توفیق اقتصادی: در طهران فصلها زودتر از زمان مقرر شروع میشدند به اینگونه که از ده پانزده روز به عید نوروز مانده بهار و از اواسط تابستان پائیز و از میانه پائیز زمستان شروع میشد و ماه اول سال یعنی برج حمل یا فروردین را که ماه گل بران و ماه دوم آن یعنی اردیبهشت را توت پزان و از اول تیر تا پانزدهم مرداد را چله تابستان و از اول دی تا آخر بهمن را چله زمستان میگفتند.
چلههایی که در اولی گرما به نهایت و در دومی سرما به غایت میرسید اتمامشان به قرار زیربود: که پس از گذشت سی و پنج روز از تابستان میگفتند باد خنک دزده میزند که شبها روبه خنکی میگذارد و پس از چهل و پنج روز که باد خنک آشکار می زند که شبها رو به خنکی میگذارد و پس از چهل و پنج روز که باد خنک آشکار می زند که روزهایش هم خنک میشود و از همین ایام هم بود که باید به فکر چوب و هیزم و خاکه زمستان باشند. و زمستان که دو چله به اسم چله بزرگه و چله کوچیکه داشت که چله بزرگه از اول دی تا بهمن بود که زمین نفس دزده کشیده تک سرما میشکست و از آن به بعد تا آخر که چله کوچیک بود ه میگفتند کاری که چله بزرگه نکرده چله کوچیه میکند. و چله کوچیکه گفته اگر پشتم به بهار نبود بچه را در قنداق خشک میکردم و تقریباً به همین صورت هم بود و هرگز سرمای چله بزرگه به پای چله کوچیکه نمیرسید و با تمام شدن چله کوچیکه فقرا میگفتند زمستان تمام شد رو سیاهی به زغال ماند و غم سرما و عدم استطاعت تهیه خاکه ذغال را فراموش میکردند که پشتش به بهار میباشد.
اهمن و بهمن دو برادر زمستان بودند, پس از آن سرما پیرزن بود که سه دهه اسفند را در بر میگرفت. میگفتند:”اهمن و بهمن, عهده همه با من ” یعنی هر کاری که زمستان و چله های آن نکردهاند ما تلافی همه را در میآوریم. حکایت سرما پیرزن هم آن بود که میگفتند در زمان حضرت رسول پیرزنی شتری داشت که مست نشده بود و نزد حضرت شکایت میبرد که زمستان تمام شد و شتر من مست, یعنی فهل گیر یا فهل ده نشده است و حضرت دعا فرموده ده روز به زمستان اضافه شده و سرمای آن برگشت میکند, بدین ترتیب سرمای دیگزی هم به مدت ده روز از اول نوروز تا دهم آن بود که آنرا سرما گل سرخ میگفتند.
برف آوردن
الاغهای محلی برف را از کوههای توچال و شمیران در صندوقها ریخته رویشان را با گونی و جوال و جانخانی پوشانیده به شهر میرساندند که به مصرف خانههای اعیان و رجال میرسید. نوع دوم که یخهای میان تاوه و تمیز را پالودهفروشها روی چهار پایهای گذارده مقابلش بر روی چهار پایه دیگر نشسته با اره کمانه دو دستهای که مخصوص این کار نیم دایره ساخته شده بود تراشیده بصورت برف در میآوردند.
یخ و برف غیر از خاصیت خنک کننده خواص طبی متعددی نیز داشت از جمله که یخ را در کاسه بر خاکشیر مالیده شکر یا سکنجبین ریخته خاکشی یخ مال درست کرده قبل از ناهار جهت دفع صفرا و خنک کردن جگر و گرما زدگی و التهاب میخوردند و برای بند آوردن خون بینی آنرا بر پیشانی و جلو سر میمالیدند و برف را فالوده سیب و گلابی کرده بخورد مبتلایان قلب درد و ضعف گرفتههای از گرما میدادند و خوردن آنرا مسکن سموم و نشاننده عوارض دق و سل و سرطان میدانستند.
چندگانگی فرهنگی شکلی از سیاست هویت است اما تاکید آن بیشتر بر «سیاست تفاوت» است.
چگونه خواننده و نویسنده میتوانند در آفرینش مشارکت داشته باشند؟
در حاشیه نقدها و انتقادها به روشنفکران و روشنفکری در ایران
جمعیت بشری از دو مرض مزمن و از دو آفت جانگداز متألم است. این دو مایه تیرهبختی چیست؟ نادانی و فساد اخلاق.
دو سخنرانی از فوکو