img
img
img
img
img

نطفه‌‌ی «آدامس» در سال دوم سلطنت ناصرالدین‌شاه بسته شد

خبرآنلاین: تاریخچه‌ی آدامس پر از فراز و نشیب‌ها است و روی این فراز و نشیب‌ها یک مرد بیکار آمریکایی به اسم «توماس آدامس» سایه افکنده است. حق این آقای آدامس، به گردن آدامس به اندازه‌ای است که می‌توان ادعا کرد اگر او نبود، آدامس هم به احتمال زیاد هرگز وجود خارجی پیدا نمی‌کرد.

مجله‌ی «زن روز» در ۲۴ آبان ۱۳۵۴، گزارش جالبی به نقل از مطبوعات خارجی درباره‌ی تاریخچه‌ی آدامس منتشر کرد که مشروح آن را در پی می‌خوانید:

نطفه‌ی آدامس در بهار سال ۱۸۵۰ [برابر با ۱۲۲۹ خورشیدی/ دومین سال سلطنت ناصرالدین‌شاه] کاشته شد؛ یعنی از هنگامی که توماس آدامس متوجه شد مکزیکی‌ها شیره‌ی سفیدرنگ درخت «ساپاتو» یا سقز را می‌گیرند، آن را در دهان می‌اندازند و آن‌قدر می‌جوند تا آرواره‌های‌شان خسته شود. و این آقا وقتی بیش‌تر تحقیق کرد، دریافت که جویدن سقز یک سابقه‌ی هزارساله دارد و حتی افراد قبیله‌ی «مایا» قدیمی‌ترین ساکنان سرزمین مکزیک نیز به راز سقز جویدن آگاه بوده‌اند، و آن را به عنوان تنقلی نخوردنی ولی جویدنی به کار می‌بردند.

آشنایی با خواص سقز، برای توماس آدامس، تداعی معانی ایجاد کرد، یعنی به خود گفت: «سقز در ابتدا سفت است، ولی در دهان و بر اثر مخلوط شدن با آب دهان نرم می‌شود. چطور است که از این ماده‌ی ایده‌آل برای نرم کردن چرخ‌های سفت درشکه، کالسکه، استفاده کنم و از آن در حقیقت لاستیک بسازم؟»

آدامس از آن اشخاصی بود که وقتی درباره‌ی چیزی تصمیم می‌گیرند، تا تصمیم‌شان را اجرا نکنند، آرام نمی‌گیرند. او چند کیلو سقز فراهم کرد و سقزها را در دیگی بزرگ گذاشت، به آن کمی آب، و مختصری کائوچوی طبیعی افزود و بعد ملاقه‌ای به دست گرفت، و به امید تهیه‌ی لاستیک از آن رب عجیب و غریب، مشغول هم زدنش شد.

ولی چون چند هفته گذشت، و از لاستیک خبری نشد، آدامس از روی خشم، مخلوط دوباره سفت‌شده را تکه‌تکه کرد، هر تکه را در یک کاغذ رنگی پیچید و اسمش را گذاشت: «آدامس نیویورک شماره ۱» و آن را کیلو کیلو به خواربارفروش‌های محله‌شان تحویل داد، و از ایشان خواهش کرد، سقزها را طوری که جلب نظر کند کنار صندوق دخل قرار دهند.

سری اول آدامس‌ها، خیلی زود تمام شد، و خواربارفروش‌های برای دریافت سهمیه به خانه‌ی توماس آدامس هجوم آوردند و تقریباً از همین زمان بود که آراواره‌ی آمریکایی‌ها شروع به جنبیدن کرد. لیکن دیری نپایید که آدامس‌فروشی‌های لوئیزیل و کنتاکی ابتکار به خرج دادند و با افزودن مقداری پودر قند و گل حنا آدامس بی‌مزه را شیرین و طعم‌دار کردند و شش ماه بعد، آدامس شیرین خود را کامل‌تر کردند، یعنی به آن، به جای گل حنا، اسانس نعناع چاشنی زدند. اندک‌اندک آدامس چنان مورد توجه قرار گرفت که دکتر «ادوارد بیمان» یکی از پزشکان، در صدد سوءاستفاده از فرصت برآمد، و مقداری «پپسین» را که از غده‌ی معده‌ی خوک به دست می‌آید و به جای مخمر گوارشی به کار می‌رود، با سقز مخلوط کرد، و آن را به عنوان داروی محرک جهاز هاضمه به مردم فروخت.

«دکتر بیمان» داروی من‌درآوردی‌اش را لای کاغذی رنگی پیچید و روی کاغذ عکس یک خوک را چاپ کرد، و زیر عکس نوشت: «با پپسین می‌توانی مثل خوک غذا بخوری!» و این جمله‌ی توهین‌آور را شعار داروی گوارشی خود قرار داد.

ولی با همه‌ی این حرف‌ها، تا برای آدامس تبلیغ نشد، آدامس عالم‌گیر نشد. اهمیت تبلیغات آدامسی را پسر یک صابون‌ساز اهل فیلادلفیا به ثبوت رساند. پسرک ۱۳ ساله که ویلیام رایگلی نام داشت بین نه فرزند پدرش، نه فقط از همه چاق‌تر، بلکه تنبل‌تر و درس‌نخوان‌تر هم بود و در دوره‌ی دبستان چند سالی رفوزه شده بود و به عنوان ولگرد در نیویورک می‌پلکید و از این و آن تکدی می‌کرد.

آقای رایگلی بزرگ، وقتی از باسواد شدن پسرش ناامید شد، او را در کارخانه‌ی صابون‌سازی خودش استخدام کرد. یک گاری اسبی در اختیارش گذاشت و به او ماموریت داد، صابون بار کند و برای فروش به شهرستان‌ها برود.

چند سال بعد شغل صابون‌فروشی دل ویلیام را زد و برای کسب درآمد بیش‌تر علاوه بر صابون «بکین‌پاودر» یا پودر مخصوص شیرینی‌پزی و آدامس را هم بار کرد.

مشتریان ویلیام، از آدامس‌های او به حدی استقبال کردند که هنوز نیم سال نگذشته، وی فروختن صابون و بکین‌پاودر را به کلی کنار گذاشت و منحصراً آدامس‌فروش شد.

روزی ویلیام به خود گفت: «تبلیغ، نوعی بازاریابی و وسیله‌ی جلب مشتری است. برای وسعت دادن به فروش آدامس باید تبلیغ کنم. باید چند هزار عدد چتر بخرم، روی‌شان بنویسم آدامس رایگلی و بعد چترها را به طور رایگان بین مردم پخش کنم.»

به دنبال این فکر ۶۵ هزار عدد چتر خرید، شعار خویش را روی چترها نوشت و آن‌ها را بین مردم پخش کرد. اما این تبلیغ نتیجه‌ی معکوس به بار آورد زیرا چون رنگ نوشته، ناثابت و در برابر آب باران بی‌دوام بود، زود پاک شد و رنگ‌ها راه افتاد روی لباس مردم ریخت و خلاصه کاری کرد که مردم چترها را با خشم دور انداختند و نسبت به آدامس هم بدبین شدند.

لیکن جوانک فیلادلفیایی ناامید نشد، ۲۵۰ هزار دلار برای تبلیغ کنار گذاشت، و با این بودجه‌ی هنگفت آن‌قدر تبلیغ کرد و کرد تا مردم آمریکا را دوباره در برابر خود و آدامس‌هایش به زانو درآورد. زیرا مردم به هرجا که رفتند و به هرجا که نظر انداختند به اسم آدامس رایگلی برخوردند. اسم او، از روی بدنه‌ی تراموای‌ها، اتوبوس‌ها، واگن اسبی‌ها، و دیوار خانه‌ها سر درآورد و به آدرس هرکسی که اسمش در دفترچه‌ی تلفن نوشته شده بود، یک بسته هدیه فرستاد. علاوه بر آن تعداد زیادی از خوش‌اندام‌ترین و زیباروترین دخترها را استخدام کرد و به آن‌ها اونیفورم‌های نارنجی‌رنگ پوشاند و ماموریت داد، نبش شلوغ‌ترین خیابان‌های شهرهای آمریکا بایستند، و بین عابران همراه با لبخند آدامس بادکنکی مجانی پخش کنند.

این ماموریت را هر روز ۵ هزار دختر در سراسر آمریکا اجرا کردند و این نوع تبلیغات خیلی زود به کودکستان‌ها و دبستان‌ها نیز گسترش یافت. شبکه‌ی عظیم تبلیغاتی این مرد آدامس‌فروش به حدی توسعه پیدا کرد که به هر بچه در روز اول ورود به کودکستان یا دبستان یک بسته آدامس مجانی تقدیم می‌شد. و همین بچه‌ها بودند که در آینده پایه‌های امپراطوری اقتصادی ویلیام آدامس‌فروش را استوار ساختند، و با جویدن آدامس، این ماده‌ی بی‌بو و بی‌خاصیت، سیل دلار را به سوی او سرازیر کردند.

مجله‌ی آلمانی «اشترن» نوشته است: غول‌های آدامس‌ساز بیش‌تر از نصف ثروت افسانه‌ای خویش را مدیون بچه‌ها هستند. چراکه ثابت شده نه‌دهم بچه‌های اروپا و آمریکا، و یک‌سوم کلان‌سالان بالای چهل، مرید آدامس جویدن هستند، و هر روز دست‌کم یک بسته آدامس می‌خرند و مصرف می‌کنند.

آدامس، خود را ظاهراً به کشورهای سوسیالیستی نیز قبولانده است. مثلاً شوروی که تاکنون با آدامس مخالفت نشان می‌داد و آن را سرگرمی کاپیتالیستی تلقی می‌کرد، در حال حاضر مشغول تاسیس یک کارخانه‌ی آدامس‌سازی است تا آرواره‌ی مردم را با آدامس جویدن بجنباند!

روزنامه‌ی «پراودا» ارگان حزب کمونیست شوروی تبلیغ درباره‌ی آدامس را از هم‌اکنون شروع کرده و نوشته است: «برای کسانی که کار یکنواخت دارند، جویدن آدامس مناسب‌ترین تنوع و سرگرمی است.»

آدامس و رابطه‌اش با دندان

در اثنایی که شوروی، تازه قدم در راه آدامس گذاشته است، مصرف آدامس در آمریکا (کشور مادر آدامس) چنان به اوج اعلا رسیده که حتی جرالد فورد رئیس‌جمهوری نیز از جویدنش دریغ ندارد.

طبیعی است که روان‌شناسان آمریکایی نیز بیکار ننشسته‌اند و نظریات بسیاری درباره‌ی فایده و ضرر آدامس جویدن بیان داشته‌اند. نظریه‌ی آدامسی روان‌شناسان آمریکایی را می‌توان در نظریه‌ی دکتر «دیوید آبراهامسن» خلاصه کرد. وی گفته است: «کسی که آدامس بجود، ناخودآگاه آرزوی دوره‌ای را می‌کند که نوزاد بوده و پستان مادر را می‌مکیده است.»

درباره‌ی آدامس شایعات زیادی نیز به دهان‌ها افتاده است. مثلاً گفته می‌شود که آدامس نه فقط روح را تسکین می‌دهد و نفس را خوش‌بود می‌سازد، بلکه دندان‌ها را نیز سفید و براق نگه می‌دارد. و البته بدبین‌ها می‌گویند این حرف‌ها به وسیله‌ی کارخانجات آدامس‌سازی سر زبان‌ها افتاده تا فروش آدامس بیش‌تر بشود.

ولی پزشکان در آن‌جایی که آدامس با دندان ارتباط می‌کند، اتفاق نظر ندارند و دندان‌پزشکان آمریکا، آدامس را برای دندان‌ها، نه فقط مفید ندانسته‌اند، بلکه زیان‌بخش هم تشخیص داده‌اند. آن‌ها دلیل آورده‌اند که قند موجود در آدامس به هنگام جویدن آدامس، مبدل به اسید می‌شود و این اسید مینای دندان می‌خورد، و باعث فساد و کرم‌خوردگی آن می‌شود.

آدامس‌های سابق به علت چسبندگی که داشتند، مورد استفاده کسانی که دندان پر کرده و یا دندان مصنوعی داشتند قرار نمی‌گرفتند زیرا به دندان پرکرده و یا دندان مصنوعی می‌چسبیدند، و مزاحمت ایجاد می‌کردند. اما از وقتی که کارخانه‌ی آدامس‌سازی رایگلی ماده «فریدنت» را به ترکیب آدامس‌هایی که لفاف آبی‌رنگ دارند افزود، این مشکل نیز برطرف گردیده و باعث شده که تنها در آلمان، حداقل ۱۶ میلیون مرد و زن دندان عاریه‌ای و دندان پرکرده نفس راحتی بکشند و آرواره‌های خود را بجنبانند.

آدامس ضد خرخر

کارخانجات آدامس‌سازی، چنان خواصی برای آدامس قائل شده‌اند که به معجزه شبیه‌تر است. آن‌ها می‌گویند، جویدن آدام، لثه‌ها و سق دهان را قوی می‌سازد، عضله‌ی دهان اطفال را محکم می‌کند، اکسیژن بیش‌تری به مغز می‌رساند، غدد داخل گوش را برای فعالیت بیش‌تر تحریک می‌نماید، صدا را خوش‌آیندتر و خوش‌آهنگ‌تر می‌کند، از کک و مکی شدن پوست جلوگیری می‌نماید و مانع خرخر کسانی که به خرخر کردن عادت دارند می‌شود، و بالاخره وسیله‌ی خوبی برای ترک سیگار است.

کارخانه‌ی آدامس‌سازی سوئد، با تکیه به آخرین مزایای یادشده، آدامسی ساخته که محتوی نیکوتین است، طعم سیگار دارد و برای آن‌هایی خوب است که می‌خواهند سیگار را ترک کنند.

به قرار نوشته‌ی «اشترن» در سال بحرانی ۱۹۷۵ کارخانجات آدامس‌سازی دنیا، تنها مراکز تولیدی بودند که نه فقط ضرر نداده‌اند بلکه صد درصد منفعت کرده‌اند و عظمت سود کارخانه‌های آدامس‌سازی از آن‌جا برمی‌آید که بدانیم، در سال جاری، تنها در آلمان غربی ۳۴ میلیون نفر آلمانی، معادل وزن ۲۰ هزار اتومبیل بنز، یعنی حدود ۲۵ هزار تن و برابر ۹ میلیارد عدد آدامس جویده‌اند. آلفونس ژاکوپ، نماینده‌ی پخش آدامس‌های رایگلی آمریکا در آلمان گفته است: «هر خواربارفروش و هر صاحب سوپرمارکتی مجبور است، بسته‌های آدامس را کنار صندوق پول، و در جلوی چشم مشتری ردیف کند، چه در غیر این صورت سطح فروش سایر کالاها به نحوی مخصوص تنزل خواهد کرد.»

كلیدواژه‌های مطلب: برای این مطلب كلیدواژه‌ای تعریف نشده.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترين مطالب اين بخش
  فضای مجازی و مدعيان بی‌هنر آن

مگر می‌شود فرهنگ این کشور را تنها با دو سطر اینجا در «فیسبوک» و سه سطر آنجا در توییتر و تلگرام ارتقا داد؟

  نطفه‌‌ی «آدامس» در سال دوم سلطنت ناصرالدین‌شاه بسته شد

شوروی آدامس را سرگرمی کاپیتالیستی تلقی می‌کرد.

  پرده‌نشین اتاق‌های خالی اما روشن

چرا این نویسنده پس از سال‌ها دوری از انظار هنوز برای دوستدارانش جذابیت دارد؟

  چه زمان باید خواندن یک کتاب را کنار بگذاریم؟

برای اینکه خوانندۀ خوبی باشید، نیازی نیست هر کتابی را تا آخر بخوانید.

  اختیار از ما سلب شد!

نگاهی عصب‌شناختی به اراده‌ی آزاد