سیبوک: جستارنویسی در تاریخ ادبیات غرب سنتی دیرینه است، هر چند که در میانۀ قرن شانزدهم از این شکل نوشتار شخصی به عنوان جستار یاد نمیشد و صرفاً آن را مقالات شخصی مینامیدند.
به باور تاریخنگاران عرصۀ ادبیات اولینبار نویسندهای به نام «میشل دو مونتنی» فرانسوی (۱۵۳۳-۱۵۹۲) مقالهای شخصی در قالب جستار نوشت. او در توضیح این اصطلاح نوشته بود تلاش کرده است که افکار شخصیاش را در قالب مقاله درآورد.
تعریف جستار با اینحال تا سالها و قرنها محل بحث بود، چرا که در مواقعی با مقاله یا حتی یادداشتهای شخصی همپوشانی دارد. در یکصد سال اخیر جستارهای غیررسمی که در آن نویسنده بیهیچ پردهپوشی از افکار و عقاید شخصیاش نسبت به هر سوبژکتیوهای نوشته است طرفداران بسیاری پیدا کرده است، به باور منتقدان و خوانندگان در جستار نویسنده بیهیچ پردهپوشی به خوانندهاش نزدیک میشود و به او نشان میدهد در پس ذهنش نسبت به یک موضوع شخصی یا غیرشخصی چطور فکر میکند.
بعد از میشل مونتنی که مجموعه مقالاتش را با عنوان جستار در فرانسه منتشر کرد، نفر بعدی فرانسیس بیکن، فیلسوف انگلیسی اواخر قرن شانزدهم و اوایل قرن هفدهم، بود که یک دهه بعد از مونتنی نوشتن در سبک جستارنویسی را به خوانندگان انگلیسی زبان عرضه کرد.
«جستارها»ی فرانسیس بیکن حاوی ۵۸ جستار است که هر یک در چهار یا پنج صفحه به تأمل در موضوعات گوناگونی همچون تعریف حقیقت، مرگ، انتقام، حسادت، عشق، الحاد، سفر و … میپردازد. بیکن در این مقالات بدون اینکه دنبال بررسی مدلولی این مفاهیم باشد به خوانندگانش نشان میدهد که خود او به عنوان یک متفکر در زندگی شخصی و ذهنیاش دربارۀ این مفاهیم چطور فکر میکند. اولین جستارنویسان تاریخ ادبیات تلاش میکردند تاملات ذهنیشان را با زبانی همهفهم و برخاسته از تجربیات شخصی با خوانندگان در میان بگذارند و همین رویکرد سبب میشد برخلاف آثار فلسفی، جستارها کمک کنند مفاهیم فلسفی و عمیق به زندگی روزمره راه پیدا کنند. اینکه فرانسیس بیکن دربارۀ مرگ عزیزانش چطور فکر میکند یا با مسالۀ مرگ در زندگی شخصی چطور کنار میآید برای مردمان قرن هفدهم شوکه کننده بود، چون داشتند بیواسطه با زندگی یک فیلسوف از زبان خودش آشنا میشدند و صمیمیتی را تجربه میکردند که پیشتر در مقالات با آن مواجه نشده بودند.
بعدها جستارنویسی به مراحل جذابتری رسید، وقتی «دنی دیدرو» جستاری دربارۀ روبدوشامبر کهنهاش نوشت، روبدوشامبری که سخت دلبستهاش بود. روبدوشامبر را نوکر خانه دور انداخته بود و این جستار شخصی در ستایش دلبستگی به یک روبدوشامبر یکی از شاهکارهای ادبیات و جستارنویسی در تاریخ ادبیات شد. دیدرو نوشت: «چرا آن را نگاه نداشتم؟ آن برای من ساخته شده بود، و من برای آن، به تنم میآمد و در آن آسوده بودم. زيبا و تماشایی بود. روبدوشامبر نو سفت و آهاردار است و مرا به صورت مانكن در میآورد. جایی نبود كه روبدوشامبر من به كار نيايد. … اگر كتابی را گرد و غبار میگرفت، با دامن آن پاک میكردم. هرگاه كه نوک قلمی را مركب میگرفت، باز از آن استفاده میكردم. از لكههای بزرگ آن پيداست كه چه خدمتی به من كرده است. در اين روبدوشامبر تازه، به يكی از توانگران كاهل و تنپرور میمانم.كسی مرا نمیشناسد. … من ارباب مطلق روبدوشامبر كهنه بودم و اكنون نوكر اين يکی هستم.»
این سبک ادبی هرگز از حرکت بازنایستاد، وقتی ویرجینیا وولف کتاب «اتاقی از آن خود» را نوشت یا وقتی که ناتالیا گینزبورگ کتاب «فضیلتهای ناچیز» را منتشر کرد، ادبیات به حد اعلای صمیمیت میان نویسنده و خواننده رسیده بود و این سنت ادامه پیدا کرد و به نقطهای رسید که مارتین ایمیس و سوزان سونتاگ و بعدها دیوید فاستر والاس آن را به قلههای اوجش رساندند.
جستارنویسی در ایران هم سنتی است دیرینه، در ادبیات معاصر ایران شاید بتوان از نویسندگانی همچون «جلال آل احمد» یاد کرد که با کتاب «سنگی بر گوری» دربارۀ نازایی و فرزند نداشتنش نوشت که به لحاظ بیپرده و بیواسطه حرف زدن با خوانندهاش گامی تازه بود. بعدها نویسندهای همچون «شاهرخ مسکوب» این سبک را چندین پله ارتقا داد، جستارهای او در زمینههایی همچون خاطرهنویسی یا زبان فارسی و مفاهیمی همچون دوستی و مادر خوانندگان بسیاری یافت. نویسندگانی همچون محمد قائد در کتاب «دفترچۀ خاطرات و فراموشی» نیز این سبک را بسط دادند. در عینحال داریوش شایگان از اولین روشنفکرانی بود که به جستارنویسی فارسی اعتبار بخشید. احمد شاملو، مراد فرهادپور و … نیز این سنت را ادامه دادند.
مرز میان جستار یا خاطرهنویسی و حتی مقاله بسیار باریک است و خیلیوقتها ممکن است از لفظ جستار در جای درست آن استفاده نشود و همین مساله خواننده را دچار ابهام و سردرگمی میکند. شما میتوانید در دستهبندیهای سیبوک به بخش جستار و ناداستان مراجعه کنید و با بهترین کتابهای این حوزه آشنا شوید. یکی از اصلیترین ویژگیهای مقاله این است که نویسنده در هنگام نوشتن مقاله در بطن اثر حضور ندارد و صرفا یافتههای مربوط به یک موضوع را با روشی علمی بررسی یا معرفی میکند و آنچه اهمیت دارد نه خود او و نظرات شخصیاش یا سبک زندگیاش که خود موضوع و روش تحقیق است.
در مقالهنویسی زبان هم در سطح دیگری قرار میگیرد، برخلاف جستار که متن میتواند صمیمانه نگاشته شود و نویسنده هم در آن حضور داشته باشد و از خودش و دنیای ذهنیاش بیواسطه و بدون توسل به یافتههای بیرونی بگوید. همین صمیمیت و استفاده از تمام امکانات زبان برای انتقال احساس است که جستار را تبدیل به ژانری محبوب و دوستداشتنی کرده است. با اینحال جستار هم میتواند علمی باشد، اما باز هم با مقاله فاصله دارد.
یک جستار متفاوت از یک روزنامهنگار ماجراجو خواهید خواند. کاپوشینسکی عاشق و شیفته سفر به دل بحرانها بود و در این اثر به میانة یک جنگ رفته است. روایت یک روز دیگر از زندگی به سال ۱۹۷۵ برمیگردد، چندی پس از آنکه سالازار، دیکتاتور پرتغال، سقوط کرد و حکمرانی این کشور به دست چپگراها افتاد. پس از تغییرات در این کشور، حکمرانان تازه به آنگولا و دیگر مستعمرات پیشین پرتغال حق استقلال دادند.
پس از آن، در بهار ۱۹۷۵، آتش جنگ داخلی در آنگولا شعله کشید؛ ناگهان گروههای متعددی از بومیان آنگولا مدعی قدرت و دولت و حکومت شدند، دهها گروه مسلح به جان هم افتادند و محلهبهمحله جنگی قساوتبار را رقم زدند. کاپوشچینسکی تابستان همان سال راهی این کشور شد. کتاب حاضر حاصل دوران اقامت او در آنگولاست. کتابی خواندنی که تصویری تکاندهنده از جنگ ارائه میدهد.
هفتهی چهل و چند از مجموعهی «روایت تجربه»،جستارهایی از پست و بلند تجربههای مادران امروز است. دلمشغولیهای شیرین، هراسانگیز و درخورِ تأملی که بسیاری از زنان و مردان دنیا را به هم نزدیک و پشتگرم میکند.
اگر به روایتنویسی و روایتخوانی علاقهمندید، اگر از همراهی با دیگران در تجربههای زیستهشان لذت میبرید، این کتاب را بخوانید.
آرتور کریستالْ جستارنویس، ویراستار و فیلمنامهنویس آمریکایی است. او در این کتاب جستارهای درخشانی نوشته است که تکتکشان دری است به سوی دنیاهای شخصی. او از لذتهای گناهآلود، از تنبلی و زندگی به سبک یک نویسنده و اینکه موفقیت برایش چه تعریفی دارد، نوشته است.
ریچارد فورد داستاننویس صاحبسبک آمریکایی در این کتاب سراغ پدر و مادرش رفته است و از میان این دو بودن یعنی یک سو پدرش و یک سو مادرش نوشته است. فورد شخصیترین احساساتش را برای خواننده رو کرده و البته بدون واسطه دنیایی خلق کرده که هر خوانندهای به قدر درک و دریافت شخصی از رابطه با والدین میتواند خود را در جایی از این دو جستار بیابد.
همه چیز از یک سخنرانی شروع شد، ویرجینیا وولف برای سخنرانی دربارۀ «زن و نوشتن» به دانشگاه دعوت شد، بعد از این سخنرانی بود که تصمیم گرفت این کتاب را بنویسد، از تجربۀ زن بودن و نوشتن و اینکه دردسرهای یک زن نویسنده چقدر متفاوت است. وولف با تکیه بر تجربیات خودش این موضوع را بسط داده است، از حسرت یک زن برای داشتن اتاقی برای خودش، برای نیم ساعت نوشتن با تمرکز گفته است. کتاب حاضر برآمده از تجربیات خود اوست و چنان صمیمانه نگاشته شده که بعدها در زمان اوج جنبشهای فمنیستی به عنوان یک راهنمای جامع خواندنش توصیه میشد.
فاستر والاس را با رمان مزاح بیپایان میشناسند، اما او جستارنویس قهاری نیز هست. در کتاب حاضر چند جستار از بهترینهای والاس آمده است. از جمله جستاری که دربارۀ راجرر فدرر نوشته است و جستار «آب این است» که بهعنوان یکی از درخشانترین متنها در زمینۀ فهم دیگری از آن یاد میکنند.
سوزان سونتاگ به زن چطور نگاه میکند؟ کتاب حاضر شامل چهار جستار است که سونتاگ اوایل دهۀ هفتاد نوشته است. او پرسشهای مهمی را پیش روی ما میگذارد، پرسشهایی اساسی همچون این موضوع که پیر شدن در دنیای زنان چه معنایی دارد و استانداردهای دوگانه چگونه گریبانمان را میگیرد؟ او در یکی دیگر از جستارهای این کتاب از حضور زنان در جایگاه اجتماعی بالا و دردسرهایش میگوید.
یکی از جنبههای مهم حد وسط طلایی این است که این حد وسط نسبت به افراد و شرایط مختلف میتواند متفاوت باشد.
از نظر شانتال موف جوهر امر سیاسی، نه اجماع که ستیز است.
بسیاری از کارگزاران و تصمیمگیرندگان به علت ناآشنایی با متغیرهای گوناگون مسائل رفتاری، با سادهانگاری راهحلهایی پیشنهاد میکنند که البته مبتنی با دیدگاه علمی نیست.
در این مقاله برخی از تأثیرگذارترین کتابهای برندهی جایزهی نوبل ادبیات را بررسی میشود که بر موضوعات متنوعی تمرکز کردهاند و در سبکهای نوآورانهای نوشته شدهاند.
افسوس که گاه نقدها و پاسخ نقدها بیشتر برای مطالعۀ موردی بیاخلاقی، بیادبی و مغالطه به کار میآیند تا برای کشف حقیقت.