img
img
img
img
img
آن تایلر

زندگی، عشق و ادبیات

نگار فیروز خرمی

آوانگارد: آن تایلر [۱] در ۲۵ اکتبر سال ۱۹۴۱ در شهر مینیاپولیس، ایالت مینه سوتا [۲] در ایالت متحده‌ی آمریکا به عنوان بزرگ‌ترین فرزند و تنها دختر لوید پری تایلر [۳]، شیمی‌دان و فیلیس ماهون تایلر [۴]، مددکار اجتماعی به دنیا آمد. البته پدر و مادر او بعدها صاحب سه پسر هم شدند. در دوران کودکی آن، خانواده اغلب نقل مکان می‌کردند. آن‌ها در کمون‌های کواکر [۵] در مکان‌های مختلف هم در غرب و میانه و هم در جنوب زندگی کردند و سرانجام به مدت پنج سال در کوه‌های کارولینای شمالی [۶] ساکن شدند. آن تایلر به‌عنوان بزرگ‌ترین فرزند و تنها دختر خانواده‌ای پرجمعیت و فعال، ظرفیتی زنانه را در خود تشخیص داد مبنی بر این‌که تمایل به رهبری کردن دارد، چیزی که در بسیاری از رمان‌هایش مورد تأکید قرار گرفته است.

علاوه بر این، هم در خانواده و هم در بافت بزرگتر کمون، او از تنش بین دو نیاز انسانی آگاه شد – یکی برای حفظ حریم خصوصی، تنهایی و آزادی شخصی و دیگری برای عضویت در یک گروه، به عنوان دفاعی در برابر بلاتکلیفی و تنهایی. تایلر اگرچه به‌طور ذاتی بسیار صمیمی و دلسوز است، اما خود را فردی بسیار خصوصی و تودار تعریف کرده است. او در دوران کودکی خود از مشکلاتی که افراد شبیه به خودش با آن‌ها مواجه می‌شوند، آگاه شد؛ مشکلاتی که درست زمانی با آن‌ها روبه‌رو می‌شدند که گروه‌هایی که آن‌ها عضوی از آن هستند وفاداری کامل خود را خواستار می‌شوند.

پس از فارغ‌التحصیلی در شانزده سالگی از یک دبیرستان در رالی [۷]، تایلر وارد دانشگاه دوک [۸] شد و در رشته‌ی زبان روسی تحصیل کرد. وقتی کارت ثبت‌نام کلاس آهنگ‌سازی سال اولی‌اش را گرفت، اولین شاگرد یک معلم انگلیسی جدید به نام رینولدز پرایس [۹] شد که در بیست و پنج سالگی رمان‌نویسی امیدوارکننده بود و ایده‌های جدید و تکنیک‌های روایی جدید را آزمایش می‌کرد. پرایس استعداد تایلر را تشخیص داد و به او در نوشتن کمک کرد. اهمیت این آموزش اولیه، از سوی رمان‌نویسی که بعداً برخی منتقدان، اثر سطح زمین (۱۹۷۵)[۱۰] او را یکی از رمان‌های اصلی آمریکایی قرن بیستم نامیدند، نمی‌توان نادیده گرفت. با این حال، تایلر هنوز آماده نبود که خود را به حرفه‌ی نویسندگی متعهد کند. در عوض، اگرچه او به نوشتن ادامه داد، اما تمرکز خود را بر روی تحصیل به زبان روسی گذاشت.

در سال ۱۹۶۱، تنها پس از سه سال، او از دانشگاه دوک با کلید فی بتا کاپا [۱۱] فارغ التحصیل شد و به شهر نیویورک نقل مکان کرد، جایی که یک سال در دانشگاه کلمبیا [۱۲] دوره‌های تحصیلات تکمیلی زبان روسی را گذراند. سال بعد او به کارولینای شمالی بازگشت، جایی که موقعیتی را به عنوان کتاب‌شناس روسی برای کتابخانه‌ی دانشگاه دوک پذیرفته بود.

تایلر در سال ۱۹۶۳ با تقی مدرسی[۱۳]، نویسنده، رمان‌نویس و روانپزشک ایرانی ازدواج کرد. در حالی که او در شهر مونترال واقع در استان کبک کانادا به دنبال کار بود، اولین رمان خود را با عنوان اگر صبح بیاید (۱۹۶۴)[۱۴] نوشت. اگرچه منتقدان آن را در مجموع رضایت‌بخش نمی‌دانستند چراکه معتقد بودند فاقد شخصیت‌پردازی مناسب و طرح داستان است، اما شواهدی مبنی بر استعداد قابل توجهی در کتاب بودند که به استعداد کمیک تایلر و مدیریت مؤثر او در دیالوگ‌ها اشاره می‌کردند، که هر دو ممکن است از خواندن او ناشی شده باشند. آثار یودورا ولتی[۱۵] به همراه آثار پرایس، تأثیر زیادی بر کار او داشتند. کتاب دوم تایلر، درخت قوطی حلبی (۱۹۶۵)[۱۶]، بسیار شبیه کتاب اول بود – امیدوارکننده، جالب، اما به نوعی شکل‌نگرفته.

تایلر در طول مدت اقامتش در مونترال، آخرین شغل بیرونی خود را به عنوان دستیار کتابدار در کتابخانه‌ی دانشکده‌ی حقوق دانشگاه مک گیل [۱۷] در مونترال انجام داد. در سال ۱۹۶۷، او و همسرش به شهر بالتیمور، ایالت مریلند [۱۸] نقل مکان کردند؛ جایی که قرار بود خانه‌ی دائمی آن‌ها و محل بسیاری از آثار او باشد. در این زمان، او عادات کاری بسیار منظم خود را توسعه داد و زمان خود را بین نویسندگی و خانواده‌اش، که تا آن موقع شامل دو دختر با نام‌های تژ [۱۹] و میترا [۲۰] می‌شد، تقسیم کرد.

با انتشار کتاب زندگی در حال لغزش [۲۱] در سال ۱۹۷۰، واضح بود که تایلر کشف کرده بود که چگونه صحنه‌های واقع‌گرایانه را در رمانی ترکیب کند که شخصیت‌های پیچیده‌ی آن با پیشرفت داستان رشد کرده و تغییر کنند. این رمان و رمان کوک‌کننده‌ی ساعت [۲۲] که در سال ۱۹۷۲ به دنبال آن منتشر شد، به شدت مورد تحسین منتقدان قرار گرفت. با این حال، نقطه‌ی عطف واقعی در اواسط دهه‌ی ۱۹۷۰ بود؛ زمانی که نویسندگان پرفروش گیل گادوین [۲۳] و جان آپدایک[۲۴] به‌طور عمومی توجه خود را به آثار او جلب کردند و به همین دلیل، تایلر شروع به جذب طرفداران زیادی کرد. در همان زمان، طرح‌های او پیچیدگی‌هایی را ایجاد می‌کرد که منتقدان در آثار اولیه‌اش فاقد آن بودند. در اثر ناوبری آسمانی (۱۹۷۴)[۲۵]، تایلر به طرز ماهرانه‌ای از یک دیدگاه به دیدگاه دیگر حرکت کرد و داستان‌های نیم دوجین شخصیت را در هم آمیخت که همگی بخشی از الگوی موضوعی رمان را تشکیل می‌دهند.

اهمیت روزافزون آثار تایلر این گونه نشان داده می‌شود که اثر مرگ مورگان (۱۹۸۰)[۲۶] او، هشتمین و شاید تلخ‌ترین رمان او، نامزد جایزه‌ی حلقه‌ی ملی منتقدان کتاب [۲۷] و جایزه‌ی کتاب شومیز کتاب آمریکایی [۲۸] شد و جایزه‌ی جانت هایدینگر کافکا [۲۹] را دریافت کرد. رمان پس از آن، اثری با نام شام در رستوران دلتنگی (۱۹۸۲)[۳۰] بود که جایزه‌ی پن/فاکنر [۳۱] را برای ادبیات داستانی دریافت کرد و نامزد جایزه‌ی داستانی حلقه‌ی ملی منتقدان کتاب، جایزه‌ی کتاب آمریکایی برای داستان [۳۲] و جایزه‌ی پولیتزر ۱۹۸۳ [۳۳] شد.

آثار بعدی به شهرت تایلر افزودند. در سال ۱۹۸۵، به اثر جهانگرد اتفاقی [۳۴] جایزه‌ی داستانی حلقه‌ی ملی منتقدان کتاب اهدا شد. تایلر برای کتاب نفس عمیق (۱۹۸۸)[۳۵] برنده‌ی جایزه‌ی پولیتزر شد. محبوبیت مداوم او از این واقعیت مشهود است که آثار او به‌طور مداوم پرفروش هستند و بر اساس تعدادی از آن‌ها فیلم‌هایی ساخته شده است یا برای تلویزیون اقتباس شده‌اند. در سال ۱۹۹۳، تایلر با کتاب کودکانه‌اش، برج غلتکی [۳۶] که توسط دخترش میترا تصویرسازی شده بود، از الگوی معمول خود خارج شد. با این حال، تایلر به جای تدریس، سخنرانی یا حضور در جمع، ترجیح داد به زندگی آرام در بالتیمور ادامه دهد و هر سه یا چهار سال یک بار یک رمان منتشر کند و اوقات فراغت خود را با خانواده‌ی خود بگذراند. البته همسرش، تقی مدرسی، در سال ۱۹۹۷ در اثر بیماری سرطان فوت کرد.

[1]- Anne Tyler

[2]- Minneapolis, Minnesota

[3]- Lloyd Parry Tyler

[4]- Phyllis Mahon Tyler

[5]- Quaker: کواکرها افرادی هستند که به انجمن مذهبی دوستان که مجموعه‌ای از فرقه‌های مسیحی پروتستان تاریخی بود، تعلق دارند. (منیع: ویکی‌پدیای انگلیسی)

[6]- the mountains of North Carolina

[7]- Raleigh: رالی مرکز ایالت کارولینای شمالی آمریکاست.

[8]- Duke University

[9]- Reynolds Price

[10]- The Surface of Earth (1975)

[11]- Phi Beta Kappa: انجمن فی بتا کاپا قدیمی‌ترین انجمن افتخاری دانشگاهی در ایالات متحده است که در دسامبر 1776 در کالج ویلیام و مری در ویرجینیا تأسیس شد. نماد انجمن فی بتا کاپا یک کلید طلایی است که روی جلوی آن تصویر انگشت اشاره، سه ستاره و حروف یونانی حک شده است که نام انجمن از آن گرفته شده است. (منبع: ویکی‌پدیای انگلیسی)

[12]- Columbia University

[13]- Taghi Mohammad Modarressi

[14]- If Morning Ever Comes (1964)

[15]- Eudora Welty

[16]- The Tin Can Tree (1965)

[17]- the McGill University Law Library

[18]- Baltimore, Maryland

[19]- Tezh

[20]- Mitra

[21]- A Slipping-Down Life

[22]- The Clock Winder

[23]- Gail Godwin

[24]- John Updike

[25]- Celestial Navigation (1974)

[26]- Morgan’s Passing (1980)

[27]- the National Book Critics Circle award

[28]- the American Book Paperback Fiction Award

[29]- the Janet Heidinger Kafka Prize

[30]- Dinner at the Homesick Restaurant (1982)

[31]- the PEN/Faulkner Award

[32]- the American Book Award for fiction

[33]- and the 1983 Pulitzer Prize

[34]- The Accidental Tourist (1985)

[35]- Breathing Lessons (1988)

[36]- Tumble Tower

كلیدواژه‌های مطلب:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترين مطالب اين بخش
  چند درصد از ایرانیان این مرد بزرگ را می‌شناسند؟

اگر او نبود، شناخت ما از ایران باستان و کتاب‌های مهم و اصیلی، چون اوستا خیلی کم بود.

  چرا از گوش دادن به موسیقی غمگین لذت می‌بریم؟

وقتی موسیقی غمگین گوش می‌دهیم آن را در زمینه زیبایی‌شناختی، لذت‌بخش می‌دانیم، این پدیده به عنوان پارادوکس لذت بردن از موسیقی غمگین شناخته می‌شود.

  بی‌اخلاقی پژوهشگران اخلاق ایرادی ندارد!

هرکسی که نماد چیزی است، باید بهترین آن باشد. پژوهشگران اخلاق و فیلسوفان اخلاق هم از این امر مستثنا نیستند.

  زندگی، عشق و ادبیات

مروری بر زندگی و آثار آن تایلر

  شاعری در حضور پروانگی‌های مقدس

مروری بر هستی‌شناسی در شعر بیژن نجدی