مصاحب: یکی از دشوارترین کارها، گفت و گو با شخصی است که عزیزی را از دست داده است. ولی گاهی اطرافیان نمیدانند برای تسلی بخشیدن فرد داغدار بهتر است چگونه رفتار کنند. ما تلاش داریم که تمامی مواردی که در برخورد با فرد داغدار باید رعایت شوند را بگوییم. پس با ما همراه باشید.
بارها شنیدهایم که «مرگ و زندگی دست خداست» و کسی از فردای خویش خبر ندارد؛ ولی زمانیکه شخص عزیزی را از دست میدهیم، نمیتوانیم منطقی فکر کنیم و درگیر احساسات میشویم. در این مواقع تنها چیزی که میتواند ما را آرام کند، دوستان و نزدیکانی هستند که با روحیه ما اشنا هستند و میتوانند با حرفهایشان و دل داریهایشان ما را تسکین بدهند.
مراحل عزاداری فرد داغدار چیست؟
زمانی که انتظار اتفاق افتادن اتفاقی را ندارید، طبیعی است که در برخورد اولیه با آن پدیده، شوکه بشوید. مرگ هم همین طور است؛ سهمگین و غیرقابل باور! مرگ تنها اتفاقی است که جبرانی برایش وجود ندارد و این موضوعی است که افراد بازمانده نمیتوانند هضم کنند. مواجهه افراد با از دست دادن عزیزانشان بطور کلی چند مرحله دارد:
مراحل پذیرش اتفاق ناگوار مرگ عزیزان
۱. مرحله انکار: در این مرحله فرد داغدار سوالاتی میپرسد مانند: «چرا فلانی نمیآید؟»، «چرا خبری از او ندارم؟»، «چرا وقتی او را صدا میکنم جواب نمیدهد؟» و از پذیرش مرگ عزیزش طفره میرود. شما در این مرحله نمیتوانید منطقاً به وی بقبولانید که مرگ حادثهای طبیعی است و فردی که از دست رفته است، هیچوقت باز نمیگردد.
شاید به دنبال بهترین جملات و کلماتی باشید که وی را آرام کند ولی باید به وی فرصت بدهید که ناباوری خویش را ابراز کند تا در ارامش بیشتری با مرگ عزیزش کنار بیاید. این اتفاق بیشتر زمانی می افتد که مرحوم یا مرحومه، به مرگ عادی از بین نمیروند؛ به عنوان مثال در اثر تصادف غیرمنتظره یا سکته قلبی (بدون سابقه عارضه قلبی)، در دعوای خیابانی، بر اثر سرقت و… میمیرند. از دست دادن فرزند و کودک خردسال هم از این دست مرگهاست که فرد داغدار نمیتواند آنرا برای خود توجیه کند؛ پس کل پدیده مرگ را انکار میکند.
۲. مرحله خشم: زمانیکه از مرحله انکار مرگ عزیزانمان بیرون می اییم، امکان دارد ناباوری خویش را با حس خشم جایگزین کنیم. بارها در مراسم ختم شنیدهایم که به اعتراض گفته شده است «چرا من را نبردی؟ مگر گناه وی چه بود؟» یا «او که در زندگی به چیزی نرسیده بود، چرا او را بردی؟». این صحبتها بیانگران است که فرد داغدار و عزادار، مرگ را پذیرفته است ولی حس بی عدالتی میکند و سخنانی بر زبان میآورد که اندوهش را بیشتر میکند. گاهی در این مرحله به فرد گفته میشود: «کفر نگو» و شخص را از ابراز خشم منع میکنند.
۳. مرحله غم: این مرحله معمولاً نسبت به مراحل گذشته، طولانیتر است. پوشیدن لباس مشکی، ماندن بر سر مزار، گریه و اندوه تمام نشدنی، مرور خاطرهها، زیر و رو کردن وسایل عزیز از دست رفته و… همه از مسائلی است که در این مرحله گریبان فرد داغدار را میگیرد. بهترین کلمات و جملاتی که میتوانید در این مرحله به فرد داغدار بگویید جملاتی است مثل «یادش به خیر، جایش خیلی خالی است».
۴. مرحله پذیرش: پذیرش مرگ به زبان آسان است و برای فرد داغدار، این امر محال بهنظر میرسد. حتماً شنیدهاید که گفتهاند «داغش همیشه روی دلم است» و «جگرم آتش میگیرد وقتی یادش می افتم». چنینسخنانی به معنیان است که فرد سوگوار مرگ را پذیرفته است و میداند جای خالی عزیزش هیچوقت پر نمیشود و با این جملات بر عمق اندوه خویش مهر تاییدی می زند و نیاز دارد هم دردی اطرافیانش را برانگیزد. در این مرحله فرد تقریباً به زندگی معمولی بازگشته است و میتواند عادیتر از گذشته باشد.
چگونگی برخورد با افراد داغدیده
بازگو کردن خاطره
خیلی وقتها بهتر است به جای دلداری دادن، خاطرهای از فرد از دست رفته بازگو کنید. با این کار هم یادش را گرامی داشتهاید هم ممکن است باعث شوید فرد داغدار با یاد و خاطره عزیزش تسکین پیدا کند؛ ولی تلاش نکنید که خاطرهای خندهدار تعریف کنید. توقع زیادی است که فرد عزادار اندوهش را کنار بگذارد و به خاطره شما بخندد و با این کار باعث آزردگی وی میشوید.
«نگران نباش، به زودی حالت بهتر میشه»
در حالیکه قصد کمک به فرد داغدار برای نگاه به آینده را دارید، توجه به این نکته بسیار مهم است که به وی زمان لازم برای عبور از مرحله عزاداری داده شود. به هیچ وجه او را تحت فشار برای غلبه بر احساسات جریحه دار شدهاش قرار ندهید.
همیشه آمادهٔ کمک باشید
نه تنها در چند روز اول که دوستان و اقوام بسیاری حضور دارند بلکه حتی ماههای بعد که ایشان به روال عادی زندگی خویش برمی گردند آمادهٔ کمک باشید. به این طریق میتوانید ثابت کنید که «دوست خالص» هستید، دوستی که در زمان «تنگی» کنار دوستش باقی میماند.
نگویید «او الان در جای بهتری است»
به جز مواردی که شما مطمئنید که فرد مرحوم و فرد داغدار هر دو به زندگی پس از مرگ اعتقاد دارند، گفتن این جمله میتواند اهانت آمیز و ناراحت کننده باشد. بجای آن بهتر است که به رنج و ناراحتی که فرد عزادار تحمل میکند اقرار کنید.
اصرار نورزید که نباید غصه بخورند
شاید بخواهیم به فرد داغدار بگوییم، ‹آرام باش، آرام باش، گریه نکن.› ولی اغلب بهتر است بگذاریم اشکها جاری شوند.
نگویید غم آخرتان باشد
اظهار هم دردی و آرزوی خوب برای فرد داغدار نباید در بطن خویش خواسته بدی را برای او به دنبال داشته باشد. عبارتهایی مثل خداوند به شما صبر دهد، خداوند بخاطر صبرتان به شما اجر دهد، یا خداوند به شما سلامت دهد یا آرزومند سلامت شما هستیم، میتوانند مناسبتر باشند. به یاد داشته باشیم که دعا و آرزو برای طول عمر داغدیدگان، اگرچه ممکن است تلویحاً و غیرمستقیم به معنای ایجاد امکان تحمل مصیبتها و تجربه داغهای دیگر نباشد ولی اثر مثبت آن بیشتر است.
نحوهٔ صحبت کردن با شخص داغدیده
صحبت را عوض نکنید
هنگامی که با دوستتان هم دردی میکنید صحبتهای بی ربط نزنید. برای کسی که در شرایط سختی قرار دارد از این شاخه به آن شاخه پریدن، سخت و در پایان خسته کننده خواهد بود. به جای این کار به وی دل گرمی بدهید که میتواند روی شما حساب باز کند، بعد اجازه بدهید هر چقدر نیاز دارد تنها باشد.
حتماً به وی نشان بدهید که میتواند هر چه قدر بخواهد با شما درددل کند یا نیازهای خویش را بگوید.
این نیز بگذرد!
این جمله تنها وقتی خوب است که در خصوص دیگران بکار برود اما نه وقتی که عزیزی از دست رفته باشد! اگر به فرد داغداری بگویید بزودی حالش بهتر خواهدشد و همه چیز مانند سابق میشود و بهتر است به مسائل مثبت فکر کند و… مانند این است که همه دردشان را نادیده گرفته باشید. باید به افراد داغدار فرصت داد و صبر کرد خودشان به این نتیجه برسند که دست از سوگواری بکشند.
نصیحت نکنید
موقع هم دردی با دوست او را نصیحت نکنید.
اشخاص خیلی کمی حاضرند که در موقع ناراحتی، به نصیحتهای سایرین گوش کنند. تنها زمانی دوستتان را راهنمایی کنید که خویش او مستقیماً از شما درخواست کرده باشد. در غیر اینصورت، بیان کردن جملاتی مثل «همه چیز به مرور زمان درست می شه» نشان میدهد که شما فکر میکنید بهتر از وی از شرایطی که در آن قرار دارد اطلاع دارید.
گوش دهید
درصورتی که شخص سوگوار میخواهد بیشتر صحبت کند حتماً به صحبتهایش گوش دهید. ممکن است در ذهنتان لیستی از جملاتی را که میخواستهاید بگویید وجود داشته باشد ولی فراموش نکنید که وی داغ دیده است و احتیاج به حرف زدن دارد. پس فعالانه به صحبتهایش گوش دهید.
در مورد خودتان صحبت نکنید
درصورتی که تجربه مشابهی داشتهاید میتوانید در حد یک جمله به آن اشاره کنید. به عنوان مثال «من هم پدرم را از دست دادهام.» ولی لزومی ندارد بیش از یک جمله در مورد خودتان بگویید یا خاطرات خودتان را نقل کنید! هر قدر هم این تجربه مشابهت داشته باشد بهتر است دربارهٔ آن زیاد صحبت نکنید به دلیل آن که بیشتر از آن که نشانگر هم دردی شما باشد نشان دهندهٔ درگیری شما با تجارب فردی خودتان است.
عاقبت جویی و سؤال و جواب نکنید
«حالا میخواهی چه کار کنی؟»، «تصمیمت برای آینده چیست؟!»، برنامهات چیست؟!» اینها سوالاتی هستند که باید از پرسیدنش پرهیز کنید. تصور کنید دوست صمیمیتان همسر جوانش را از دست داده و اکنون دو فرزندش بدون پدر ماندهاند. آیا مجلس ختم موقعیت مناسبی است تا از وی سؤال کنید که برای آیندهاش چه برنامهای دارد؟!! این کار بسیار اشتباه است! فرد عزادار در شرایطی نیست که بتواند برای آیندهاش هیچگونه تصمیم گیری داشته باشد. برای وی به میزان کافی آینده مبهم و سؤال برانگیز هست. بنابراین بهتر است با این دست سؤالات وی را نیازارید.
عشق، میان آن کس که دوست دارد و آن کس که موضوع عشق است تفاوت نمیگذارد.
از «همسایهها» تا «مدار صفر درجه»، سیری تکاملی در آثار محمود دیده میشود و اگر در «همسایهها» به قول خودش بیشتر براساس غریزه به نوشتن پرداخته، در «مدار صفر درجه» روایت براساس شناخت داستان پیش رفته است.
ما همچنان بیش از هر چیز درگیر مناسبات و درگیریهایمان با غرب و در غرب هستیم و خیلی متوجه آنچه در شرق کشورمان میگذرد، نیستیم.
فرانچسکو بریوسکی درگذشت.
نقد و بررسی رمان «زندگی غیرممکن» اثر مت هیگ