img
img
img
img
img

فریاد بزنی فریاد می‌زند

محمدجواد غلامرضاکاشی

خبر آنلاین: ایران امروز در یک خلاء گفتمانی زیست می‌کند. هنگامی که خلاء گفتمانی هست چشم‌اندازهای فردا تیره‌اند و همه منتظر حوادث می‌مانند، یا انتظار می‌کشند متفکر تازه‌ای از راه برسد و با  خلق گفتمانی تازه دروازه‌های تازه بگشاید. اما برای خلق یک گفتمان تازه نباید منتظر متفکر تازه‌ای بمانیم. اصل ماجرا چرخش در مسیر عادت شده رویدادهاست که بستر ظهور گفتمان تازه را  هم فراهم می‌کند. تعلیق اجرای لایحه عفاف و حجاب از آن دست رویدادهاست. 

این لایحه بارها بازنویسی شده، تعلیق شده، بازگشت خورده و هنوز هم که هنوز است به مرحله اجرا نرسیده است. تعلیق دوباره لایحه، آخرین سکانس این فیلم تماشایی است. از این همه رفت و برگشت چیزی نمی‌توان فهم کرد الا اینکه نظام جمهوری اسلامی نگران بازتاب آن و واکنش جامعه است. نظام به جامعه ناهمسو با انتظار خود گردن نهاده است. این ماجرا را اینطور بخوانید: پذیرش دیگری بودن دیگری، یا به رسمیت شناختن دیگری.

گام نخست به رسمیت شناسی، پذیرش یک دیگری است که به هیچ روی تن به همسان شدن نمی‌دهد. گام دوم بازآفرینی مناسبات است به طوری که دیگری متفاوت، با همه تفاوت‌هایش پذیرفته شود. سخنی که این پذیرش را به زبان می‌آورد گفتمان جدید است. نظام به این گفتار نزدیک نمی‌شود اما اگر خود مبدع آن نباشد، دیگران چنین می‌کنند و بهره آن را در عرصه سیاست همان‌ها خواهند برد. 

ماجرای حجاب با ماجرای ماهواره تفاوت ماهوی دارد. نظام هیچ‌گاه ماهواره را نپذیرفت. در سکوت از آن عقب نشست. اما عقب نشینی در باره حجاب دختران نیازمند یک بازاندیشی عمیق پیرامون نسبت حکومت با جامعه است. جامعه تشخص پیدا کرده و صدا دارد. فریاد بزنی فریاد می‌زند. 

حکومت همراه با پشتوانه‌های اجتماعی خود ضروری است ترتیبات گفت وگو و پذیرش دیگری در جامعه ایرانی را کلید بزند. به جای آنکه خود را نماینده یک گروه و رویاروی گروه‌های دیگر اجتماعی تعریف کند، ارتفاع بگیرد و خود را به مثابه میانجی و داور تعارضات فرهنگی و اجتماعی و سیاسی جایگذاری کند. این تغییر مسیر و گفتار، راه‌هایی برای حل بقیه مشکلات عدیده نیز خواهد گشود.   

آنگاه می‌بینی که میدان سخن‌های تازه گشوده می‌شود، افق‌های جدیدی پدیدار می‌شود و جامعه‌ای که به نظر می‌رسد احساس نفس تنگی می‌کند، خشم خود را فرومی‌دهد و کمی هم لبخند می‌زند. باید بپذیریم امروز نظام جمهوری اسلامی بیش از مردم نیازمند اکسیژن برای تنفس است. این بار فقدان پذیرش مردم است که فضای تنفس را برای نظام سیاسی تنگ کرده است. 

كلیدواژه‌های مطلب: برای این مطلب كلیدواژه‌ای تعریف نشده.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترين مطالب اين بخش
  تیر اساطیر یونان به چشم اسفندیار

نگرشی به نسبت شاهنامه با متون یونان باستان در آستانه روز فردوسی

  از غرور و طمع ضحاک تا شک و غرور درونی دکتر فاستوس

تأملی پیرامون افسانه دکتر فاوست و داستان ضحاک در شاهنامه به مناسبت روز بزرگداشت فردوسی

  این نمایشگاه به‌گاه نیست

برگزاری نمایشگاه کتاب تهران به منوال گذشته همچنان اهمیتی و فایده‌‏ای دارد؟

  جاودانگی: گامی فراتر از قاب مرگ

زندگی عکسی قاب‌شده و محدود نیست؛ بلکه تجربه‌ای است پیوسته و بی‌مرز.

  بیداری دوباره‌ی همینگوی

۱۵ حقیقت خواندنی درباره کتاب پیرمرد و دریا ارنست همینگوی