۱- استاد دکتر ژاله آموزگار بیتردید از مفاخر امروز فرهنگ کشور ما هستند. حجم پژوهش و نوشتههای ایشان در قالب مقاله و کتاب و سخنرانی در موضوع فرهنگ و تاریخ و ادب و اسطورهشناسی و زبانشناسی ایرانی، چنان است که یک تنه، چند گام تتبع و تحقیق در این رشتهها را به پیش راندهاند. این همه جدای از سالها تدریس و تربیت شاگردان در دانشگاه و بیرون از دانشگاه است.
میخواستم شنیدهای از استاد ژاله آموزگار را نقل کنم که فکر کردم مطلع کلام را به ذکری از ایشان متبرک کنم که وجودشان برای فرهنگ ایرانی بسیار ارزشمند و به واقع بدون جایگزین است. این عرایضی که کردم با موضوع این یادداشت بیارتباط هم نیست. استاد ژاله آموزگار معمولا نقلی از زندهیاد دکتر احسان یارشاطر را در کلاسها و سخنرانیها و نوشتههایشان میآورند که مضمونش چنین است: «مرگ سایه خطاپوشی دارد.» یعنی ما معمولا عادت داریم که فقط مناقب و خوبیهای مردهها را به یاد آوریم و از ذکر بدیها و خطاهایشان چشم میپوشیم. به همان نسبت، در ذکر خوبیها و کارهای خیر آدمهای زنده یا خساست به خرج میدهیم یا در صورتیکه نفعی داشته باشد، هزار اغراق و زیادهروی میکنیم.
«سایه خطاپوش مرگ» گاهی از یاد ما میبرد که احتمالا متوفی صفات بدی هم داشته، عملکردش خان و مان عدهای را به خطر انداخته یا ویران کرده یا حداقل موجب تشویش خاطر عدهای از خلایق شده و خواب و آرام را از چشمشان ربوده. چنین است که در یادبود متوفی معمولا از تعابیری چون پدری مهربان، همسری فداکار، فرشتهای دلسوز و انساندوست و … استفاده میکنیم.
۲- فرهنگ ما که محصول تاریخ پرفراز و نشیبمان است، هزار برگ زرین دارد. ایرانی در طول حیات چند هزارساله خود، سختیهای بیشماری را متحمل شده، پایه بسیاری از مواهب متمدنانه بشر امروز – بیتعصب و اغراق – در سرزمین مادری ما گذاشته شده است. کمتر به سرزمین و اقوام دیگر تاخته و خونریزی کرده، سرزمین خشک و برهوتش را با تلاش و سختی و تدبیر و عقل تا به امروز رسانده و هزار فضیلت دیگر هم دارد که در آثار نویسندگان غیر ایرانی منعکس شده. مثل همه ملل دیگر در کنار هزار فضیلت و خوبی، ملت ما هم صفات بد و ناصواب هم دارد. تملق و اغراق و دروغگویی درباره اشخاص قدرتمند و ثروتمند یا هر کس دیگری که میتواند سودی به ما برساند یا ما باید از شرش ایمن شویم، در ما به کمال پیدا میشود. این خصوصیت ویژه امروز و دیروز ما نیست و در طول تاریخ ما همواره وجود داشته است. البته ایرانی، وقتی که مشغول مدح و ثنای اشغالگران و حکام جور و عمله ظلمه بوده تا از گزندشان در امان بماند، همزمان مشغول خالی کردن زیر پایههای تخت آنها هم میشده تا زودتر از شرشان خلاص شود. این هم از آن نکات طنزآمیز تاریخ ماست. ما به ظاهر رابطهای عاشقانه با حکام جور و امثالشان پیدا میکردیم و در عین حال چنان نفرتی از آنها در دل میپروراندهایم و چنان مترصد فرصتی برای نابودی آنها مینشستهایم که هیچ کینهور و کینهتوزی به پای ما نمیرسیده. در عین حال مدحش را به کلام سحرانگیز فارسی در قالب قصاید آبدار و قطعات زیبا چنان میسرودهایم که ممدوح ظالم و بیخبر از خوشی عرش را سیر میکرده و با اطمینان از صحت عملش و وفاداری رعیتش به تباهکاریاش ادامه میداده است.
۳- خواندن تاریخ برای همه بسیار مهم است. تاریخ چشم ما را به آینده باز میکند. آنها که تاریخ میخوانند و «درک تاریخی» پیدا میکنند، میدانند که نباید خطایی مرتکب شوند که نام آنها به بدی در تاریخ ثبت شود، چون این ثبت چنان با سند برابر است و چنان دلایل مستحکمی برای سیاهیاش پیدا میشود که دیگر به هزار«آب زمزم و کوثر» هم سفید نخواهد شد. کسی که تاریخ میخواند، ولو آدم عادی مثل من و شما، میداند که نباید در زندگی دیگران تاثیر بدی از خود به جا گذارد، نباید با کاری مسیر حیات فردی یا افرادی را به سمت بدی و نیستی تغییر دهد. خواندن تاریخ و پیدا کردن درک تاریخی برای همه خوب و مفید است و برای حاکمان لازم و واجب.
چرا مردان بیشتر از زنان احساس انزوا میکنند؟
بررسی کتاب «یادداشتهای زیرزمینی» اثر «فئودور داستایفسکی»
بررسی سه مغالطهی حالگرایی و نسبیگرایی اخلاقی
مهمترین پروژه فکری فیرحی ناتمام ماند.
ما وارد تاریخ شدهایم و دیگر منتظر نمیمانیم که درباره ما بنویسند.