img
img
img
img
img

به نظر کار برآید!

ریچل هندلئیس/ مترجم: امیر دانش

خانه‌ی اخلاق‌پژوهان جوان: وقتی می‌گوییم شکنجهٔ فرد بمب‌گذار، برای یافتن محل بمب‌گذاری از منظر اخلاقی درست است، دقیقاً منظورمان چیست؟ چه وظیفه‌ای داریم و چه‌کاری باید انجام دهیم؟ اخلاق و فرااخلاق تفاوت‌هایی با یکدیگر دارند. اخلاق از طریق مکاتب مختلف اخلاقی به ما می‌گوید که چه کاری درست است و باید چه‌کاری انجام دهیم. فرااخلاق در معنای گزاره‌های اخلاقی تأمل می‌کند. نویسنده در این مقاله با بیان مثالی در باب شکنجه، ذائقه و… سعی در توضیح تفاوت‌های اخلاق و فرااخلاق داشته است. این مقاله در باب اهمیت فرااخلاق است.

اهمیت فرااخلاق در چیست؟

فرااخلاق به بررسی معنای مفاهیم اخلاقی‌ای می‌پردازد که برای گفت‌وگو و عمل اخلاقی بسیار اهمیت دارد.

اگر به شما بگویم که اخلاق امری است مهم، احتمالاً سرتان را به نشانهٔ تأسف تکان دهید و به این فکر کنید که چرا باید یک سخن بدیهی را بیان کنم! شما حتماً این حرف را خواهید زد. درست و غلط بودن قتل، مرگ خودخواسته و سقط جنین حتماً جزو موضوعاتی هستند که اهمیت دارند. خب چرا؟ برای این پرسش چندین پاسخ وجود دارد. ما در اینجا تنها یکی از آن‌ها را بیان می‌کنیم: انتخاب‌های اخلاقی ما می‌تواند مسیر زندگی ما را تغییر دهد.  

در مقابل، اگر من بگویم که فرااخلاق مهم است، معمولاً با یک نگاه عاقل اندر سفیه و یک چهرهٔ درهم‌تنیده مواجه خواهم شد. به‌دنبال این نگاهِ خیره، سؤالی مطرح می‌شود: فرااخلاق چیست؟ و وقتی توضیح می‌دهم که فرااخلاق (کاوش در معنای حکم اخلاقی) به ما می‌گوید «درست و غلط از منظر اخلاقی» به چه معناست، معمولاً یکی از سه پرسش بعدی از من پرسیده می‌شود: ۱ ـ حالا چه‌کسی اهمیت می‌دهد؟ ۲ ـ آیا منظورمان را از قبل نمی‌دانیم؟ ۳ ـ چه ربطی به من دارد؟‌

می‌توانیم به پرسش اول خیلی سریع پاسخ دهیم: خودتان! من تضمین می‌کنم که برای شما مهم است. شما به معنای کلمات توجه می‌کنید. اگر غذایی را سفارش می‌دهید، این برایتان مهم است که دقیقاً همان چیزی را بگویید که می‌خواهید بگویید. اگر این‌گونه نبود، احتمالاً یک تکه آناناس روی پیتزایی که سفارش دادید می‌گذاشتند. خب پس شما اهمیت می‌دهید. حالا چه‌کار کنیم؟ لطفاً کلاه کارآگاهی جذاب دههٔ ۱۹۴۰ خودتان را به سر کنید، چرا که باید با کمی کارآگاهِ فرااخلاقی شروع کنیم.

اخلاق و فرااخلاق مقاصد متفاوتی دارند، پرسش‌های جداگانه‌ای دارند و ظاهراً به دنبال پاسخ‌های نامرتبطی هستند. نظریات اخلاقی می‌گویند که چه کاری را باید انجام دهیم، درحالی‌که نظریه‌های فرااخلاقی می‌گویند اصطلاحات اخلاقی به چه معناست. برای این‌که بدانیم چرا فرااخلاق دارای اهمیت است، اول باید کمی عمیق‌تر به این بپردازیم که اخلاق چیست.  

اخلاق، از طریق مکاتب اخلاقی رقیب، به بهترین وجه قابل‌توضیح است. فایده‌گرایی، نظریه‌ای اخلاقی که بنتام و جان استوارت میل مدافع آن هستند، تأکید می‌کند که نتایج اعمال‌مان به لحاظ اخلاقی اهمیت دارند. در این مکتب، آن عملی از نظر اخلاقی قابل‌قبول است که پیامدهای آن به خوشبختی بیشتری منجر شود. یکی از پیامدهای این دیدگاه این است که به معنای دقیق کلمه، هیچ عمل منع شده‌ای وجود ندارد. از سوی دیگر، اخلاق کانتی به پیامدها بی‌توجه است و می‌گوید سلسله اعمالی وجود دارد که ممنوع هستند و پیامدهای یک فعل، ارتباطی ندارد به این‌که آیا فرد، باید آن را انجام دهد یا نه. بیایید ببینیم که این نظریه‌ها در عمل ممکن است چگونه به کار بسته شوند.

فرض کنید که جان و بِث برای یک بخش فوق‌سری دولت کار می‌کنند که دربارهٔ یوفو‌ها تحقیق می‌کند. درست در لحظه‌ای که آن‌ها دیگر از رویارویی با یک فرازمینی دست کشیده‌اند، برای بررسی یک یوفوی ساقط شده اعزام می‌شوند. یک فرازمینی، زنده مانده است و اطلاعات نشان می‌دهد که که فرازمینی‌ها اصلاً با ما خوب نیستند و قبل از این سقوط ناگهانی، در تمامی کشورهای سرتاسر زمین بمب کار گذاشته‌اند. تنها همین فرازمینیِ زنده‌مانده، از مکان بمب‌ها اطلاع دارد. و اگر به موقع کشف نشوند؛ منفجر شده و موجب مرگ میلیون‌ها انسان و آسیب به میلیاردها انسان دیگر می‌شود. این فرازمینی که قادر است به خوبی با انسان‌ها ارتباط برقرار کند، هنگامی که جان و بث از او بازجویی می‌کنند، هیچ چیزی بروز نمی‌هد. آن‌ها روش‌های مختلفی را امتحان می‌کنند که البته بی‌فایده است. به نظر می‌رسد که تنها راه برای به دست آوردن اطلاعات، شکنجه‌کردن اوست. پرسش اخلاقی ما مشخص است؛ آیا جان و بث باید فرازمینی را شکنجه کنند؟   

حالا فرض کنید که جان، فایده‌گراست. او فکر می‌کند که تأمل دربارهٔ پیامدهای اعمال و همچنین این نکته که آیا این اعمال به خوشبختی جمعی می‌افزایند یا نه، راه خوبی برای درک این نکته است که آیا این دو نفر باید کاری انجام دهند یا خیر. جان به بث می‌گوید که از منظر اخلاقی، شکنجهٔ این فرازمینی جایز است، زیرا انجام این کار ممکن است از رنجی وحشتناک جلوگیری کند. بث به‌عنوان یک کانتی، مخالف است. می‌گوید شکنجه‌کردن فرازمینی ممکن است که از رنج جلوگیری کند، اما فرازمینی یک شخص است و در نتیجه نباید وسیله‌ای برای رسیدن به هدف باشد. پس می‌توان مشاهده کرد که نظریه‌های اخلاقی، می‌توانند اختلاف فاحشی در آنچه از منظر اخلاقی مهم هستند داشته باشند. نظریات اخلاقی دستورهای متفاوت و گاه متناقضی در مورد آنچه باید انجام دهیم، می‌دهند. اما کارکرد این نظریه‌های مختلف، ثابت باقی می‌ماند. مکاتب اخلاقی مفهوم اخلاقی خود را در انجام فعل ایجاد می‌کنند؛ همهٔ آن‌ها به ما می‌آموزند که طبق نظریه‌ای مشخص، چه کار کنیم.

حتی اگر جان از قتل از روی ترحم خوشش می‌آمد، به معنی این نیست که قتل یک فرد از روی ترحم، از منظر اخلاقی خوب است. 

در مقابل، نظریه‌های فرااخلاقی علاقه‌ای به بررسی این ندارند که فعل اخلاقی درست چیست. بلکه هدف آن‌ها توضیح دادن منظورمان از گزاره‌های اخلاقی است. اگر جان معتقد است که به دلیل جلوگیری از رنج بیشتر، شکنجه‌کردن آن فرازمینی عمل درستی است، فرااخلاق بر این موضوع تمرکز نمی‌کند که آیا استدلال فایده‌گرایانهٔ او معیوب است، بلکه می‌خواهد بداند هنگامی که جان ادعا می‌کند «یک فعل از منظر اخلاقی خوب است» منظورش چیست؟ 

نظریه‌های فرااخلاقی را می‌توان به دو دستهٔ کلی تقسیم کرد: رئالیسم اخلاقی و آنتی‌رئالیسم اخلاقی. هر کدام از این دو دسته در مورد این‌که چه اموری از منظر اخلاقی می‌تواند مطلوب باشد حرف‌های بسیار متفاوتی برای گفتن دارند. به عقیدهٔ رئالیسم اخلاقی، این‌که عملی اخلاقاً خوب یا اخلاقاً اشتباه باشد، کاملاً مستقل از افکار و امیال ماست. اساساً خوب‌بودن فعلی که جان انجام می‌دهد، با باورها و امیال او در مورد آن کار تعیین نمی‌شود. شاید جان علاقه‌ای به قتل از روی ترحم نداشته باشد، اما این‌که همچین قتلی اشتباه است به این‌که جان آن را دوست دارد یا نه ارتباطی ندارد. حتی اگر او چنین قتلی را دوست می‌داشت، به این معنی نیست که قتل فردی از روی ترحم، از نظر اخلاقی خوب است. 

نزدِ یک رئالیست اخلاقی، آنچه امری را از منظر اخلاقی اشتباه می‌کند، مستقل از ماست. شما پیرو هر مدل از نظریه‌های رئالیسم اخلاقی باشید، باز هم در یک چیز اشتراک خواهید داشت: هنگامی که جان می‌گوید کار اشتباهی انجام داده است، نباید فکر کنیم که حقایق اخلاقی آن موضوع به باورها و امیال او بستگی داشته است. آیا این‌که او عمل خودش را تأیید می‌کند یا نه؟ موضوع مورد بحث ما نیست. در عین حال، آنتی‌رئالیست‌ها توضیح می‌دهند هنگامی که می‌گوییم عملی از منظر اخلاقی خوب است، داریم در مورد باورها، امیال، عواطف یا احساسات خود صحبت می‌کنیم. در این مکتب، اخلاق برساختهٔ انسان است ونه کشف او. آنتی‌رئالیست‌ها هم همانند رئالیست‌ها انواع گوناگونی دارند. اما همهٔ آنتی‌رئالیست‌ها حول یک مدعا متحد می‌شوند؛ همهٔ آن‌ها انکار می‌کنند آنچه امری را از منظر اخلاقی غلط بداند، مستقل از ماست.  

این‌که ما تصمیم بگیریم کاری را انجام دهیم یا نه، بر اطرافیان‌مان تأثیر می‌گذارد (گاهی کم و گاهی زیاد)؛ به تأثیر بر خودمان اشاره نمی‌کنیم. اهمیت فرااخلاق دقیقاً به خاطرِ همین اهمیت و تأثیر آن کاری است که ما انجام می‌دهیم. اگر متوجه این مسئله باشیم که وقتی به بحث و گفت‌وگو در مورد موضوعی می‌نشینیم دچار سوءتفاهم خواهیم شد، احساساتمان در مورد آن موضوع تغییر خواهد کرد. برای مثال، تصور کنید که دو نفر دربارۀ این‌که آیا باید بستنی وانیلی بخورند یا بستنی شکلاتی جروبحث می‌کنند. یکی‌شان موافق بستنی وانیلی است و یکی دیگر موافق بستنی شکلاتی. اما اولی با درک دومی از طعم وانیل موافق نیست و می‌گوید خوراکی با نام «بستنی وانیلی» طعم شکلاتی دارد. و این یعنی آن‌ها هردو واقعاً قصد دارند تا بستنی شکلاتی بخورند، اما دو درک متفاوت از طعم بستنی وانیلی دارند. بدتر از آن این‌که هردو می‌خواهند بستنی شکلاتی بخورند، اما هومر درک اشتباهی از طعم بستنی شکلاتی دارد. چیزی که در ظاهر اختلاف به نظر می‌رسد در واقع موافق‌بودن است.  

چگونه می‌توان بدون این‌که هدف را دید، تیر را درست به سوی آن نشانه رفت؟

حال تصور کنید بحث این دو در مورد درست‌بودن شکنجه از منظر اخلاقی باشد. اولی می‌گوید که از منظر اخلاقی شکنجه در مورد فرازمینی قابل‌قبول است و دومی با او مخالف است. آن‌ها نظرات متفاوتی در مورد معنای «از منظر اخلاقی قابل‌قبول‌بودن» دارند. اولی موضعی آنتی‌رئالیستی اتخاذ می‌کند، در حالی که دومی موضعی رئالیستی دارد. اولی باور دارد که شکنجه از نظر اخلاقی مجاز نیست و فکر می‌کند همین که این را می‌گوید به منزلهٔ مذمت شکنجه است. دومی ادعا می‌کند شکنجه از نظر اخلاقی مجاز است، اما نه به این دلیل که او همچین اعتقادی دارد، بلکه چون مجازبودن شکنجه از منظر اخلاقی یک واقعیت اخلاقی است. شاید اولی واقعاً با شکنجه مخالف باشد و آن را دوست نداشته باشد و حتی چندین باور منفی در مورد آن داشته باشد، اما این مخالفت او متضمن اشتباه‌بودن شکنجه از منظر اخلاقی نیست. احتمالاً برای این دو، دشوار است در مورد آنچه باید در نمونه‌های شکنجه انجام شود به توافق برسند، اگر حتی نتوانند در مورد معنای «خیر اخلاقی» توافق کنند. چگونه می‌توان بدون این‌که هدف را دید، تیر را درست به سوی آن نشانه رفت؟  

احتمالاً فکر کنید که اختلاف نظر این دو نهایتاً در باب آن مکاتب اخلاقی است که این دو از آن‌ها پیروی می‌کنند. آن‌ها در مورد آنچه باید آن را انجام داد بحث دارند. امام دیدگاه فرااخلاقی آن‌ها بر رویکردشان در بحث اثر می‌گذارد. ممکن است اولی به یک مکتب (نظریهٔ) اخلاقی گرایش داشته باشد که از مفاهیم انتزاعی «خوب» اجتناب می‌کند. احتمالاً دومی مخالف چنین مکتبی (نظریه‌ای) باشد، چرا که به نظر نمی‌رسد این نظریه‌ها، ویژگی‌های معتبر اخلاقی به دست دهند. 

همچنین، صرف‌نظر از هر نظریۀ اخلاقی که داشته باشید، برای این‌که بدانید آیا پاسخ درستی وجود دارد یا نه، هدف شما همچنان یافتن پاسخ صحیح خواهد بود، تا با توسل به آن بتوانید کار درست را انجام دهید. هم فایده‌گرایان و هم طرفداران مکتب کانت می‌خواهند کاری را انجام دهند که از منظر اخلاقی درست باشد. اما همان‌طور که دیدیم، دو فرد در یک بحث اخلاقی ممکن است چیزهای متفاوتی دربارهٔ مفهوم اخلاقی «خوب» بگویند، که ممکن است مانع از توافق شود یا بحث‌های بعدی را مغشوش سازد. مثال اعلای این سخن انکار چیزی به نام «خیر اخلاقی»‌ توسط یک فرد و باور شدید به آن توسط فردی دیگر است. پیش‌فرض نیهیلیستی ممکن است پیش از این‌که چنین بحثی شروع شود، از شروع آن جلوگیری کند. بیاید بازگردیم به آزمایش فکری فرازمینی خودمان.

فرض کنید تصمیم‌گیری در مورد شکنجهٔ یک آدم‌فضایی به عهدهٔ جان که یک نیهیلیست است و بث که یک رئالیست اخلاقی است، گذاشته شده است. دیدگاهشان ممکن است انگیزهٔ آن‌ها را برای انجام آن کار افزایش یا کاهش دهد. تصور می‌شود نیهیلیست اخلاقی به این سادگی‌ها با این استدلال اخلاقی که باید کاری انجام شود، قانع نمی‌شود، حال آن‌که رئالیست اخلاقی باور دارد که عینیت اخلاقی وجود دارد و دستورات خاصی از ما می‌خواهد. نه‌تنها مفاهیم اخلاقی برای درک متقابل یک‌دیگر از اهمیت برخوردار است، بلکه شاید بر روی رفتار ما هم  تأثیر بگذارد. 

در نهایت باید برای ما روشن شود که آیا مفاهیم اخلاقی ما بر عملکردمان تأثیر می‌گذارد یا نه. باید برایمان روشن شود که آیا درک مشترک یا متفاوت ما از قضاوت اخلاقی، می‌تواند به ما در درک اختلاف‌نظر دربارهٔ آنچه باید انجام دهیم، یاری دهد یا خیر. درک درست چیزهایی که می‌گوییم، به درک خودمان و این‌که جهان را چگونه می‌بینیم کمک می‌کند. پس بنابراین، حتی اگر نتیجه بگیریم که فرااخلاق بر انتخاب‌های اخلاقی ما تأثیری نمی‌گذارد، محتمل است که آن را مهم بدانیم، چون ما را به راه جدیدی برای درک خود و دیگران رهنمون می‌شود.

كلیدواژه‌های مطلب: برای این مطلب كلیدواژه‌ای تعریف نشده.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترين مطالب اين بخش
  ترجمه‌ای سخته و پردخته

نگاهی به ترجمه‌ی جدید «غرور و تعصب»

  جایی که هنر و تاریخ به هم پیوند می‌خورند

منی برای اندیشمندان و هنرمندان شد تا ایده‌های جاودان و آثار ماندگار خلق کنند.

  چگونه باید زندگیِ نفهمیده را زندگی کنیم؟

زندگی مسئله‌ای نیست که باید حل شود، بلکه واقعیتی است که باید تجربه شود.

  در کنج دلم عشق کسی خانه ندارد

امروز سالروز درگذشت حسین پژمان بختیاری است.

  راز علاقه‌ی انسان‌ها به این موجود رعب‌آفرین

زامبی‌ها چگونه وارد دنیای ما شدند؟