انصاف نیوز: فرزندان ابزار تحقق بخشیدن به آمال و ارزشهای دینی و ایدئولوژیک والدین نیستند.
تربیت دینی باید در قلمرو اخلاق باشد و شرط اخلاق این است که نظام تربیت دینی، اصل آزادی اندیشه و انتخاب را بهرسمیت بشناسد. معنای این سخن این نیست که والدین در تربیت دینی کودکان خود کوشا نباشند. ازقضا تربیت دینی صحیح در دوران کودکی میتواند ضامن سعادت کودک در بزرگسالی باشد. اما تربیت دینی اخلاقی را نباید بهمعنای تلقین آموزهها بر روان کودک و تحمیل مناسک بر تن او دانست.
بهنظرم تربیت دینی اخلاقی بیش از هر چیز آموختن ارزشهای عام و والای انسانی به کودک، پروراندن حساسیتهای معنوی در او و نیز آموزش دانش موثق درباره ادیان مهم دنیا و شخصیتهای دینی و معنوی برجسته تاریخ است. البته تماس بیشتر کودک با دینِ والدین، بهطور طبیعی او را با فضای عقیدتی و ایمانی والدیناش بیشتر آشنا و مأنوس میکند و بهاحتمال زیاد کودک در دراز مدّت تجربههای معنوی خود را در متن همان سنتی میآزماید و تفسیر میکند که از والدیناش به میراث برده است.
اما در تربیت دینی اخلاقی، والدین همواره فضایی را برای خلاقیت و جولان آزادانه ذهن کودک گشوده میگذارند. بیش از آنکه به او آموزههای یک دین خاص را تلقین یا تحمیل کنند، به او حساسیت نسبت به سویههای معنوی عالم و روشهای فهم و ارزیابی عالمانه و همدلانه معارف دینی را میآموزند.البته در محیط خانواده هم به او این امکان را میدهند که در فضای زندگی معنوی و دینی والدین، تجربهای دست اوّل از زیست دینی و معنوی در متن یک دین خاص را بیازماید.
به این ترتیب والدین بهجای آنکه از کودکان شان نسخه دوّم خود را بسازند و آنها را تا ابد بر سر سفره نان بیات خود بنشانند، به آنها دانش و مهارتهایی را میآموزند که خود، خلّاقانه و آگاهانه به دریای خطرخیز عالم معنا درآیند و نهنگ خود را تازه تازه از آب شکار کنند.»
یکی از جنبههای مهم حد وسط طلایی این است که این حد وسط نسبت به افراد و شرایط مختلف میتواند متفاوت باشد.
از نظر شانتال موف جوهر امر سیاسی، نه اجماع که ستیز است.
بسیاری از کارگزاران و تصمیمگیرندگان به علت ناآشنایی با متغیرهای گوناگون مسائل رفتاری، با سادهانگاری راهحلهایی پیشنهاد میکنند که البته مبتنی با دیدگاه علمی نیست.
در این مقاله برخی از تأثیرگذارترین کتابهای برندهی جایزهی نوبل ادبیات را بررسی میشود که بر موضوعات متنوعی تمرکز کردهاند و در سبکهای نوآورانهای نوشته شدهاند.
افسوس که گاه نقدها و پاسخ نقدها بیشتر برای مطالعۀ موردی بیاخلاقی، بیادبی و مغالطه به کار میآیند تا برای کشف حقیقت.