img
img
img
img
img

جایی که فلسفه، هنر و روانشناسی به یکدیگر می‌رسند!

علی نیکویی و فائزه‌سادات صادقی

اعتماد: کاتارسیس کلمه یونانی به معنای تطهیر، تزکیه و تخلیص است. این واژه از کلمه یونانی کاتارین به معنی پاک کردن مشتق شده است و در ادامه دگردیسی‌اش از حوزه مذهب، پزشکی و سنت‌های عالمانه به مباحث معاصر تنزل کرد. در یونان باستان اعمال کاتارتیک در شعر هومر اشعار هسیود و در مکتب‌های فکری سری در دلفی به کار برده می‌شد. در نوشته افلاطون و ارسطو مفهوم کاتارسیس نقش کاملاً محوری دارد، تعریف ارسطو از سوگ‌نامه در پایان فصل ششم فن شعر و ارتباط آن با کلمات دریغ و ترس و کاتارسیس آمده است. ارسطو در فن شعر دو بار به کاتارسیس اشاره می‌کند؛ مورد اول خیلی توضیح‌دهنده نیست او به اورستس در ارتباط با تشریفات تطهیر رجوع می‌کند در مورد دوم به تعریف کاتارسیس در فن شعر می‌پردازد؛ به گفته او سوگ‌نامه، شفقت و ترس را برمی‌انگیزد و سبب تزکیه نفس انسان از احساسات و عواطف می‌شود. ارسطو می‌گوید شفقت با ترس ارتباط دارد ولی اگر ترس خیلی بزرگ باشد شفقت نمی‌تواند با آن وجود داشته باشد و به نظر می‌رسد ترس و شفقت با هم عکس‌العمل پیچیده‌ای داشته باشند و این هر دو یا به تنهایی با کاتارسیس ارتباط دارند. او بیشتر کارکرد هنر را در وجه فردی و درونی آن می‌جوید و بدین‌ترتیب آن را وسیله پالایش و تطهیر قلمداد کرده و با واژه کاتارسیس تعریف می‌کند.

همان‌طور که در معنای واژه کاتارسیس گفته شد این مفهوم در طول تاریخ، به عنوان پالایش به دو گونه کلی آیینی و پزشکی مستفاد شده است. در صورت نخست پالایش عواطف از طریق ایجاد ترس و شفقت رخ می‌دهد که نوعی استعاره است از پالایش آیینی و در تبیین دوم کاتارسیس نوعی دفع موقت عواطف شفقت و ترس تلقی می‌شود که مأخوذ از روش پزشکی است. از نیمه قرن نوزدهم از اصطلاح کاتارسیس در فلسفه ارسطو خوانشی طبی (بیشتر روانشناسانه) صورت گرفته است. در سال ۱۹۰۰ شکوفایی تازه‌ای در مفهوم کاتارسیس ایجاد شد که تاثیرات آن غیرقابل تصور بود و باعث شد این مفهوم تبدیل به اساسی‌ترین جزو نظام نوین روانکاوی شود. از تعاریف کاتارسیس با برداشت‌های درمانی می‌توان به تعاریف فروید و بروئر و شولتزها و انجمن روانشناسی امریکا اشاره کرد که هدف از آن را تخلیه کردن یا آزاد ساختن احساسات سرکوب شده یا فروخورده عنوان کرده‌اند. نظام روانکاوی فروید، الگوی رشد شخصیت و رویکردی به روان‌درمانی بود، او نگاهی تازه و افق‌های جدیدی به روان‌درمانی داد؛ توجه را به عوامل روان‌پریشی که رفتار را برانگیخته می‌کنند جلب کرد، بر نقش ناهوشیار تمرکز کرد و اولین روش‌های درمانی را برای شناختن و تغییر دادن ساختار منش اساسی فرد به وجود آورد. نظریه فروید معیاری است که بسیاری از نظریه‌های دیگر در مقایسه با آن ارزیابی می‌شوند. روانکاوی فرویدی امکانی بی‌همتا به ما می‌دهد تا آن هنگام که خودآگاهی، خود را آشکار می‌کند، به این تعارضات درونی پی ببریم. در سال ۱۹۲۰ فروید این مفهوم را که حادثه، تجاوز نامناسب نیرویی است که به صورت ویژه روی مکانیسم حفاظت اثر می‌گذارد، مطرح کرد که در آن ابزار روانی بیمار با استفاده انرژی کاتارتیک جهت غلبه بر آسیب حاصله تقویت می‌شود و فرد را وادار می‌کند به صورت وسواسی حادثه اصلی را بارهاوبارها مرور کند. فروید در کتاب مطالعاتی در باب هیستری در مورد کاتارسیس (تخلیه هیجانی) این‌گونه توضیح می‌دهد: در سیر طبیعی امور اگر تجربه‌ای بار عاطفی زیادی داشته باشد آن عاطفه یا به واسطه کنش‌های متنوع بازتاب «تخلیه» می‌شود یا به واسطه پیوند با دیگر موضوعات ذهنی آگاهانه و به تدریج و آهسته از بین می‌رود؛ اما در بعضی موارد این مساله رخ نمی‌دهد. عاطفه در وضعیتی خفه شده باقی می‌ماند و خاطره تجربه‌ای که این عاطفه به آن مرتبط است، از لوح آگاهی محو و پاک می‌شود. اگر بتوان محتوای تجربه اصلی را به همراه عاطفه توام با آن به لوح آگاهی کشاند، آن عاطفه تخلیه یا تخلیه هیجانی می‌شود و نیرویی که نشانه بیماری را حفظ کرده است دیگر عمل نمی‌کند و خود نشانه ناپدید می‌شود. روانکاوی باعث می‌شود که از هیجان به عنوان دروازه‌ای به روان مراجع و دعوت از وی برای تجدیدنظر، تجدید تجربه و پردازش هیجانات استفاده شود.

نظریات و مفاهیم مشتق شده از روانکاوی از سه طریق اصلی در هنردرمانی گنجانده شده‌اند. راه اول مربوط به چگونگی تاثیرگذاری شیوه‌ها و نظریه‌های روانکاوی بر ساختار و سازمان هنردرمانی است که شامل ایجاد و حفظ مرزهای درمانی مناسب است. دوم، نظریه‌های روانکاوی به صورت گسترده‌ای در قابل‌درک ساختن روش‌های درمانی موثر بوده است. سومین و شاید مهم‌ترین مورد روانکاوی بدون شک تاثیر زیادی در تعبیر و تفسیر تصاویر مراجعین در هنردرمانی داشته است.

زبان هنر، زبانی واقع‌نما در قالبی نمادین است، این زبان می‌تواند بخش گسترده‌ای از وجود نهانی و خیال‌پردازی‌های درونی را فعال و زندگی را گسترده و پر معنی کند. معمولاً هنردرمانی را با تخلیه و پالایش روانی یا به اصطلاح کاتارسیس می‌شناسند و آن فرآیندی است که ضمن ابراز و برون‌ریزی احساسات، بهسازی و بازسازی آن را به همراه دارد. در واقع تعارضات و مشکلات و هیجان‌های بیمار به‌گونه‌ای سازنده، تصفیه و بازیافت می‌شوند و مکانیسم‌های مفیدتر و درک سالم‌تری پیدا می‌شود. در هنردرمانی فن‌ها و روش‌هایی وجود دارد که فرد را با شیوه‌های مختلف برای مقابله و رویارویی با مشکلات توانا می‌کند. ارسطو با بیان مفهوم کاتارسیس بر نقش پالایشی هنر تاکید کرد و فروید از آن در روانکاوی به عنوان روشی موثر برای تخلیه هیجانات و رویکردی شفابخش برای درمان بهره برد. امروزه هنردرمانی با تکیه بر نظریات و مفاهیم روانکاوی و استفاده از روش‌های هنری به ابراز و برون‌ریزی احساسات و هیجانات و تجدید تجربه‌های آسیب‌زا پرداخته و آنها را به روشی سازنده و تصفیه شده تبدیل می‌کند.

منابع

۱- افهمی، رضا؛ تدین، مریم. ۱۳۹۱.هنردرمانی. نشریه کتاب ماه هنر.شماره۱۶۵. ۶۸-72

۲- آخوندی، زهرا؛ افهمی، رضا. ۱۳۹۶. جان کیج و کاتارسیس در پرتو تجربه هنرمندانه.فصلنامه کیمیای هنر.سال ششم.۲۴ . صص۵۹- ۷۴

۳- ادواردز، دیوید.۱۳۹۴.هنردرمانی خلاق: نظریه و کاربست در روان درمانی هنری. دهنوی، سعید.تهران.نشر قطره

۴- برونیوس، تدی. ۱۳۸۶. کاتارسیس . نصیری، مهدی. نشریه کتاب صحنه. (۵۸ و۵۹) . صص۳۳-39

۵- خلعتبری، غلامرضا. ۱۳۸۸. کاتارسیس.نشریه کتاب صحنه. ۶۹ . صص۱۱۲-115

۶- کری، جرالد.۱۴۰۱.نظریه و کاربست مشاوره و روان درمانی. سیدمحمدی، یحیی. تهران. انتشارات ارسباران

۷- فروید، زیگموند؛ یوزف، بروئر.۱۳۹۳. مطالعاتی در باب هیستری. سمی، سهیل. تهران. انتشارات پندار تابان

۸- لیر، جاناتان.۱۴۰۲.فروید. جعفری، مجتبی؛ طهماسب، علیرضا. تهران.فرهنگ نشرنو

۹- محمدی وکیل، مینا. ۱۳۹۶. رابطه هنر و اخلاق در فلسفه ارسطو. نشریه فلسفه. (۱) ۴۵. صص ۷۵-93

۱۰- کرامر، سون. ۱۳۹۰.آسیب‌های روحی و ارتباط آنها باروایت و کاتارسیس در ادبیات. خلعتبری، غلامرضا. نمایش .۱۴۸ . صص ۸۷-90

۱۱- گرینبرگ، لسلی اس؛ مالبرگ، نورکاتی؛ تامپکینز، میشل ای؛ ۱۴۰۰. کتاب کار با هیجان در رویکردهای درمانی روانپویشی، رفتارشناختی و متمرکز بر هیجان. سبزواری، سجاد؛ شجاعی، الهام. شیراز. نشرشواتیر

۱۲- زاده محمدی، علی.۱۳۸۸.هنردرمانی: مقدمه‌ای بر هنردرمانی ویژه گروه‌ها. تهران. نشر قطره

۱۳- Pappas, Nikolaos (۲۰۰۱) , Aristotle , in The Routledge Companion to Aesthetics, ed. by Berys Gaut and Dominic Mclver Lopes, ۱۵ – ۲۶

كلیدواژه‌های مطلب:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترين مطالب اين بخش
  اپیدمی «تنهایی مردانه»

چرا مردان بیشتر از زنان احساس انزوا می‌کنند؟

  انزوای مرد زیرزمینی

بررسی کتاب «یادداشت‌های زیرزمینی» اثر «فئودور داستایفسکی»

  انسان معیار همه‌چیز نیست

بررسی سه مغالطه‌ی حال‌گرایی و نسبی‌گرایی اخلاقی

  مصلح مسلح یا مصلح قرارداد؟

مهم‌ترین پروژه فکری فیرحی ناتمام ماند.

  همه معمولی هستیم

ما وارد تاریخ شده‌ایم و دیگر منتظر نمی‌مانیم که درباره ما بنویسند.