img
img
img
img
img
سیدحسن اسلامی‌اردکانی

نیازهای بنیادین و حس عاملیت

اعتماد: سال‌هاست که بخت یارم بوده است و با استادان دانشگاه‌های مختلف کشور گپ و گفت‌های خوشایندی داشته‌ام. فارغ از قالبی که این گفت‌وگوها داشته‌اند، مهم‌ترین نکته این بوده که در این فضا، من نکاتی درباره سرشت کارمان پیش می‌کشم و ابعاد دانشگاهی بودن را عمدتاً از منظر اخلاقی می‌کاوم. مخاطبان که همه در عرصه خودشان صاحب‌نظر هستند از منظر تخصصی خودشان بحث را گسترش می‌دهند. خروجی این گفت‌وگوها معمولاً کند و کاو در باب ابعاد دانشگاهی بودن و تامل درباره دانشورانه زیستن است.
طبیعتاً در این مباحث، کار به مشکلات می‌کشد و عمده استادان بر مشکلاتی انگشت می‌گذارند که در نهایت مانع کار درست و دقیق دانشگاهی آنها می‌شود. این مشکلات خود انواع مختلفی دارد، اما معمولاً با مسائل اقتصادی گره می‌خورد و در نهایت به عدم تناسب حقوقی که استادان دریافت می‌کنند و قیمت اجناس و خدمات می‌رسد. حاصل همه این بحث‌ها آن می‌شود که به اصطلاح هشت استادان گرو نُه آنهاست و قادر به تامین معاش کریمانه خود نیستند. در نتیجه، قادر به ایفای نقش شایسته خودشان نمی‌توانند باشند. 
در همین جا و برای تقویت این موضع، برخی استادان به هرم نیازهای آبراهام مزلو، روانشناس صاحب‌نظر امریکایی اشاره می‌کنند. جالب اینکه این ارجاع به هرم نیازهای مزلو، از سوی استادان مختلفی صورت می‌گیرد، از استادان رشته زمین‌شناسی گرفته تا علوم فنی. این تاکید مکرر به هرم نیازهای مزلو برایم جالب است، به خصوص آنکه در متون آموزشی این رشته‌ها نشانی از این هرم نیازها کمتر دیده می‌شود. به نظر می‌رسد که این استادان عمدتاً این نظریه را ازکتاب‌های درسی دوره دبیرستان به ذهن سپرده باشند و کمتر کسی فرصت یا دغدغه آن را داشته است که بداند دقیقاً مزلو چه می‌خواهد بگوید.
اما روایت این استادان از هرم نیازهای مزلو چیست؟ طبق تلقی این استادان، انسان‌ها نیازهای گوناگونی دارند که می‌توان آنها را در قالب یک هرم گنجاند. در قاعده این هرم، نیازهای زیستی مانند خوردن و نوشیدن قرار دارد و بعد نوبت نیازهای بعدی مانند نیاز به تعلق و نیازهای برتر و متعالی فرا می‌رسد. در راس هرم نیاز به خودشکوفایی است که در آن عالی‌ترین حد شکفتگی انسانی و تحقق ذات آدمی فرا می‌رسد. گرچه کمتر کسی به این سطح دست پیدا می‌کند. نکته اصلی در این روایت آن است که تا نیازهای اولیه تامین نشود، نه کسی متوجه نیازهای دیگر خود می‌شود و نه، اگر هم بشود، در پی تامین آن‌ها بر می‌آید. به زبان ساده، آدم گرسنه در پی معنویت نیست. پس از این تقریر، ادعا می‌شود که استادان دانشگاهی ما عمدتاً درگیر معاش هستند و «غم نان» دیگر فرصت نمی‌دهد آنها به ارتقای علمی خود بیندیشند یا برای رشد دانشجویان‌شان بکوشند. 
حاصل این ادعا فقدان حس عاملیت و تن دادن به وضع فعلی و حتی توجیه ضمنی آن است. در اینجا نمی‌خواهم درباره صحت این ادعاها سخن بگویم. فقط می‌خواهم نشان بدهم که این استناد و «انتساب» دقیق نیست. در واقع اولاً، مزلو این‌گونه نگفته است و ثانیاً اگر هم گفته باشند، روانشناسان دیگری او را نقد کرده‌اند و هرم او را به چالش کشیده‌اند. اولاً مزلو نگفته است که تا نیازهای اولیه آدمی برآورده نشود، کسی نمی‌تواند به فکر نیازهای برتر خویش باشد. وی گاه از دو نوع نیاز سخن می‌گوید: نیازهای برآمده از نقص یا زاده محرومیت، مانند نیازهای فیزیولوژیک و نیازهای رشدخواهانه و کمال‌جویانه، مانند نیاز به خودشکوفایی. بنابراین معمولاً تقریر ناقصی از دیدگاه مزلو در ذهن غالب افراد شکل گرفته است که باید اصلاح شود. اما نکته دوم آنکه روانشناسانی چون آلدرفر، اصولاً با این الگوی هرمی مخالفت می‌کنند و مدعی هستند که انسان‌ها سه نیاز اساسی دارند: نیاز به بقا، نیاز به تعلق و ارتباط و نیاز به رشد و این سه مترتب بر یکدیگر نیستند. حال فارغ از درستی ادعای مزلو یا رقیبش، عده‌ای از استادان روایتی را که نتیجه آن تضعیف حس عاملیت خودشان است، بازگو کرده و با این کار ناکارآمدی نظام آموزش دانشگاهی را تقویت می‌کنند و حس فقدان عاملیت را رواج می‌دهند.

كلیدواژه‌های مطلب: برای این مطلب كلیدواژه‌ای تعریف نشده.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترين مطالب اين بخش
  نیازهای بنیادین و حس عاملیت

به اصطلاح هشت استادان گرو نُه آنهاست و قادر به تامین معاش کریمانه خود نیستند. در نتیجه، قادر به ایفای نقش شایسته خودشان نمی‌توانند باشند. 

  اگر خدا بودید برای ایجاد دنیای عادلانه چه می‌کردید؟

گرچه خط شروع افراد با یکدیگر متفاوت است، اما مرگ در نهایت خط پایان یکسانی را در زندگی به همگان عطا می‌دارد.

  کمک کنید ماکیاولی را ببریم حمام!

خلاصه‌ای از مقاله‌ی «دست‌های آلوده یا فضیلت سیاسی؟»

  راه ناتمام نجفی

یادی از نویسنده‌ای که با «غلط ننویسیم»، طرح چالش‌برانگیزی درانداخت.

  ترکیبی از نبوغ و بی‌حیایی!

اسلاوی ژیژک را برخی به عنوان «سوپراستار دانشگاهی» و «خطرناک‌ترین فیلسوف غرب» توصیف کرده‌اند