتی گفته میشود که دیکنز، همسرش را به عنوان بیمار روانی در آسایشگاه بستری کرد، در حالی که در تشخیص بیماری او اشتباه کرده بود. شایعات پیرامون زندگی آنها آنقدر زیاد بود که دیکنز ناچار شد بیانیهای بنویسد و در روزنامهها منتشر کند. در بیانیه دیکنز که در تایمز منتشر شد آمده است: «تمام شایعاتی که این اواخر در مورد مشکل من زمزمهشان به گوش میرسد، به طرز وحشتناکی دروغ است. هر کس بعد از این تکذیب یکی از آنها را تکرار کند، دروغگویی بیش نیست.» زندگی او و کاترین البته همیشه به این منوال نبود. کاترین در سال ۱۸۱۵ در ادینبرا، اسکاتلند به دنیا آمد و در سال ۱۸۲۴ به همراه خانواده خود به انگلستان نقل مکان کرد. او بزرگترین دختر از ده فرزند جورج هوگارت بود. پدرش روزنامهنگار ادینبرا کورانت بود و بعدها نویسنده و منتقد موسیقی مورنینگ کرونیکل شد، جایی که دیکنز به عنوان یک روزنامهنگار جوان در آن کار میکرد. دیکنز خیلی زود عاشق کاترین ۱۹ ساله جذاب شد و او را به جشن تولد ۲۳ سالگی خود دعوت کرد. کاترین و دیکنز در ۱۸۳۵ نامزد کردند و یکسال بعد در کلیسای سنت لوک چلسی ازدواج کردند. آنها زندگی خانوادگی خود را در بلومزبری ساختند، چیزی که چارلز دربارهاش نوشت که اگر بسیار ثروتمند و مشهور هم شود، هرگز به اندازه وقتی که با کاترین در آپارتمان کوچکشان زندگیشان را آغاز کردند، خوشحال نخواهد بود. در حالی که چارلز دیکنز درباره بچههای یتیمی مینوشت که برای غذای بیشتر التماس میکردند، کاترین دیکنز در اتاق کناری با دستور پخت غذاهایش مشغول آشپزی بود. کاترین، کتاب آشپزیاش را در اواسط قرن نوزدهم با عنوان جذاب «شام چه بخوریم؟» (What Shall We Have for Dinner) نوشت. کتاب آشپزی او با مقدمه همسرش با نام مستعار سرچارلزکولدستریم آغاز میشود. همسر دیکنز نیز کتاب را با نام مستعار لیدی ماریا کلاترباک نوشته است. فهرست این کتاب نه بر اساس انواع بخشهای وعده غذایی فهرستشده (مانند پیشغذا، غذای اصلی، دسر) و نه بر اساس نوع غذای اصلی (سبزیجات، ماهی، مرغ و…)، بلکه بر اساس تعداد مهمانانی که دور میز شام خود خواهید داشت، نوشته شده است. مهمانیهای شام زمانی برای ما به خاطرهای دستنیافتنی تبدیل شده بودند. بخش آخر کتاب اومیز برای چهارده، هجده یا بیست نفر است… تصورش را بکنید که زمانی دور هم جمع شدن این تعداد مهمان یکجا، چقدر برایمان دور از تصور بود. شاید باقی تصوراتمان هم مانند جمع شدن بساط کووید، ناپدید شوند. اگرچه پذیرایی از این تعداد مهمان، در هر شرایطی سخت است، اما دیکنز مهمانداری میکرد و فضای بزرگ و مناسبی برای دعوت کردن از مهمانان فراهم کرده بود. اولین نسخه از این کتاب آشپزی در موزه چارلز دیکنز در لندن نگهداری میشود. پخت غذا با گوشت گوسفند، خامه ایتالیایی و یک وعده کامل شام ویکتوریایی را میتوانید در این کتاب ببینید. میتوانید ببینید که چارلز دیکنز هم پوره سیبزمینی و ماکارونی رادر یک وعده غذایی میخورد و نویسندگان هم درست مثل ما هستند. اگرچه هر روز درگیر سوال تکراری «شام چه بخورم» هستیم و گاهی به جواب مناسبی نمیرسیم، اما خوشبختانه برای پاسخ به سوال «خانواده چارلز دیکنز شام چه میخوردند» لازم نیست به خودمان سختی بدهیم. شاید هم نگاهی به منوی غذاهای کاترین، با آن زندگی عجیب و غریبش، یک وقتی برای پذیرایی، کار ما را هم راه بیندازد.
دربارهی روابط عاطفی و فکری جلال آل احمد و سیمین دانشور به مناسبت سالگرد ازدواجشان
سالروز درگذشت محمدتقی بهار؛ شاعر، ادیب، روزنامهنگار و سیاستمدار
عرض ارادتی به روح مینوی دکتر محسن جهانگیری، استاد فقید فلسفه دانشگاه تهران
سعدی، آزادی واقعی را برآمده از مهرورزی انسانی میشناسد و ازهمینروست که انسان بیتفاوت نسبت به رنج دیگران یا آدم بیعشق را از جرگهی انسانیت خارج میداند.
چرا اینفلوئنسرها به کارهای عجیب رو آوردهاند؟