☘ ای برادر عقل یک دم با خود آر
دم به دم در تو خزان است و بهار
☘ از بهاران کی شود سر سبز سنگ
خاک شو تا گل نمایی رنگ رنگ
آغاز بهار و روز سال نو و نوروز همیشه مضمون ادبیات بهاریهای در شعرهای کلاسیک و مدرن فارسی بوده است .
این بهاریه ها از حالتی رومانتیک، عاطفی، هیجانی، تخیلی و تکنیکهای هنری ادبی برخوردارند و شور و شوق زندگی در طبیعت سر سبز را به خواننده القا میکنند.
بهاریه های ادبی رومانتیسم طبیعت گرای ناتورالستی را به دقت هر چه تمام نمایندگی میکنند و سرشارند از تقویت زندگی در طبیعت سرسبز بهاری.
اما تنها استثنای غیر رومانتیکی تخیلی در ادبیات بهاریه پارسی، «بهاریه های مثنوی مولوی» است.
بهاریه هایی که برخوردار از مضمونهای الاهیاتی با نگاه فلسفی به پیوند طبیعت – زندگی – رستاخیز در انسان است و به ما نشان می هند هر بهار طبیعت انگار از نو بازسازی میشود و لذا انسان نیز باید بهار را این گونه بازخوانی کند تا بتواند زندگیاش را از نو بر مدار یک نگاه فلسفی الاهیاتی متافیزیکی به طبیعت خداوندی سامان دهد.
بهاریه های مندرج در مثنوی معنوی مولوی (متنی که به گفته علامه اقبال لاهوری، پاکستانی پارسی گوی؛ «قرآن عجم» و «زبور پارسی» نامیده شده است!) این چنین هستند.
این بهاریه ها با ترجمه و تفسیر و تعبیر شاعرانه از زبان هنری ادبی «نگاه قرآنی به طبیعت خداوند» را روایت میکنند و لذا تلاش میکنند تا انسان را – به معنای جهانی آن فارغ از مرزهای تاریخی، جغرافیایی، فرهنگی، مذهبی، قومی، نژادی، جنسیتی، زبانی – متوجه سرشت و سرنوشت الاهیاتی طبیعت کنند.
تا انسان بتواند تحولات و تغییرات شگرف طبیعت در هر بهار را هم چون دگرگونی در فطرت ثانوی زندگیاش در درون خود، یعنی در ذهن، روح، خرد و عقلش به طرزی وجودی معنا کند و از آن «درس زندگی بهاریه ای» برگیرد.
به این قرار بهاریه های مثنوی مولوی، بهار و زنده شدن طبیعت خداوندی را در هر روز نو، در سال نو و نوروز بسان «رستاخیز و قیامت و معاد» معنا میکنند که به نوعی زدن پُل بین «زندگیروزمره – طبیعت – دنیا – آخرت» است.
نهایت این که بهاریه های مولوی (هم در دیوان شمس تبریزی و هم مثنوی معنوی) پیوند میان «طبیعت شناسی، الاهیات، فلسفه، انسان شناسی و هستی شناسی» است.
اینک چند نمونه مختصر ازین بهاریه های مثنوی معنوی مولوی و دیوان شمس تبریزی به رسم هدیه طبیعت بهاری سال ۱۴۰۰ خورشیدی برای تامل الاهیاتی فلسفی وجودی در زندگی روزمرهمان
☘️ این درختانند هم چون خاکیان
دستها برکردهاند از خاک دان
☘️ سوی خلقان صد اشارت میکنند
آن که گوش استش عبارت میکنند
☘️ با زبان سبز و دستان دراز
از ضمیر خاک می گویند راز
☘️ تیز گوشان راز ایشان بشنوند
غافلان آواز ایشان نشوند
☘️ گفت پیغمبر ز سرمای بهار
تن مپوشانید یاران زینهار
☘️ زان که با جان شما آن میکند
کان بهاران با درختان میکند
☘️ لیک بگریزید از برد خزان
آن کند که کرد با برگ ورزان
☘️ این خزان نزد خدا نفس و هواست
عقل و جان عین بهارست و تقاست
☘️ ای برگ قوت یافتی تا شاخ را بشکافتی
چون رستی از زندان بگو تا مادرین حبس آن کنیم
☘️ برگها چون شاخ را بشکافتند
تا به بالای درخت اشتافتند
☘️ در زمستانشان اگر چه داد مرگ
زندهشان کرد از برای داد و برگ
☘️ این بهار نو ز بعد برگ ریز
هست سر آن وجود رستخیز
☘️ در بهار آن سرها پیدا شود
آن چه خوردست این زمین رسوا شود
☘️ گویی قیامت است که بر کرد سر ز خاک
پوسیدگان بهمن ودی مردگان پار
☘️ تخمی که مرده بودکنون یافت زندگی
رازی که خاک داشت کنون گشت آشکار
☘️ از بهاران کی شود سرسبز سنگ
خاکشو تا گل نمایی رنگ رنگ
و نهایتاً تبلور «نگاه قرآنی» به پیوند «طبیعت – هستی – انسان – خداوند» در این گزاره شاعرانه الاهیاتی فلسفی در مثنوی معنوی مولوی
☘️ جمله ذرات عالم در نهان
با تو می گویند روزان و شبان
☘️ ما سمیعیم و بصیریم و هشیم
با شما نامحرمان ما خامشیم
اینک در پایان این سالهای سرتاسر زمستانی!؟ بهار را با نگاه بهاریه مثنوی معنوی مولوی و نگاه الاهیاتی فلسفی او به زندگی سبزینه کنیم و زندگیدن بهاری را در مرگیدن زمستانی جاری کنیم و با معنای قرآنی، از نوع تعابیر بهاریه ای مثنوی معنوی مولوی به بهارها و نوروزها، زندگی را بهاری بیاغازیم و از نو بهار را در زمستان تاریخی اجتماعیمان! سر زندگی کنیم که زمستان و بهار در درون ما است و از درون ماست که خزان، زمستان و بهار به جهان فرهنگی برون ما میتراود
تا باد چنین بادا
[ان فی خلق السموات و الارض و اختلاف اللیل و النهار لآیات لاولی الالباب …/ قرآن کریم: سوره نسا، آیه ۱۹۰]
پیشنهاد کتابخوانی رؤیا دستغیب
پیشنهاد کتابخوانی مریم نصراصفهانی
پیشنهاد کتابخوانی شیما بحرینی
پیشنهاد کتابخوانی آناهید خزیر
پیشنهاد کتابخوانی گیتی صفری