۱. آلاحمدِ داستاننویس:
آلاحمد در “مدیرِ مدرسه” و “نفرینِ زمین”، داستاننویسی مستندنگار است و در “نون والقلم” اندیشهگرایی تمثیلینویس. او چند داستان کوتاهِ درخشان، بهخصوص در مجموعههای “سهتار” و “پنج داستان” دارد.
۲. آلاحمدِ صاحبسبک:
آلِ احمد بیشتر ازمنظرِ نثرِ داستانیاش صاحبسبک است. او در این حیطه پیروانِ فراوانی نیز دارد. بهگمانم براهنی از موفقترین پیروانِ خلّاقِ نثر او است. البته فرم و اسلوب داستانپردازیِ آلاحمد نیز پیروانی یافت و جمال میرصادقی، بهویژه در نوشتن از عوالمِ کودکان و نوجوانان، از موفقترینِ آنان است. بهگمانام از منظرِ بدعت و صناعت و نیز شخصیت و هویتِ نثر و همچنین جریانسازی، هیچ نثرنویسِ معاصری به پای جلال نمیرسد.
۳. آلاحمدِ کنشگرِ سیاسی و اجتماعی:
“غربزدگی” باهمهی اماواگرهایش گرچه از صدرِ مشروطیت منتقدانی داشت، اما اندیشهای است که به نامِ او سکهخوردهاست. آلاحمد همچنین عضو حزب توده بود و نیز از موسسان “نیروی سوم” و باورمندان به خلیل ملکی. این جریانِ تجدیدنظرطلب، از خوشنامترین احزابِ سیاسیِ ایران بود؛ جریانی که تلاشداشت عدالتخواهی مارکسیستی را با مطالباتِ ملی و ایراندوستانه جمعکند.
۴. آلاحمدِ ژورنالیست:
آلاحمد گرچه در مجلاتی همچون “سخن” نیز اثر منتشرکرد اما عمدهی فعالیتهایش بر مجلاتِ چپ (ماهنامهی مردم، علم و زندگی و کیهان ماه) متمرکز بود. او خود از گردانندگانِ این مجلات نیز بود و از این منظر فعالیتهایش تاحدی با شاملو سنجیدنی است.
۵. آلاحمدِ منتقدِ ادبی:
گرچه او قلمانداز نقدمینوشت اما پارهای از ماندگارترین مقالاتِ ادبیاش محصولِ همین ارزیابیهای شتابزدهی است. از آن جمله است، سه مقالهی خواندنیاش دربارهٔ نیما و نیز یک بررسی کوتاه و ماندگار از شخصیت و آثار هدایت. تاریخِ نشرِ این نوشتهها اهمیت فراوانی دارد.
۶. آلاحمد و جانِ جستجوگرش:
منحنیِ زندگیِ سیاسی، اجتماعی و ادبیِ آلاحمد و نیز تنوّع و تکّثرِ آثارش، درحالیکه او چندان دیرسال نزیست و ناتمام ماند، حکایت از روحی پرسشگر و کنجکاو دارد. این نگاه، در جزئینگری و عینیتگراییِ نثرش نیز آشکار است.
۷. آلِ احمدِ خودافشاگر:
صمیمیّت و صدقِ عاطفی از بارزترین مولفههای شخصیت و آثارِ او است. این صداقت جدااز سفرنامهها و تکنگاریها، آثارِ ادبیاش را نیز مستندنگارانه و باورپذیر گرداندهاست. اوجِ این روحیّهی جلال، در “سنگی بر گوری” منعکس است.
۸. آلاحمدِ تکنگارینویس:
آلاحمد سه اثر تکنگارانه دارد که یکی از آنها (“جزیرهی خارک”) جدااز فضل تقدّم، ازمنظرِ شیوهی پژوهشی، همامروز نیز بسیار ارزشمند است. این سلسلهآثار زیرِ نظر موسسهای وابسته به دانشگاه تهران نوشتهشد؛ موسسهای که ساعدی، طاهباز و اسلام کاظمیه نیز با آن همکاریداشتند.
۹. آلاحمدِ مترجم:
او مترجمی حرفهای نبود و اینگونه تجربههای گهگاهی بیشتر برایاش انگیزهای وجودی داشت و از اندیشههای فلسفی و سیاسیاش مایهمیگرفت. برگردانِ آثارِ سارتر و کامو مکّملِ نگرشِ غربستیزانهاش بود، و ترجمهی “بازگشت از شورویِ” آندرهژید نیز گواهی بر تجدیدنظرش در شیفتگیِ به مارکسیسمِ جزماندیشانهی استالینیاش، در عهدِ جوانی.
۱۰. آلاحمدِ همسرِ دانشور:
آلاحمد و “سیمین” ازاینمنظر با سارتر و “سیمون” و نیز گلستان و فروغ سنجیدنی اند. زوجهایی که آفرینشگر و صاحباندیشه بودند. پرهیبِ حضورِ آلاحمد را در شخصیت معترض و غربستیزِ یوسف در “سو و شون” و نیز حضورِ شخصیّتِ واقعیاش را در “جزیرهی سرگردانی” میتوان دید. و آن رابطه را بهتر از هرجا در نامههای مفصّلشان به یکدیگر منعکس است.
به امیدِ انتشارِ بیکموکاستِ یادداشتهای روزانهی جلال.
بسیاری از کارگزاران و تصمیمگیرندگان به علت ناآشنایی با متغیرهای گوناگون مسائل رفتاری، با سادهانگاری راهحلهایی پیشنهاد میکنند که البته مبتنی با دیدگاه علمی نیست.
در این مقاله برخی از تأثیرگذارترین کتابهای برندهی جایزهی نوبل ادبیات را بررسی میشود که بر موضوعات متنوعی تمرکز کردهاند و در سبکهای نوآورانهای نوشته شدهاند.
افسوس که گاه نقدها و پاسخ نقدها بیشتر برای مطالعۀ موردی بیاخلاقی، بیادبی و مغالطه به کار میآیند تا برای کشف حقیقت.
توصیههای جان هایدر برای تربیت رهبران مقتدر و عاقل
نگاهی به ترجمهی جدید «غرور و تعصب»