من سخت کتاب میخوانم یا بهتر بگویم، پیشرفتِ خواندن یک کتاب برایم به کندی اتفاق میافتد. این موضوع به مسائل مختلفی برمیگردد که در این مقال نمیگنجد و اصلا ربطی به بحث ندارد. اما آنچه باعث شد دو کتاب «آفتابگرفتگی» و فلسفه علم در پرتو حکمت خالده» را معرفی کنم شکستن این پیشرفتِ کُند در خواندن کتاب بود. دو کتاب را در دو نشست خواندم، بی کنارگذاشتن کتاب و موکول کردن به ساعتی یا روزی دیگر. همین دلیل کفایت میکرد برای معرفی کتاب، به سراغ کتابهای مذکور بروم.
یک:« آفتابگرفتگی»
این کتاب جستارهای است از امیرخداوردی که با نگاه به تجربههای فردی خود، تلاش کرده تاملی کند در باب رمان و مذهب. موضوعی که میتواند بستر تامل و گفتوگو قرار بگیرد و نویسنده در این زمینه، قدم نخست را برداشته تا بستر این نوع نقدها و چالشها فراهم شود.
اینکه رمان و مذهب چه نسبتی باهم دارند و آیا این دو موضوع میتوانند با هم ارتباط برقرار کنند و خروجی این تعامل چه خواهد بود، دال مرکزی این کتاب است. امیر خداوردی، هم داستاننویس است و هم تحصیلات دینی دارد و در پیرامون موضوع به خوبی توانسته مسائل دو دیدگاه مختلف را تشریح کند. یکی دیدگاه مذهبیونی که با رمان مخالفند و آن را در تقابل با دین میدانند و دیگری، دیدگاه دیندارانی که رویکردی مثبت به رمان دارند و آن را یکسره در تقابل با دین تعریف نمیکنند.
کتاب «آفتابگرفتگی: جستارهایی دربارهی رودررویی مذهب و رمان در ایران معاصر»، ده جستار دارد که عناوین آن به این صورت است: «حقیقت رمان»، «پیامبران عصر جدید»، «مومنان عصر جدید»، «تفسیر رمان»، «کتمان رمان»، «تحریف رمان»، «اعجاز رمان»، «مهجوریت رمان»، «جهان بدون رمان» و «جهان رمان». به نظر میرسد این موضوع برای فضای داستاننویسی ما یک قدم روبهجلو باشد، چه حتا مخالف موضوع باشیم چرا که در هم تنیدگی ادبیات و الهیات موضوعی نیست که بتوان چشم بر آن بست. یادآوری این نکته ضروری است که کتاب همه توقع ما را برآورده نمیکند اما در نوع خود به عنوان اولین اثر در این حوزه کاری جسورانه است.
دو: «فلسفه علم در پرتو حکمت خالده»
این کتاب که اثر محمود بینای مطلق و علیرضا کریمی زیارانی است، نسخه اصلی آن به زبان انگلیسی نوشته شده و علیرضا ابراهیمزاده آن را به زبان فارسی برگردانده است. کتاب مورد نظر، شبیه کتاب قبلی نظرات قابل تاملی دارد و مخاطب را به یک بار اندیشه مجدد دعوت میکند. نویسندگان معتقدند علم جدید به پشتوانه دستاوردهای فناورانهاش عملا برای بسیاری از معاصران ما منشأ حقیقت قلمداد میشود درحالی که این گزاره قابل خدشه است و تلاش نویسندگان در طول کتاب همین است. ارائه نقدهایی به این تفکر و ایجاد تلنگری در مخاطب که قدری جامعتر به مسائل علم بیندیشد.
نویسندگان با تشریح این استدلال که اتکای علم جدید صرفا بر استدلال و دادههای تجربی چنان ظاهر واقعبینانهای به آن داده که عملا علم تجربی را به مرجعی بلامنازع بدل کرده است، سراغ بررسی دقیق محدودیتهای درونذاتی فکر استدلالی و تحقیقات تجربی رفتهاند، آنها کوشش کردهاند نقدی عقلانی درباره بنیادهای علم جدید ارائه کنند.
«فلسفه علم در پرتو حکمت خالده» با بیان روایتی دیگر از فلسفه علم، به ماهیت علم جدید و همچنین به ماهیت علم از دیدگاه حکمت خالده میپردازد و علت وجودی معنویتهای کاذب را نیز گوشزد میکند.
این کتاب که مشتمل بر 6 فصل است به مباحث زیر میپردازد. فصل اول: پرسشهای بنیادین که شامل موضوعاتی چون «علم چیست؟»، «دیدگاههای جدید درباره علم»، «محدودیتهای عقل جزوی»، «چگونه میتوان به درستی یا نادرستی نظریهای پی برد؟» و «سوژه و ابژه علم». فصل دوم: قوای شناخت در انسان است که شامل «یادآوری افلاطونی و این مطلب که «آیا سعی در رد یادآوری افلاطونی موفق بوده است؟»، است.
فصل سوم اما به مراتب و اطوار هستی میپردازد. در این فصل به «مراتب هستی»، «سمبولیسم، زبان متافزیک»، «اطوار هستی»، «پیامدهای نداشتن دیدگاه متافزیک» پرداخته میشود. در فصل چهارم نوبت به بررسی آموزه علتها میرسد که «علت آلی»، «علت نمونهای» و «اهمیت علت نمونهای» از جمله بحثهای این فصل است. فصل پنج اما علم در آیینه ادیان مورد مداقه قرار میگیرد. «نمونههایی از علم در کتابهای آسمانی»، «علم و گمان پیشرفت»، «آیا همه علوم از دید ادیان خوباند؟»، «شناختشناسی در آموزههای ادیان» و «اشارههایی به مراتب متعدد هستی در منابع سنتی» موضوعات این بخش است. در پایان، فصل ششم درباره ناسازگاری علم جدید با دین است. «سخن پایانی»، «علم جدید و حکمت خالده» و «ماهیت علم تام» موضوعات پایانی این فصل و کتاب را تشکیل میدهند.
زامبیها چگونه وارد دنیای ما شدند؟
به مناسبت زادروز بیژن جلالی
او در آینه خودخندی شخصیتهای دایی جان ناپلئون خودش را میبیند و در حقیقت به خود وجودیاش میخندد.
مگر میشود فرهنگ این کشور را تنها با دو سطر اینجا در «فیسبوک» و سه سطر آنجا در توییتر و تلگرام ارتقا داد؟
شوروی آدامس را سرگرمی کاپیتالیستی تلقی میکرد.