اعتماد: ما با دویدن آشناییم، با پناه گرفتن کنار دیوار، چسبیدن به کرکرهها، نفسنفس زدن، فریادهای بعد از شلیکهای بیوقفه، گازهای سفیدی که راه نفس کشیدن و دیدن را میبندد، با درد در صورتمان، چشمهایمان، پاهایمان، بازوهایمان، شکمهایمان. ما با میلهها آشناییم؛ با اتاقهای کوچک و خالی، با صندلیهای رو به دیوار، با درد، شکنجه. ما با شیار قرمز روی آسفالت آشناییم، با شیون ِ نیمهشب، با بهت، با بیخبری و انتظار، با شناسایی، تحویل و تدفین. مهم نیست کجا زندگی میکنیم؛ کوبا یا چین، روسیه یا اسپانیا، امریکا یا فرانسه، خاورمیانه… یا در کدام زمان زیستیم؟ سال ۱۹۵۶ یا ۱۹۸۷، ۱۹۰۵ یا ۲۰۱۰، ۱۹۱۷ یا همین سالهای اخیر. با این رنجها آشناییم، چون انسانیم و خواهان زندگی شایسته. نویسندگان نامدار و گمنام زیادی در طول تاریخ، داستانهای ما را در خانه و خیابان و زندان نوشتهاند. گمانم یکی از درخشانترینشان را هان کانگ نوشته باشد: «اعمال انسانی»؛ داستانی درباره آنچه زیر پوست قیام ۱۹۸۰ گوانجو در جریان بود. این رمان سال ۲۰۱۴ منتشر شد. ۴ سال بعد، علی قانع این کتاب را ترجمه کرد؛ سالی که زمستان ناآرامی را پشت سر گذاشتیم. ۵ سال بعد وقتی این رمان به چاپ دوم رسید، ما زیر آوار متروپل بودیم و پس از آن پاییزی انگار تمام نشدنی از راه رسید. شاید به همین دلیل است که ترجمه این رمان و قرابتش به انسان امروز به خوبی دیده نشد. حالا با اعلام شدن نام «هان کانگ» نویسنده ۵۳ ساله اهل کرهجنوبی به عنوان برنده نوبل ادبیات، بار دیگر سراغ این کتاب رفتیم. در گفتوگویی که میخوانید، علی قانع درباره ترجمه این رمان و هان کانگ به پرسشهای «اعتماد» پاسخ داده است.
اولین چیزی که در آثار هان کانگ توجهم را جلب کرد، زبان شاعرانه و تصویرسازی در نثر این نویسنده است. در این رمان، همان ابتدا ما با انبوهی از اجساد روی هم تلنبار شده، با خون و از هم پاشیدن بدن انسان در جدال با خشونتی ناتمام روبهرو میشویم. تصاویری که با زبان شاعرانه و توصیفهای کانگ ساخته شده است. به نظر شما زبان، توصیف و تصویرسازی چقدر در بیان رنج و خشونت در این رمان موثر بوده است؟
در پاسخ سوال شما باید بگویم مولفههایی که در مورد زبان و توصیف و تصویرسازی در این کتاب خاطرنشان کردید تاثیر فوقالعادهای در بیان واقعیتهای تراژیک داشته است. ببینید یک مثال برایتان میزنم؛ متاسفانه ما این روزها به تعداد زیاد شاهد اخبار ناراحتکننده و سوزناک از جنگ و کشتار بیرحمانه در مناطق مختلف جهان هستیم، همه به نوعی همین داستان رنج و خشونت را بیان میکنند اما شاید همگی خطی و گزارشگونه است. در روایت اعمال انسانی، هان کانگ خوانندهاش را با خود همراه میکند و به کوچه و خیابان و تمام لحظههای فاجعه میکشاند و با زبان شاعرانه و ملموس خودش چنگ میزند به تار و پود و سلولهای خواننده و او را با خود میبرد به عمق فاجعه. این نوع همذاتپنداری گرچه فوقالعاده دردناک و هولانگیز است اما به همان اندازه ملموس و زنده است و فراموش نشدنی.
هان کانگ به جای روایت صرف وقایع تاریخی، به دنبال کند و کاو در تاثیر این وقایع بر زندگی و روان انسانهاست. او به جای روایت کلان واقعه، بر تجربه فردی شخصیتهایش در مواجهه با آن واقعه تمرکز میکند. تمرکزی که به نظرم برترین ویژگی این نویسنده است. این شیوه چه تاثیری بر مخاطب امروز و ماندگار کردن واقعه تاریخی دارد؟
خیلی عالی! شما دقیقا به همان ویژگی اشاره کردید که در بیانیه آکادمی سوئد آمده است. هیات داوران، هان کانگ را به دلیل «نثر شاعرانهاش که آسیبهای اجتماعی را شامل میشود و شکنندگی زندگی انسان را آشکار میکند» شایسته دریافت جایزه نوبل ادبیات معرفی کرد. هانگ در این کتاب تکتک شخصیتهای داستانیاش را به لحاظ روحی و روانی کالبدشکافی میکند. او کشته شدن پسر نوجوانی به نام دونگ هو را در مرکز داستان خود قرار میدهد و به جای آنکه مستقیما به خواننده اطلاعات تاریخی بدهد، میکوشد وقایع را از طریق تجربههای شخصی منتقل کند. سرنوشت چند دانشجو را در جنبشهای دانشجویی دهه هشتاد کرهجنوبی دنبال میکند. آنها بعد از تظاهرات، زندانی، شکنجه و حتی کشته شدند. در راه هدفی که دارند به زندان تن میدهند و هان کانگ هم به اعمال و رفتار آنها در مقابل شکنجه، زندان، سختیها و گاهی تاب نیاوردن و شکسته شدن و آدم فروشی پرداخته است؛ بهترین دوست دونگ هو که با پایان سرنوشتساز خود مواجه میشود، سردبیری که با مشکلات سانسور روبهرواست، یک زندانی و یک کارگر که هر کدام با خاطراتی آزاردهنده دست و پنجه نرم میکنند و البته مادر سوگوار و زخمخورده دونگ هو. روایتهایی جذاب و خواندنی از تار و پود رنجها و امیدهای هر کدام از این شخصیتها بافته میشود. شخصیتهای کتاب اعمال انسانی را نمیتوان یکسره سیاه یا سفید دید. گاهی سربازها هم آدمهای بدی نیستند و بنا به دستور رفتار میکنند. یکی از نقاط زیبای کتاب زمانی است که سربازان در خلوت خود به سوگ از دست رفتگان مینشینند و سیگار دود میکنند. اعمال انسانی داستان همه ما آدمهاست. داستانی از پیچیدگیهای روحی و روانی و نقاط ناشناس شخصیتمان.
اولین بخش با راوی دوم شخص، بخش دوم از زبان یک راوی غیرمتعارف، یک نوجوان مرده، سومین بخش راوی دانای کل محدود به ذهن ویراستار، بخش چهارم راوی اول شخص، بخش پنجم راوی دوم شخص، بخش ششم راوی اول شخصی که خطاب به یک شخصیت صحبت میکند و بخش آخر راوی اول شخص و خود نویسنده، ساختار روایی غیرخطی و تغییر دیدگاه در این رمان چه تاثیری بر خواننده دارد؟
حق با شماست. هان کانگ در این کتاب از راویان مختلف، روایتهایی با فاصله زمانی چند ساله، نثر شاعرانه و برخی تکنیکهای بدیع دیگر استفاده کرده و همه اینها در کمال مهارت و ناب بودن هستند. جالب است که این نوع تکنیک ممکن است در ابتدا برای آنهایی که خیلی با خواندن رمانهای اینچنینی آشنا نیستند، گیجکننده و نچسب و حتی گاهی خستهکننده به نظر برسد و لذت کافی را از روال داستان نبرند، اما به محض کشف و شهود نقاط پنهان در داستان همه چیز رنگ و لعاب دیگری به خود میگیرد و اینجاست که داستان برای خواننده تمام نشدنی است. با وجود تلخی وصفناپذیری که با حضورش در کنار شخصیتهای داستان حس میکند و رنجی که با لمس لحظههای تراژیک فضای تیره و تار روایتها متحمل میشود، مایل است دوباره و دوباره برود سراغ کتاب و داستان را بخواند تا دچار فراموشی تاریخی نشود و ویژگیهای اجتناب ناپذیر اعمال انسانی را از یاد نبرد.
به نظر شما کانگ چگونه از نماد و تمثیل برای بیان مفاهیم عمیقتر در این رمان استفاده کرده است؟
در کتاب اعمال انسانی خانم هان کانگ، مانند دیگر کتابهایش، گیاهخوار و کتاب سفید، شاهد استفاده قدرتمندانه و در حین حال زیبا و چشمگیر از نمادها و تمثیلها در جهت بیان مفاهیم عمیق انسانی هستیم. اجازه بدهید خوانندگان ایرانی کتاب را بخوانند و خودشان به کشف نماد و تمثیل پیدا و نهان در متن خرده روایتها بروند و در نهایت لذتش را ببرند. فقط به یک نمونه اشاره کنم که برای من فوقالعاده تاثیرگذار بود. در داستان با مادری آشنا میشویم که پسر نوجوانش را در جریان شلوغیها و سرکوب قیام خونین گوانجو در کرهجنوبی از دست داده است. تقریبا در فصلهای پایانی کتاب، وقتی ماجراها ظاهرا به آخر رسیده، آتشها خاموش شده و به تدریج از سرنوشت سیاه شخصیتهای داستان باخبر میشویم، شاهد صحنهای هستیم که ماموران شهرداری خیابان این نوجوان مقتول و مادر رنج دیدهاش را آسفالت کردهاند، پیرزن میآید و ساعتها روی آسفالت داغ خیابان مینشیند و میگوید بعد از آن شب سرد جنون که جنازه نوجوانش را از کف خیابان جمع کرد، دیگر هرگز سرما از تنش بیرون نرفته است…
این رمان تصویری از پیامدهای درازمدت خشونت سیاسی بر زندگی و روان انسان به دست میدهد. در سالهای گذشته کشورهای بسیاری درگیر خشونت داخلی و اعتراضات مردمی بودهاند. چه رمانهای معاصر دیگری را میشناسید که این طور عمیق و تکاندهنده به این مساله پرداخته باشند؟
هر چه فکر میکنم در سالهای اخیر و ادبیات معاصر کتابی به این پایه از حزن و به این کوبندگی نخواندهام که زخمی عمیق بر زندگی و روان انسانها گذاشته باشد، شاید هم هست و من ندیدهام. ولی از دوران کتابخوانیام در جوانی همیشه جنگ و صلح تولستوی را در خاطر دارم که میدانم در کمال زیبایی، تفاوتهای بسیاری با اعمال انسانی هان کانگ دارد.
«اعمال انسانی» چه جایگاهی در میان آثار هان کانگ دارد؟ آیا میتوان این رمان را مهمترین کار کانگ در نظر گرفت؟
من قبل از اینکه رمانهای هان کانگ را بخوانم و حتی قبل از برنده شدن جایزه بوکر اینترنشنال توسط این نویسنده به خاطر رمان «گیاهخوار» یکی، دو داستان کوتاه و چند قطعه شعر در سایتها و نشریههای ادبی غرب دیدم و شدیدا به قلم و زبان و سبک نوشتاری ایشان علاقهمند شدم. بعد هم ترجمه «گیاهخوار» این نویسنده به من پیشنهاد شد که خواندم و به نظرم خیلی بدیع و در نوع خود منحصربهفرد بود ولی به خاطر احتمال سانسور زیاد و از دست رفتن متن اصلی، کتاب را با احترام برای ناشر پس فرستادم. بعد نوبت رسید به رمان «اعمال انسانی» که خوشبختانه بدون کوچکترین مشکلی ترجمه و منتشر شد که این روزها بسیار شنیدهایم در وصف حالش که ای کاش دوستان و منتقدان ادبی طی این چند سال نگاهی از سر مهربانی به این کتاب و دیگر آثار هان کانگ انداخته بودند. بعدها «کتاب سفید» این نویسنده را هم خواندم و بسیار لذت بردم ولی «اعمال انسانی» و دیگر کتابهای نویسنده هر کدام جایگاه ویژهای در آثار هان کانگ دارند که میطلبد در فرصت دیگری به آنها پرداخته شود.
هان کانگ ۵۳ ساله هفته گذشته برنده جایزه نوبل شد. او چه جایگاهی در ادبیات معاصر کرهجنوبی دارد و چقدر در میان نویسندگان معاصر جهان شناخته شده است؟
متاسفانه از ادبیات کره خیلی نخواندهام؛ فقط باغ قدیمی از هوانگ سوگ یانگ که به گفتهای او را به عنوان قدرتمندترین صدای رمان شرق آسیا میشناسند و هوانگ جانگ هون و چند نویسنده دیگر. قضاوت در این مقطع که هانگ نوبل ادبیات را گرفته کار دشواری است، همینطور که نمیتوان در مورد جوانتر بودن و داشتن آثار منتشر شده کمتر او نسبت به دیگر برگزیدگان نوبل ادبیات به راحتی قضاوت کرد. اما هر چه که هست به نظر من قابلیتهای لازم را برای به دست آوردن این جایزه داشته است، مواردی که ملاک آکادمی سوئد برای گزینش این جایزه است، از جمله ترجمه آثار به زبانهای دیگر، دغدغههای جهانی، جنگ و نفرت از جنگ، رنجهای تاریخی، مردسالاری، ایده خاص، حیات و مرگ انسان امروزی و جنبههای دیگری که ظاهرا هان کانگ را شایسته کسب این مقام کرده است.
رابطه پیچیده انسان با بدن خود یکی از مضامین مهم در آثار این نویسنده است. نظر شما در این باره چیست؟
البته گمان میکنم فقط اینها نیست؛ تکنیک خاص ادبی او و در کنار قلم شاعرانه و بهکارگیری نثر تاثیرپذیرش در تئوری پیوند جسم و روح انسان در تمامی داستانهایش نقش حیاتی و بسزایی داشته و این برگهای برنده را بهنوعی در همه کتابهایش بهکار گرفته است. اما بهنظرم سلیقه نیز در انتخاب و دوست داشتن کتابهای هان کانگ نقش مهمی دارد و شاید هرکسی نتواند به راحتی با هان کانگ و درکل با این گونه کارها ارتباط لازم را برقرار کند.
و در آخر میرسیم به تجربه خودتان هنگام برگرداندن «اعمال انسانی» به فارسی. ترجمه رمان هان کانگ چگونه تجربهای بود؟
تجربهای شیرین و در عین حال بسیار نفسگیر و دشواری بود. اعتراف میکنم آدم نازکی هستم و بسیار شکننده. این طبع نازک را میتوانید در داستانهایم ببینید. قبلا گفتهام بیشتر خودم را نویسنده میدانم تا مترجم. چند مجموعه داستان دارم و یکی، دو رمان. در کارهایم خیلی به هان کانگ نزدیک هستم و داستانهایم حس و حالی شبیه داستانهایش دارد. ترجمه اعمال انسانی خیلی اذیتم کرد. از رنجی که در همراه شدن با شخصیتهای داستان میکشیدم و انگار در تمامی صحنهها کنارشان و جزیی از آنها هستم، جنازهها را بر دوش میکشم، توی زندان زیر فشار شکنجه دست و پا میزنم و با مادر نوجوان کشته شده در شلوغیها گریه میکنم. بارها موقع ترجمه و بازخوانی و تصحیح متن میدیدم اشکهایم لپتاپم را خیس کرده است، ولی همه اینها اعمال انسانی است و بهنوعی اجتنابناپذیر.
نگاهی به ترجمهی جدید «غرور و تعصب»
منی برای اندیشمندان و هنرمندان شد تا ایدههای جاودان و آثار ماندگار خلق کنند.
زندگی مسئلهای نیست که باید حل شود، بلکه واقعیتی است که باید تجربه شود.
امروز سالروز درگذشت حسین پژمان بختیاری است.
زامبیها چگونه وارد دنیای ما شدند؟