img
img
img
img
img
منوچهر احترامی

پسری که نمره‌ی اخلاقش ۳ شد!

میدان آزادی: بیست و دوم بهمن سالروز درگذشت داستان‌نویس ادبیات کودک و نوجوان، منوچهر احترامی است. «حسنی نگو یک دسته گل» از آثار معروف این نویسنده محبوب کودکان است. به همین مناسبت تک‌نگاری او را با نگاهی به زندگینامه و مهم‌ترین فعالیت‌های هنری‌اش به قلم مریم رحیمی‌پور بخوانید:

زندگی توی ده شلمرود

کتاب «حسنی نگو یه دسته‌گل» در خانه‌ی هر ایرانیِ بچه‌داری پیدا می‌شود. بی‌راه نیست اگر ادعا کنیم هنوز هم بچه‌هایی با داستان حسنی راهی حمام می‌شوند و هنوز هم خیلی‌ها به تأسی از کتاب «خرس و کوزه عسل» در جواب «سلاملیکم تو خرسی؟» بی‌درنگ پاسخ می‌دهند: «تو که می‌بینی، پس چرا دیگه می‌پرسی؟» حسنی از کجا آمده بود؟ روی جلد نسخه‌های قدیمی، نشانی از شاعر نبود و کنار نام حسنی فقط یک اسم دیده می‌شد: «پورنگ» که با پورنگ معروف برنامه‌ی کودک خیلی تفاوت داشت.


پورنگ، م. پسرخاله، الف. این‌کاره و …

پورنگ، خالق حسنی، در طول زندگی خود نام‌های مستعار زیادی داشت. اما با نام «منوچهر احترامی» در سال ۱۳۲۰ در تهران به دنیا آمد و به گفته‌ی خودش تهرانی اصیلی بود و پیشنیه‌ی آبا و اجدادی‌شان در این شهر تا قرن نهم هجری هم می‌رسید. پسری باهوش و بازیگوش بود و به همین دلیل با وجود شاگرد اول بودن، نمره‌ی اخلاق کلاس چهارم ابتدایی‌اش ۳ شد. شاید همین پیشنیه باعث شد که بتواند شخصیت‌هایی سربه‌هوا و باورپذیر خلق کند؛ پسرهایی مثل حسنی یا شخصیت‌های داستان «بچه‌ها… من هم بازی». 
کودکی و نوجوانی او در بحبوحه‌ی جنگ جهانی دوم و حوادث مربوط به کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ گذشت. او با حافظه‌ی فوق‌العاده‌اش خاطرات زیادی از وقایع سیاسی آن دوران داشت و از دیده‌های خود نقل می‌کرد که چطور مردم صبحگاه در حضور نیروهای امنیتی بر علیه شاه تظاهرات کردند و چطور بعدازظهر همان روز همه چیز با کودتا زیر و رو شد. خودش نوشته بود: «در سال‌های ۲۴ و ۲۵ وقتی ایران در اشغال متفقین بود، روس‌ها می‌خواستند ما را بدزدند و اگر موفق شده بودند ما هم‌اکنون به‌جای اینکه در منزل میرزاده مشغول خدمات فلورانس نایتینگلی باشیم یا بالا دست آقای پوتین بودیم یا لای دست مرحوم تروتسکس.»

کودکی و نوجوانیِ احترامی به ورزش و کارهای فنی گذشت. سرگرمی اصلی او ورزش و ساختن وسایل با ابزارآلات ابتدایی بود. شاید اگر کسی با منوچهر نوجوان ملاقات می‌کرد، گمان نمی‌برد که یک روز به چهره‌ای ادبی تبدیل شود اما آشنایی با غزلیات سعدی در هشت‌سالگی، روح هنرمند او را بیدار کرده بود و در همان سن نیز اولین شعرش را با تقلید از یکی از ابیات سعدی سروده بود: 


«اول دفتر به نام ایزد پاک    

صانع پروردگار حق تواناک!» 

از همان سن و سال هم شروع به نوشتن شعر و قطعات ادبی کرد؛ کارهایی کودکانه و پراشکال که در نهایت به ثمر نشستند و او را به یک هنرمند تبدیل کردند. گرچه او را بیشتر به طنزها و شعرهای کودکانه‌اش می‌شناسند اما در کارنامه‌ی احترامی آثاری جدی و حتی فلسفی هم وجود دارد. به همین دلیل باید بخش‌های مختلف شخصیت او را به‌صورت جداگانه در نظر بگیریم.


احترامیِ طنزپرداز

منوچهر احترامیِ جوان تصمیم داشت مثل خیلی از دانش‌آموزان توانمند روزگار خود، در رشته‌ی ریاضی تحصیل کند اما پس از مدتی به رشته‌ی ادبی دبیرستان مروی منتقل شد و بعد از آن به دارالفنون رفت. تحصیل در این دو مدرسه در کنار معلمان و شاگردان برجسته، تأثیر زیادی در پرورش ذوق و استعداد او داشت. به همین دلیل هم در هفده‌سالگی نخستین کار فکاهی خود را برای مجله‌ی «توفیق» فرستاد. در همان زمان به توفیق دعوت شد و به عضویت هیئت تحریریه‌ی آن درآمد. پس از درگذشت پدرش و در کنار تحصیل، مطالعه و نوشتن، به کارهای فنی پرداخت و بعد از گرفتن دیپلم به پیشنهاد برادران توفیق، به‌صورت تمام‌وقت در این مجله مشغول به کار شد.

در همان زمان در رشته‌ی حقوق قضایی دانشگاه تهران پذیرفته شد و در کنار کار در توفیق، به استخدام مرکز آمار ایران درآمد. پس از توقیف مجله‌ی توفیق، در رادیو مشغول به کار شد و نویسنده‌ی برخی از بخش‌های طنز رادیو، به‌خصوص «صبح جمعه با رادیو» بود. در سال ۱۳۶۹ در مجله‌ی «گل‌آقا» به کیومرث صابری فومنی پیوست و تا هنگام مرگش به این نشریه وفادار ماند.
 
احترامی اعتقاد داشت که طنز در ایران سابقه‌ی چندانی ندارد و اولین آثار طنزآمیز در حدود سال ۱۳۱۲ در مجلات منتشر یا در انجمن‌های شعر خوانده می‌شدند. اما طنز مطبوعاتی به معنای واقعی آن از حدود ۱۳۱۷ ظهور کرد و آنچه امروز از طنز وجود دارد، میراث‌خوار همین طنز مطبوعاتی است. منوچهری اعتقاد داشت خیلی از طنزنویسان ایرانی، چون در جامعه مورد توجه قرار نگرفتند به آثار جدی روی آوردند و مانند دیگر طنزنویسان جهان صرفاً در آثار جدی خود از طنز استفاده می‌کنند.


احترامیِ بچه‌ها

همان زمان که احترامیِ جوان در مجله‌ی توفیق طبع‌آزمایی می‌کرد و به‌عنوان وردست سردبیر مشغول به کار بود، علاوه‌بر طنز، بر ادبیات بومی کودکان هم تمرکز داشت که نتیجه‌ی آن به مهم‌ترین بخش کارنامه‌ی هنری او تبدیل شد؛ داستان‌ها و شعرهای کودکان. 

تاکنون میلیون‌ها نسخه از کتاب‌هایی مانند «حسنی نگو یه دسته‌گل»، «حسنی ما یه بره داشت» و «دزده و مرغ فلفلی» منتشر شده است اما اهمیت آثار احترامی تنها به میزان فروش آن نیست. شعرهای کودکانه‌ی او به بخشی از حافظه‌ی تاریخی بچه‌های ایران تبدیل و نسل به نسل و دهان به دهان منتقل شد. ادبیات مشترکی که کودکان دهه‌ی شصت را به کودکان دهه‌ی نود پیوند می‌داد. 

خاطره‌ای از زبان خود او نقل شده: در نمایشگاه کتاب با مردی بیست و هفت‌ساله ملاقات کرده که بچه نداشته و به‌دنبال کتاب «حسنی نگو یه دسته‌گل» می‌گشته است. مرد جوان در جواب احترامی می‌گوید که این کتاب را برای پدرش می‌خواهد؛ چون در کودکی آن را با هم می‌خوانده‌اند و دلش می‌خواهد در ایام پیری یک بار دیگر آن را مطالعه کند.

منوچهر فرزندی نداشت اما بچه‌ها را خوب می‌شناخت. خودش می‌گوید چون با بچه‌ها سر و کار داشته، می‌داند که عاشق حیوانات هستند، به همین دلیل در کتاب‌هایش بیشتر از همه از حیوانات کمک می‌گیرد و به آن‌ها شخصیتی انسانی می‌دهد. او اعتقاد داشت این قاعده حتی در مورد بزرگسالان هم صدق می‌کند و اگر رستم با اژدهای هشتاد متری وارد صحبت نشود از جذابیت شاهنامه کم خواهد شد.

احترامی مدت‌ها در ضمیمه‌ی کودک و نوجوان مجله‌ی «گل‌آقا» با نام «بچه‌ها… گل‌آقا» صفحه‌ای اختصاصی داشت که با عنوان «بچه‌ها… من هم بازی» شناخته می‌شد. «بچه‌ها… من هم بازی»، در ابتدا داستان‌هایی جداگانه از کودکانی بامزه و بازیگوش بود. شخصیت‌های این داستان و ماجراهای‌شان در طول زمان به‌قدری پخته شدند که قصه‌های کوتاه، حالتی دنباله‌دار پیدا کردند و شخصیت‌های آن هر هفته، با ماجرایی جدید سراغ بچه‌ها می‌رفتند. این مجموعه داستان‌ها بعدتر در کتاب‌هایی با نام «بچه‌ها… من هم بازی» و «کی بود که رفت زیر میز» در نشر گل‌آقا منتشر شد، اما هیچ گاه به مرحله‌ی تجدید چاپ نرسید.

آثار کودکانه‌ی احترامی فقط به دنیای ادبیات محدود نماندند. بسیاری از کتاب‌های او در همان سال‌های دهه‌ی شصت به کتاب صوتی تبدیل شدند. از کتاب «مهمان ناخوانده» ی او اقتباس‌های سینمایی، تلویزیونی، رادیویی و نمایشی زیادی تولید شده که معروف‌ترین آن‌ها فیلم عروسکی «مهمان ناخوانده» اثر مرضیه برومند است.

بخشی از آثار او که برای کودکان و نوجوانان منتشر شده بدین شرح است:

•    حسنی نگو یه دسته‌گل، با تصویرگری کیانوش لطیفی، ناشر: گزارش
•    حسنی ما یه بره داشت، با تصویرگری غلامعلی لطیفی، ناشر: گزارش
•    گربه‌ی من نازنازیه همه‌ش به فکر بازیه، با تصویرگری کیانوش لطیفی، ناشر: هنرور
•    دزده و مرغ فلفلی، شعر کودکانه، با تصویرگری غلامعلی لطیفی، ناشر: گزارش
•    فیل اومد آب بخوره، با تصویرگری کیانوش لطیفی، ناشر: هنرور
•    خرس و کوزه عسل، با تصویرگری کیانوش لطیفی، ناشر: هنرور
•    مهمان‌های ناخوانده، ناشر: گزارش
•    موش دم‌بریده، با تصویرگری کیانوش لطیفی، ناشر: هنرور
•    ده تا جوجه رفتن تو کوچه، ناشر: گزارش
•    خروس نگو یک ساعت، با تصویرگری غلامعلی لطیفی، ناشر: گزارش
•    موش موشی، با تصویرگری کیانوش لطیفی، ناشر: گزارش
•    بچه‌ها… من هم بازی، با تصویرگری سلمان طاهری، ناشر: گل آقا
•    مثل کنه چسبیدن، با تصویرگری سلمان طاهری، ناشر: گل آقا
•    کی بود رفت زیر میز؟، با تصویرگری سلمان طاهری ناشر: گل آقا


پسااحترامی

توانایی قلم احترامی به‌اندازه‌ای بود که گل‌آقا می‌گفت «به نثر او رشک می‌برم» و ابوالفضل زرویی نصرآباد طنزش را از بهترین و ماندگارترین نوشته‌ها می‌دانست. او پس از چهل و پنج سال نوشتن و به جا گذاشتن آثاری ماندگار در ۲۲ بهمن ۱۳۷۸ در اثر عارضه‌ی قلبی درگذشت، گرچه آثار او همیشه در ذهن ایرانیان زنده است.

آن‌طور که از اخبار مشخص است خانواده‌ی منوچهر احترامی، خواهر و خواهرزاده‌هایش، تصمیم به جمع‌آوری و انتشار آثار باقیمانده از او و تبدیل کردن خانه‌اش به موزه بودند و تا دو سال پس از درگذشت او موفق به دریافت مجوز از وزارت ارشاد نشده‌اند. امروز نشانه‌ای وجود ندارد که خانه‌ای در نیروی هوایی، خیابان سوم، خیابان ۳۵٫۳ به موزه‌ی منوچهر احترامی تبدیل شده باشد. گرچه هنوز هم به مکانی در این شهر نیاز است که نمادی از «ده شلمرود» باشد.

كلیدواژه‌های مطلب:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترين مطالب اين بخش
  او خویشتن گم است، که را رهبری کند؟

تأملی بر عقب‏‌ماندگی سیاسی روشنفکران ایرانی

  پسری که نمره‌ی اخلاقش ۳ شد!

پورنگ، خالق حسنی، در طول زندگی خود نام‌های مستعار زیادی داشت. اما با نام «منوچهر احترامی» در سال ۱۳۲۰ در تهران به دنیا آمد.

  نمایشی از شکوه موج و مرگ

نگاهی به ویژگی‌های نمایشی داستان «امواج سنگی» یون فوسه

  روشنفکری و رمی جمرات سیاسی

کار روشنفکرانه در میدان عقاید عامه و منازعه سیاسی

  روان‌شناسان و فیلسوفان اخلاق، همکارند یا دشمن؟

عضی از روان‌شناسان در پروژه‌هایی کار می‌کنند که اخلاقاً قابل‌قبول نیست. برخی هم داده‌های روان‌شناسی را جعل می‌کردند.