img
img
img
img
img

جای خالی کتاب در سینمای ایران

رضا صائمی

عصر ایران: گرچه ذات و ماهیت سینما تصویر است و ماندگاری آن در خلق تصاویر جذاب و نگاتیوهایی که آرشیو می‌شود اما این قصه و داستان و روایت است که سینما را دیدنی‌تر می‌کند.

   قصه‌هایی که بیش از تصویر و قبل از اینکه در قاب دوربین قرار بگیرد به وسیله قلم‌ها خلق شده و بر روی کاغذ حک می‌شود. رمان، ادبیات داستانی و نمایشی و در نهایت فیلم‌نامه ساختار و استخوان‌بندی سینما را می‌سازد و این منطق پیوند ناگسستنی بین کتاب و سینماست، بین کاغذ و ورق با دوربین.

    برخی سینما و تلویزیون را به واسطه هژمونی تصویر، مانعی مهم در بسط فرهنگ کتاب‌خوانی می‌دانند و مثلاً از منظر مکتب فرانکفورتی، سینما و تلویزیون را ابزاری مؤثر در گسترش عوام‌زدگی می‌دانند که ذاتاً با کتاب و مناسبات آن در تعارض است اما قطعاً میان این دومدیوم فرهنگی و فرهنگ‌ساز، دیالکتیک روش‌مند و نمادینی تصور می‌شود که متأسفانه کمتر در سینما و تلویزیون ما مورد استفاده قرار گرفته است.

   واقعیت این است که در سینمای ایران گرچه از کتاب به عنوان منبع الهام و نگارش قصه و فیلم‌نامه استفاده شده که بیش از همه در سینمای اقتباسی ظهور می‌کند اما خود کتاب کمتر در درون قصه و کانون تصویر قرار گرفته و روایت شده است.

    کمتر فیلمی را به یاد می‌آوریم که مثلاً قصه آن، روایت نگارش یک کتاب باشد، یا داستان مشکلات یک نویسنده در نگارش و انتشار کتاب را دست‌مایۀ روایت خود قرار داده باشد یا شخصیت اصلی و قهرمان آن مثلاً یک ناشر باشد.

   البته فیلم‌هایی داریم که شخصیت محوری آن نویسنده است اما خود نویسندگی به مثابه شکلی از زیستن دراماتیزه نشده یا دست‌کم به اشارات و ارجاعات کوتاهی از آن بسنده شده است.

 شاید بیشتر فیلم‌ساز ایرانی که به بازنمایی کتاب در فیلم‌هایش توجه کرده داریوش مهرجویی باشد. کارگردانی که خود اهل قلم بود و به عنوان نویسنده و مترجم و مولف صاحب چندین کتاب بود. مهم‌ترین فیلم مهرجویی که رد پای حضور کتاب در آن پررنگ است فیلم «هامون» است که یکی از مهمترین فیلم‌های کارنامه او هم محسوب می‌شود.

  اساساً سکانس آشنایی مهشید و هامون در کتاب‌فروشی و مبادله کتاب رخ می‌دهد. در این صحنه شاهد معرفی چند کتاب هستیم از جمله «آسیا در برابر غرب» داریوش شایگان.

  صحنه‌ای که دوربین تصویر جلد کتاب را به طور کامل قاب می‌گیرد و در نمای کلوزآپ نمایش می‌دهد. در همین سکانس هامون کتاب خودش را ۵ شعر از اوست از قفسه کتاب بیرون می‌کشد و به مهشید نشان می‌دهد.

   در سکانسی دیگر زمانی که هامون به خانه علی عابدینی می‌رود درباره کتاب «ذن و فن نگهداشت موتورسیکلت» صحبت می‌شود که روایتی فلسفی از خاطرات سفر ۱۷ روزه ابرت پیرسیگ نویسنده کتاب با موتورسیکلت، از مینه سوتا به کالیفرنیا است.

   مهرجویی در فیلم «پری» هم به تاثیر خواندن یک کتاب عرفانی بر شخصیت زن قصه‌اش می‌پردازد. اصغر فرهادی هم در فیلم فروشنده در یکی از سکانس‌ها، مطالعه کتاب غلامحسین ساعدی در کلاس درس و نیز اهدای کتاب‌های معلم به کتابخانه مدرسه را طرح می‌کند.

   فیلم گرداب حسن هدایت، هم که یکی از بخش‌هایش درباره صادق هدایت است (با بازی بهروز شعیبی) اثر دیگری است که به کتاب‌های هدایت ارجاع می‌دهد.

   یکی از مهمترین فیلم‌های ایرانی که در آن کتاب و کتابخوانی مورد توجه قرار گرفته است فیلم «شب‌های روشن» فرزاد موتمن است که قصه و عنوان فیلم هم از کتاب شب‌های روشن داستایوفسکی برداشته شده است. 

  با این همه در سینمای ایران، فیلم‌های ایرانی‌یی که به شکل جدی و مشخص قصه آن را بر محور کتاب روایت کرد ندارد. جز فیلم درخت گلابی داریوش مهرجویی و یک بوس کوچولو بهمن فرمان آرا که بخشی از داستان به چالش‌های نوشتن و نویسندگی می‌پردازد اما فیلمی که کل قصه آن مثلاً درباره سرگذشت یک کتاب یا کتاب‌خوان باشد یا تجربه زیسته یک کتاب باز را به تصویر بکشد نداریم.

 در واقع کتاب هنوز به مسألۀ سینمای ایران تبدیل نشده تا به روایت جان و جهان آن دست بزند.

كلیدواژه‌های مطلب: برای این مطلب كلیدواژه‌ای تعریف نشده.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترين مطالب اين بخش
  اختیار از ما سلب شد!

نگاهی عصب‌شناختی به اراده‌ی آزاد

  خودکشی و تجربۀ مرگ

میل به خودکشی تنها آنگاه در روانِ آدمی پدیدار می‌شود که زندگی، ماهیتِ بحرانی خود را به شیوه‌ای عریان آشکار کند.

  جای خالی کتاب در سینمای ایران

در سینمای ایران گرچه از کتاب به عنوان منبع الهام و نگارش قصه و فیلم‌نامه استفاده شده که بیش از همه در سینمای اقتباسی ظهور می‌کند اما خود کتاب کمتر در درون قصه و کانون تصویر قرار گرفته و روایت شده است.

  چند درصد از ایرانیان این مرد بزرگ را می‌شناسند؟

اگر او نبود، شناخت ما از ایران باستان و کتاب‌های مهم و اصیلی، چون اوستا خیلی کم بود.

  چرا از گوش دادن به موسیقی غمگین لذت می‌بریم؟

وقتی موسیقی غمگین گوش می‌دهیم آن را در زمینه زیبایی‌شناختی، لذت‌بخش می‌دانیم، این پدیده به عنوان پارادوکس لذت بردن از موسیقی غمگین شناخته می‌شود.