img
img
img
img
img

هدیه پرومته

کامران مشفق آرانی

اعتماد: برنار استیگلر (Bernard Stiegler) از آن دسته متفکرانی است که نمی‌توان او را تنها یک فیلسوف دانست؛ صد البته که او در ایران کمتر شناخته شده ولی در واقع او بیشتر یک نقاد فرهنگ، یک نگرانِ آینده و یک مبارز فکری در برابر سلطه بی‌واسطه تکنولوژی بر ذهن انسان است. آثار او نشان می‌دهند که چگونه ابزارهای دیجیتال، سرمایه‌داری شناختی و اتوماسیون گسترده، نه‌تنها شیوه زیستن ما را دگرگون کرده‌اند، بلکه به تدریج امکان تفکر انتقادی و سوژگی را از میان برده‌اند. او که در سال ۱۹۵۲ در فرانسه متولد شد، زندگی‌اش را به کاوش در نسبت میان تکنیک (شما به فارسی بخوانید فناوری)
و زمان، میان رسانه و حافظه جمعی و
میان اقتصاد و آگاهی سپری کرد. سه‌گانه
«Technics and Time» از مهم‌ترین آثار اوست که در آن نشان می‌دهد چگونه تکنولوژی نه صرفاً یک ابزار، بلکه سازنده خودِ انسان است؛ پدیده‌ای که هم قدرت رهایی‌بخشی دارد و هم می‌تواند به زوال خلاقیت و اندیشه بینجامد.

زمان‌بندی توجه

و فقیرسازی روحی

برنار استیگر در بررسی خود از تاثیر فناوری‌های دیجیتال بر ذهن انسان، بر ایده‌ای که آن را «زمان‌بندی توجه» می‌نامد، تاکید دارد. به اعتقاد او، پلتفرم‌های دیجیتال با الگوریتم‌های پیشرفته و جریان پیوسته اطلاعات، نه تنها رفتارهای ما را پیش‌بینی می‌کنند، بلکه با هدایت ناخودآگاه، دامنه توجه و نوع اندیشیدن ما را نیز تغییر می‌دهند. این امر باعث می‌شود که افراد کمتر درگیر تفکر عمیق و تأمل شخصی شوند و بیشتر در معرض جریان‌های بیرونی اطلاعات قرار گیرند که از سوی رسانه‌ها و شرکت‌های بزرگ فناوری کنترل می‌شود. از این منظر، عصر دیجیتال نه تنها شیوه زیستن ما را تغییر داده، بلکه ساختار ذهنی ما را نیز دچار دگرگونی کرده است.

استیگلر بر این باور بود که در عصر اقتصاد دیجیتال، ما در معرض «فقیرسازی روحی» قرار گرفته‌ایم و کمتر کسی است که این حقیقت عیان را انکار کند؛ رسانه‌ها و پلتفرم‌های اجتماعی، با تسخیر حافظه و توجه ما، امکان خودآگاهی را به‌تدریج از بین می‌برند. اما او نه یک بدبینِ سرسخت، که مبتلا به یک امیدواری انتقادی بود، وی با این باور که اگر انسان بتواند آگاهانه با فناوری روبه‌رو شود، شاید هنوز راهی برای بازپس‌گیری تفکر و تخیل که اصلی‌ترین خاستگاه خلق است، باقی مانده باشد. برنار استیگلر در نخستین جلد از مجموعه «تکنیک و زمان» با عنوان «خطای اپیمتئوس»، به کندوکاو عمیقی در ماهیت رابطه انسان با فناوری می‌پردازد، این متفکر فرانسوی با نگاهی نو به اسطوره یونانی پرومتئوس و برادرش اپیمتئوس، درکی تازه از چیستی انسان و نسبت او با ابزار ارایه می‌دهد.

داستان از آنجا آغاز می‌شود که زئوس، خدای خدایان، به دو برادر ماموریت می‌دهد تا میان موجودات زمینی، استعدادها و توانایی‌ها را تقسیم کنند، اپیمتئوس که مسوولیت این کار را برعهده می‌گیرد، به هر موجودی ویژگی خاصی می‌بخشد: به پرندگان بال و پر، به شیر قدرت و چنگال، به خرگوش سرعت و چابکی، اما در این میان چیزی برای انسان باقی نمی‌ماند، این فراموشی سرنوشت‌ساز، به تعبیر استیگلر، نقطه عطفی در تاریخ بشر است. پرومتئوس که نگران سرنوشت انسان‌هاست، برای جبران این کاستی، به قلمرو خدایان دستبرد می‌زند و آتش را که نماد دانش فنی است، به انسان‌ها هدیه می‌دهد، از این لحظه به بعد، انسان موجودی می‌شود که برای جبران نقص ذاتی خود، ناگزیر از ساختن ابزار و به کارگیری فناوری است.

نقص اولیه

و برون حافظه

این نگاه استیگلر به فناوری، شباهت‌هایی با دیدگاه‌های فیلسوفانی مانند والتر بنیامین و فردریک کیتلر دارد که به تاثیر رسانه‌ها و ابزارهای تکنولوژیک بر شکل‌گیری ادراک انسان پرداخته‌اند. بنیامین، در تحلیل خود از تاثیر صنعت چاپ و سینما بر تجربه زیبایی‌شناختی، استدلال می‌کند که فناوری‌های بازتولید هنری، نوعی تغییر در شیوه مواجهه انسان با جهان ایجاد می‌کنند. استیگلر نیز با این دیدگاه همسو است، اما تمرکز او بیشتر بر پیامدهای اجتماعی و روان‌شناختی فناوری‌های دیجیتال است. به باور او، اگرچه فناوری‌ها به بشر امکان کنترل و تغییر محیط خود را داده‌اند، اما در عین حال، خودآگاهی او را نیز شکل داده و گاهی محدود کرده‌اند.

استیگلر با بهره‌گیری از دیدگاه‌های فیلسوف آلمانی، مارتین هایدگر و انسان‌شناس فرانسوی، آندره لروی-گوران، نشان می‌دهد که این «نقص اولیه» در واقع منشا برتری انسان بر سایر موجودات شده است، به باور او، عدم تخصص و نداشتن ویژگی‌های از پیش تعیین شده، به انسان این امکان را داده تا با خلاقیت و نوآوری، محدودیت‌های طبیعی خود را پشت سر بگذارد. مفهوم کلیدی «برون‌فکنی» که استیگلر از لروی-گوران وام می‌گیرد، نشان می‌دهد چگونه انسان توانایی‌های ذهنی و جسمی خود را در قالب ابزار و فناوری به بیرون فرافکنی می‌کند، این فرآیند که از ساده‌ترین ابزارهای سنگی آغاز شده، امروز به پیچیده‌ترین سیستم‌های هوش مصنوعی رسیده است.

امروزه، فرآیند برون‌فکنی در اشکالی کاملاً متفاوت از گذشته بروز یافته است. ظهور هوش مصنوعی، روباتیک و داده‌های کلان (Big Data) نشان می‌دهد که چگونه نه‌تنها ابزارها، بلکه خود فرآیند تفکر نیز در حال انتقال به بیرون از ذهن انسان است. سیستم‌های هوش مصنوعی، به‌ویژه مدل‌های یادگیری ماشین، قادرند تصمیم‌گیری‌هایی انجام دهند که تا چند دهه پیش فقط در حیطه توانایی‌های انسانی قرار داشت. این مساله چالش‌هایی اساسی را در مورد استقلال ذهنی انسان و نقش او در تصمیم‌گیری‌های اجتماعی و سیاسی ایجاد کرده است. استیگلر معتقد است که چنین تحولاتی باید به دقت مورد بررسی قرار گیرند، زیرا بدون درک عمیق پیامدهای آنها، ممکن است جامعه به سمت اتوماسیونی برود که قدرت تفکر انتقادی و خلاقیت فردی را به‌شدت کاهش دهد.

نویسنده در ادامه به مفهوم مهم «برون‌حافظه» می‌پردازد، این اصطلاح به معنای ثبت و ذخیره تجربیات و دانش بشری در قالب‌های مادی است، از نقاشی‌های غاری و الواح گلی گرفته تا کتاب‌ها و پایگاه‌های داده دیجیتال، همگی نمونه‌هایی از برون‌حافظه هستند که امکان انباشت و انتقال دانش را بین نسل‌ها فراهم می‌کنند. بخش چشمگیری از تحلیل استیگلر به بررسی رابطه پیچیده میان زمان، حافظه و فناوری اختصاص دارد، او با ظرافت نشان می‌دهد که چگونه ابزارها و فناوری‌ها نه تنها درک ما از گذشته را شکل می‌دهند، بلکه بر نحوه تصور ما از آینده نیز تاثیر عمیقی می‌گذارند، این مساله در عصر دیجیتال که سرعت تحولات فناورانه به اوج خود رسیده، اهمیتی دوچندان یافته است.اندیشمند فرانسوی با دقت تمام توضیح می‌دهد که چگونه هر پیشرفت فنی، تغییری بنیادین در ساختار آگاهی انسان ایجاد می‌کند، برای نمونه، اختراع ساعت مکانیکی نه فقط شیوه اندازه‌گیری زمان، بلکه تجربه زیسته ما از گذر لحظات را نیز دگرگون ساخته است، به همین ترتیب، رسانه‌های دیجیتال امروزی نیز در حال بازتعریف مفاهیم حافظه، هویت و روابط انسانی هستند.

جهان فنی و تجاری‌سازی شناخت

استیگلر در فصل‌های میانی کتاب به کاوش در مفهوم «جهان فنی» می‌پردازد و نشان می‌دهد چطور فناوری‌ها محیطی را شکل می‌دهند که در آن زندگی، اندیشه و کنش انسانی معنا پیدا می‌کند، به باور او، این جهان فنی صرفاً مجموعه‌ای از ابزارها نیست، بلکه شبکه‌ای پیچیده از روابط معنایی است که هستی انسان را شکل می‌دهد. فیلسوف فرانسوی با نگاهی نقادانه به پیامدهای این وضعیت در دوران معاصر می‌پردازد، او نسبت به خطر از دست رفتن استقلال فکری و خلاقیت انسانی در برابر سلطه نظام‌های فنی هشدار می‌دهد، به باور استیگلر، گسترش فناوری‌های دیجیتال و شبکه‌های اجتماعی می‌تواند به یکسان‌سازی تجربه‌های انسانی و کاهش تنوع فرهنگی منجر شود.

علاوه بر کاهش تنوع فرهنگی، استیگلر به مساله «تجاری‌سازی شناخت» نیز می‌پردازد. در دوران معاصر، داده‌های شناختی و الگوهای رفتاری کاربران به عنوان کالاهایی ارزشمند در بازارهای دیجیتال به فروش می‌رسند. شرکت‌های بزرگ فناوری، با بهره‌گیری از الگوریتم‌های تحلیل داده، می‌توانند محتواهای شخصی‌سازی‌شده‌ای را ارایه دهند که توجه کاربران را هرچه بیشتر به خود جلب کند. این روند، به شکل‌گیری نوعی «سرمایه‌داری شناختی» منجر شده که در آن، نه‌تنها تولید اطلاعات، بلکه نحوه پردازش آن نیز تحت سلطه منطق اقتصادی قرار گرفته است. استیگلر هشدار می‌دهد که در چنین فضایی، انسان‌ها دیگر نه‌تنها مصرف‌کنندگان اطلاعات، بلکه خودِ اطلاعات هستند، یعنی داده‌هایی که مدام گردآوری، تحلیل و فروخته می‌شوند.نکته درخشانی که در سراسر این جلد می‌درخشد، تاکید بر ماهیت دوگانه فناوری است: از یک‌سو جبران‌کننده نقص ذاتی انسان و از سوی دیگر منبع بالقوه بیگانگی او، استیگلر با مهارت نشان می‌دهد که این دوگانگی نه تنها حل‌شدنی نیست، بلکه سرچشمه پویایی و خلاقیت فرهنگ انسانی به شمار می‌رود.

طراحی مسوولانه فناوری و سواد دیجیتال

انتقادی

در بخش‌های پایانی کتاب، استیگلر به نقش حیاتی آموزش و پرورش در شکل‌گیری رابطه سالم با فناوری می‌پردازد، او معتقد است تنها از طریق آموزش انتقادی می‌توان نسل‌های آینده را برای زندگی در جهانی به‌طور فزاینده فنی آماده کرد، این آموزش باید همزمان که مهارت‌های فنی را می‌آموزد، توانایی تفکر انتقادی و خلاقیت را نیز پرورش دهد. فیلسوف فرانسوی در پایان این جلد، چشم‌اندازی امیدبخش اما هشداردهنده ترسیم می‌کند، او معتقد است که سرنوشت انسان به طور ناگسستنی با فناوری گره خورده است، اما این پیوند می‌تواند هم به رهایی و شکوفایی انسان بینجامد و هم به اسارت و بیگانگی او، آنچه تعیین‌کننده است، آگاهی و اراده ما در شکل دادن به این رابطه است.

کتاب «خطای اپیمتئوس» با طرح پرسش‌هایی بنیادین درباره نسبت انسان و فناوری، افق‌های تازه‌ای را در برابر خواننده می‌گشاید، این اثر که آمیزه‌ای درخشان از تحلیل فلسفی، مطالعات انسان‌شناختی و نقد فرهنگی است، راهنمایی ارزشمند برای درک چالش‌های عصر دیجیتال به شمار می‌رود، عصری که در آن مرز میان انسان و ماشین هر روز کمرنگ‌تر می‌شود. با این حال، استیگلر بر این باور است که راه برون‌رفت از این بحران، آگاهی و مسوولیت‌پذیری جمعی است. او پیشنهاد می‌دهد که جوامع باید به سمت توسعه یک «سواد دیجیتال انتقادی» حرکت کنند؛ یعنی رویکردی که نه‌تنها استفاده از فناوری را آموزش می‌دهد، بلکه به کاربران کمک می‌کند تا تاثیرات عمیق اجتماعی، روان‌شناختی و فلسفی آن را درک کنند. علاوه بر این، استیگلر از ایده «طراحی مسوولانه فناوری» حمایت می‌کند؛ رویکردی که در آن، توسعه ابزارهای دیجیتال باید با درنظر گرفتن اصول اخلاقی و اجتماعی صورت گیرد. او معتقد است که اگر بتوان فناوری را به‌گونه‌ای طراحی کرد که به پرورش خلاقیت، تعامل انسانی و تفکر انتقادی کمک کند، آنگاه رابطه انسان و ماشین می‌تواند به‌جای وابستگی، به همزیستی سازنده تبدیل شود.

پژوهشگر حوزه هوش مصنوعی

كلیدواژه‌های مطلب: برای این مطلب كلیدواژه‌ای تعریف نشده.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترين مطالب اين بخش
  نجات جایی است که خطر آنجاست

کرونا بیماری پست‌مدرن در گفتار فیلسوف ایرانی

  ۳۳ رمان برتر به پیشنهاد ماریو بارگاس یوسا

یوسا دو بار به توصیه‌ دو ناشر دست به معرفی بهترین آثار ادبیات جهان زد که برخی از آن‌ها به زبان فارسی نیز ترجمه شده‌اند.

  افسردگی در رمان‌ها

تعداد بسیار زیادی از نویسندگان، در طول زندگی خود با افسردگی مواجه بوده‌اند. برخی پژوهشگران اعتقاد دارند شخصیت‌های خلاق، آسیب‌پذیریِ بیشتری در مقابل افسردگی دارند.

  سعدی و جامعه هنگامی که عضوی به درد آید

سعدی با تعریف دقیق فضایل اخلاقی و جایگاه هر عضو در بدن جامعه، بنیانی نظری برای توسعه نهادی فراهم آورده که امروز نیز می‌تواند راهنمای عملی باشد.

  آیا هوش مصنوعی هیچ‌گاه هوشیار خواهد شد؟

هوش یعنی توانایی تحلیل اطلاعات، یادگیری از تجربه‌ها، و تصمیم‌گیری بر اساس داده‌ها. هوش مصنوعی در این زمینه‌ها، به سطحی بی‌سابقه رسیده است.