مرور: مطبوعات به عنوان اولین وسیلهی ارتباطی امروز، دارای نقشهای ویژهای درحیات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جوامع است. در کشور ما نشریات از ابتدای ورود، به نقش انتقادی پایبند بودند و در دورهی قاجار، در شکلگیری انقلاب مشروطه، نقش غیرقابل انکاری ایفا کردند. طنز مطبوعاتی به عنوان یکی از راههای انتقاد اجتماعی از بطن نشریات آن عصر سردرآورده و ادامه یافت.
یکی از تاثیرگذارترین طنزپردازان مطبوعاتی و چهرههای فرهنگی در دههی ۷۰ خورشیدی، کیومرث صابری فومنی، مشهور به گلآقا بود که یک اتفاق بزرگ در تاریخ مطبوعات بعد از انقلاب را رقم زده و طنز ژورنالیستی و مکتوب را احیا کرد.
«کیومرث صابری فومنی» مشهور به گلآقا، در هفتم شهریور ۱۳۲۰ خورشیدی در صومعهسرا به دنیا آمد. پدرش کارمند ساده وزارت دارایی و اهل رشت بود که در ۱۳۱۷ خورشیدی به ادارهی دارایی صومعهسرا منتقل شده و در سال ۱۳۲۱ خورشیدی نیز به ادارهی دارایی فومن انتقال یافت و چند ماه بعد در همان شهر درگذشت.
مادر صابری که از معدود زنان باسواد شهر بود که در مکتبخانه قرآن تدریس میکرد و این تنها ممر معاش خانواده پس از مرگ پدر بود که کفاف زندگیشان را نمیداد. بنابراین برادر بزرگتر که در آن زمان ۱۵ سال داشت، تحصیل را رها کرد تا با کار خود به معیشت خانواده کمک کند.
کیومرث صابری، دورهی دبستان خود را در فومن گذراند و پس از پایان تحصیلات ابتدایی در یک مغازه خیاطی شروع به شاگردی کرد. در اواخر مهر همان سال به اصرارِ مادرش، تحصیل در دبیرستان را آغاز کرد. او در ۱۳۳۶ خورشیدی یعنی ۱۶ سالگی در امتحان ورودی دانشسرای کشاورزی ساری قبول شد و پس از دو سال تحصیل در آنجا و قبولی در امتحانات در سال ۱۳۳۸ خورشیدی به عنوان معلم دبستان روستایی به «کسما» رفت و یک سال در آنجا به معلمی پرداخت. یک سال بعد یعنی در سال ۱۳۳۹ خورشیدی به روستای «کوچه چال» از توابع «ماکلوان» در نزدیکی فومن منتقل شد. او مدت یک سال، مدرسهی چهارکلاسهی آنجا را به تنهایی اداره کرد.
یکی از تاثیرگذارترین طنزپردازان مطبوعاتی و چهرههای فرهنگی در دههی ۷۰ خورشیدی، کیومرث صابری فومنی، مشهور به گلآقا بود که یک اتفاق بزرگ در تاریخ مطبوعات بعد از انقلاب را رقم زده و طنز ژورنالیستی و مکتوب را احیا کرد.
صابری فومنی در ۲۰ سالگی (۱۳۴۰ خورشیدی) به صورت متفرقه در رشتهی ادبی آزمون داده و دیپلم گرفت. او همان سال در کنکور رشتهی سیاسی دانشکدهی حقوق دانشگاه تهران پذیرفته شد و همزمان با تحصیل در دبستان و دبیرستان به تدریس پرداخت. او در سال ۱۳۴۴ خورشیدی، لیسانس حقوق سیاسی خود را دریافت کرد.
صابری در نخستین سال تحصیل در دانشکده در ۱۳۴۰ خورشیدی در تظاهرات دانشجویی شرکت کرد و مضروب و دستگیر شد. گردن او که از ضربات باتوم به شدت آسیب دیده بود، موجبات سرودن شعری به طنز را فراهم کرد. صابری این شعر را با امضای «گردن شکسته فومنی» برای هفتهنامهی فکاهی «توفیق» ارسال کرد. پس از چاپ این شعر در چند شمارهی بعد در توفیق، صابری طنزنویسی را به شکل جدی آغاز کرد.
«سنگنبشتهها»، «کلاس درس» و «هشت روز هفته» از جمله ستونهای مجلهی توفیق بود که نویسندهی آنها کیومرث صابری بود و با نامهای مستعاری مثل «لوده، ریشسفید، میرزاگل، عبدالفانوس و خانداداش» منتشر میشد.
صابری در نخستین سال تحصیل در دانشکده در ۱۳۴۰ خورشیدی در تظاهرات دانشجویی شرکت کرد و مضروب و دستگیر شد. گردن او که از ضربات باتوم به شدت آسیب دیده بود، موجبات سرودن شعری به طنز را فراهم کرد. صابری این شعر را با امضای «گردن شکسته فومنی» برای هفتهنامهی فکاهی «توفیق» ارسال کرد.
صابری فومنی در کتاب خاطرات خود دربارهی همکاری خود با توفیق مینویسد: «سال ۱۳۴۰ که دانشجوی دانشگاه شدم و در همان سال اول در تظاهرات دانشجویی کتک مفصلی خوردم و دستگیر شدم، گردنم از ضربات باتوم به شدت آسیب دید. شعری به طنز و سیاسی سرودم و با نام مستعار «گردنشکسته فومنی» به روزنامه [مجله] توفیق فرستادم. آن شعر با اصلاح مختصری منتشر شد. حسین توفیق مرا که نشانیام را نیز نداشت، از طریقی پیدا کرد و تشویق به نوشتن و ادامه همکاری کرد. اغلب طنزهایی مینوشتم که بعضا منتشر میشد تا سال ۱۳۴۵ که به کمک حسین توفیق از فومن به تهران آمدم و در یکی از دبیرستانهای تهران دبیر شدم و عصرها همکار توفیق شدم … بعدها ستون ثابتی را با عنوان «هشت روز هفته» مینوشتم.»
او تا سال ۱۳۴۵ خورشیدی اشعاری برای توفیق میفرستاد. پس از تعطیلی توفیق، صابری فقط به تدریس ادامه میداد و گاهی نیز اشعار جدی میسرود که جز به ندرت، چاپ نمیکرد.
صابری پس از انقلاب و در زمان نخستوزیری شهید رجایی به مقام مشاورت فرهنگی و مطبوعاتی نخستوزیر منصوب شد. و تا زمان شهادت او در این سمت باقی بود و هنگام ریاستجمهوری آیتالله خامنهای در همان منصب ابقا شد.
از مشاغلی که صابری از بعد از انقلاب برعهده داشت میتوان به این موارد اشاره کرد: عضو هیأت موسس انجمن موسیقی، مشاور وزیر مسکن و شهرسازی، مدیرکلی دفتر آموزش بازرگانی و حرفهای وزارت آموزش و پرورش (۱۳۵۸ تا ۱۳۵۹ خورشیدی)، تدریس در کلاسهای حضوری دانشکدهی مکاتبهای، تدریس در دانشکدهی روابط بینالملل، تدریس در مرکز اسلامی آموزش فیلمسازی، همکاری با معاونت امور بینالملل وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به عنوان مشاور افتخاری (۱۳۶۳ تا ۱۳۶۹ خورشیدی)، عضو منتخب شورای عالی انقلاب فرهنگی در کمیتهی نامگذاری و مانند آن.
از آن جهت که مشاغل سیاسی صابری را راضی نمیکرد، او به تدریج از آن کناره گرفت و حوزهی فرهنگی کار خود را گسترش داد. او مسؤولیت مجلهی رشد ادب فارسی را برعهده داشت و گاهی نیز برای روزنامهی اطلاعات یادداشت مینوشت.
کیومرث صابری، جای یک ستون طنز سیاسی را در جراید خالی میدید. طنز سیاسی از ۱۳۵۹ به بعد تعطیل شده بود. نخستین ستون «دو کلمه حرف حساب گلآقا» در تاریخ ۲۳ دی ۱۳۶۳ خورشیدی در روزنامهی اطلاعات به چاپ رسید.
کیومرث صابری، جای یک ستون طنز سیاسی را در جراید خالی میدید. طنز سیاسی از ۱۳۵۹ خورشیدی به بعد تعطیل شده بود. نخستین ستون «دو کلمه حرف حساب گلآقا» در تاریخ ۲۳ دی ۱۳۶۳ خورشیدی در روزنامهی اطلاعات به چاپ رسید. شکلگیری این ستون طنز، جان تازهای به حیات نشریات بخشید. محمدعلی جمالزاده از نخستین افرادی بود که با ارسال چندین نامه، صابری را به ادامهی راه تشویق کرد و طنز صابری را ستود.
پس از گذشت نزدیک به ۶ سال از انتشار نخستین «دو کلمه حرف حساب»، صابری که پیش از آن، تقاضای انتشار یک هفتهنامهی جدی به نام «فصل جدید» کرده و امتیازش را نیز گرفته بود، از انتشار آن منصرف شد و تقاضای امتیاز هفتهنامهی طنزی با عنوان «گلآقا» را کرد و توانست در آبان ۱۳۶۹ خورشیدی، نخستین شمارهی آن را منتشر کند.
استقبال مردم از این مجله، غیرقابل توصیف بود. تمامی نسخههای اولین شمارهی هفتهنامهی گلآقا در سراسر تهران کمتر از نیمساعت به فروش رفت. بعدتر شمارههای سال اول گلآقا در تیراژ بالاتری تجدید چاپ شد. در این برهه از زمان گلآقا به عنوان طنزنویسی صاحب سبک و خلاق و همچنین مهمترین منتقد حکومت در کشور مطرح شد و توجه بسیاری از مردم، مقامات، نویسندگان، و رسانههای داخلی و خارجی را به خود جلـب کـرد. تحریریهی گلآقا را جمعی از نامهای ماندگار حوزهی طنز و کاریکاتور چون: مرتضی فرجیان، احمد عربانی، ابوالفضل زرویی نصرآباد، تشکیل میدادند.
صابری پس از آن، امتیاز انتشار دو نشریهی دیگر را هم گرفت. انتشار نخستین شمارهی ماهنامهی گلآقا در مرداد ۱۳۷۰ خورشیدی و همچنین انتشار نخستین سالنامهی گلآقا در اواخر همان سال، نشان از آن داشت که صابری با گامهای استواری در این مسیر حضور یافته است.
ابوالفضل زرویی نصرآباد یا همان «ملانصرالدین» نشریهی گلآقا، پیرامون علت محبوبیت مجلهی گل آقا گفته بود: «در سالهای بعد از پیروزی انقلاب، بهخاطر شروع جنگ و مسایلی از این دست، طنزپردازان بیشتر سعی میکردند به مسایل غیرسیاسی بپردازند و مردم بهدلیل دغدغههای معیشتی حوصلهی طنز خواندن نداشتند و کسی هم جرات نزدیکشدن به طنز سیاسی را نداشت. در این دوره بروز و ظهور قلمی به اسم گلآقا بین مردم، شادمانی زیادی را ایجاد کرد، زیرا آنها شاهد نوعی نگارش طنز بودند که تا به حال تجربه نکرده بودند؛ آن هم طنزهای بسیار محکم سیاسی با رویکردی عامهفهم و پرگوشه و کنایه که با روحیهی هر ایرانی موافق بود.»
استقبال مردم از این مجله، غیرقابل توصیف بود. تمامی نسخههای اولین شمارهی هفتهنامهی گلآقا در سراسر تهران کمتر از نیمساعت به فروش رفت. بعدتر شمارههای سال اول گلآقا در تیراژ بالاتری تجدید چاپ شد
درونمایهی طنزهای گلآقا، تمامی مسائل یک جامعهی در حال توسعه را در برمیگرفت. صابری فومنی گفته بود: «حساسیت ما اولا فقط روی مسائل اجتماعی نیست. ما روی مسائل سیاسـی و فرهنگی واقتصادی هم حساسیت داریم. اما در عمل، بیشتر بـه طرف مسائل اقتصادی کشانده میشویم و این شاید ناشی از این امر باشد که مردم ما بیشتر در این قسمت گرفتاری و مشکلات دارند.»
گلآقا در تمام دههی ۷۰ خورشیدی، نشریهای مهم و و تأثیرگذار بود. این نشریه از توقیفهای ۱۳۷۹ نیز جان به در برد. اما دو سال بعد در دوم آبان ۱۳۸۱ خورشیدی و در دوازدهمین سالگرد تولد مجله، صابری فومنی تصمیم به توقف انتشار گرفت و این بار امضای نوشتهی او، نه گلآقا بود نه شاغلام و نه غضنفر (شخصیتهایی که خلق کرده بود تا نمایندگان تیپهای مختلف اجتماعی باشند) بلکه امضا کرد: صابری فومنی. یعنی پایان و خداحافظ!
او هیچگاه دلیل توقف انتشار نشریهای را که به یک نهاد تبدیل شده بود، اعلام نکرد. صابری در آستانهی ورود به سیزدهمین سال انتشار گلآقا و هنگام صفحهبندی مجله، «شماره ۵۶۴» را از بالای لوگوی مجله حذف کرد و نوشت: «شماره آخر». در این شماره شعری از او منتشر شد. این منظومه با بیت: «بوالعجب روزگار میبینم / همه را زیر بار میبینم» آغاز و با بیت: «حال اوقات این گلآقا را / تلخ چون زهرمار میبینم» به پایان رسیده بود.
از دیگر فعالیتهای فرهنگی صابری علاوه بر هفتهنامه، ماهنامه و سالنامهی گلآقا باید به هفتهنامهی «بچهها، گل آقا» نیز اشاره کرد، انتشارات گلآقا همچنین برای انتشار آثار طنز و کاریکاتور و عضویت در خانهی طنز ایران جهت پرورش طنزنویسان جوان فعالیت داشت. از جمله آثاری که از صابری منتشر شده میتوان به تحلیل داستان ضحاک و کاوه آهنگر، مکاتبات شهید رجایی و بنیصدر، اولین استیضاح در جمهوری اسلامی ایران، دیدار از شوروی و گزیده دو کلمه حرف حساب در چهار جلد و مانند آن اشاره کرد.
کیومرث صابری فومنی از دورهای از تحمل بیماری سرطان خون در صبح ۱۱ اردیبهشت ۱۳۸۳ خورشیدی در بیمارستان مهر تهران درگذشت و در قطعه هنرمندان بهشت زهرای تهران به خاک سپرده شد.
یکی از جنبههای مهم حد وسط طلایی این است که این حد وسط نسبت به افراد و شرایط مختلف میتواند متفاوت باشد.
از نظر شانتال موف جوهر امر سیاسی، نه اجماع که ستیز است.
بسیاری از کارگزاران و تصمیمگیرندگان به علت ناآشنایی با متغیرهای گوناگون مسائل رفتاری، با سادهانگاری راهحلهایی پیشنهاد میکنند که البته مبتنی با دیدگاه علمی نیست.
در این مقاله برخی از تأثیرگذارترین کتابهای برندهی جایزهی نوبل ادبیات را بررسی میشود که بر موضوعات متنوعی تمرکز کردهاند و در سبکهای نوآورانهای نوشته شدهاند.
افسوس که گاه نقدها و پاسخ نقدها بیشتر برای مطالعۀ موردی بیاخلاقی، بیادبی و مغالطه به کار میآیند تا برای کشف حقیقت.