اعتماد: دو، سه ماه گذشته، لابهلای کتابهای دیگر، هر وقت فرصت کردم، سطرهایی از جلد اول روزها، خاطرات زندهیاد استاد محمدعلی اسلامی ندوشن را هم خواندم. جلد اول دیروز سهشنبه ۴ اردیبهشت ماه به پایان رسید. همین ابتدا بنویسم که متاسفانه چاپ کتاب تمام شده و هر چه گشتم، پیدا نشد. جلد اول را از دوستم امیرحسین خداپرست امانت گرفتم، اما بعد از خواندن چند سطر دریافتم کتابی نیست که بشود یکباره آن را خواند و باید مزهمزهاش کرد. ناچار کتاب دوستم را پس دادم و نسخه اینترنتی آن را تهیه کردم. این را هم بگویم که از چند سال پیش راجع به این کتاب شنیده بودم و مترصد فرصتی بودم که آن را بخوانم، اما فرصت نشده بود تا اینکه دوست دیگرم محمد صادقی -نویسنده مطلب بلند این صفحه- بعد از اینکه یکی از یادداشتهای شخصیام را خواند، گفت تو باید لااقل جلد اول روزها را بخوانی و این پیشنهاد خوشایند آتش اشتیاق من را شعلهور کرد.
بدون اغراق در این چند ماه که خوانش جلد اول طول کشید، بخشها و تکههای زیادی از آن را برای دیگران خواندم یا از صفحه عکس گرفتم و فرستادم. مثل خیلیها، من هم به خواندن خاطرات و یادداشتهای روزانه آدمهای نامدار علاقهمندم و با شوق و اشتیاق آنها را میخوانم. برخی از این کتابها جزو ماندگارترین کتابهایی است که خواندهام: روزها در راه از شاهرخ مسکوب، شرح زندگانی من عبدالله مستوفی، اعترافات ژان ژاک روسو، اعترافات آگوستین، حدیث نفس حسن کامشاد و… شک ندارم که «روزها» از محمدعلی اسلامی ندوشن به این فهرست اضافه شده است. بسیاری از بزرگان درباره اهمیت و خوبی این کتاب نوشتهاند تا جایی که برخی این کتاب را جامعترین اثر دکتر اسلامی ندوشن خواندهاند.
جلد اول کتاب روزها از جهات بسیاری اثری فوقالعاده حایزاهمیت و خواندنی است. اول از همه باید به نثر زیبا و شگفتانگیز آن اشاره کرد. در برخی جاها قلم استاد اسلامی ندوشن بسیار شگفتانگیز میشود. بیخود نیست که نجف دریابندری، نویسنده و مترجم فقید نثر اسلامی ندوشن را یکی از بهترینها در روزگار ما میخواند. قلم سحار اسلامی ندوشن در توصیف طبیعت زیبای ایران و تاثیری که در وجودش بهجا گذاشته، معجزه میکند. این چند سطر را بخوانیم: «بیابان، انباز و ملازم آسمان بود، گویی دنباله همان آسمان بود که دامن غبرائیش بر خاک کشیده باشد. آبی ملول که در روز، ذرات نور خورشید آن را گردآلود نشان میداد و در شب به مینای ناب بدل میگشت، مالامال بود از ستاره، نزدیک به زمین که چون من به پشت میخوابیدم و به آن چشم میدوختم، مانند کاسه فیروزهای معلقی مینمود، با خالهای مشعشع. چقدر این آسمان عجیب و این بیابان برهوت در ساختن روح ایرانی نقش داشتهاند خدا میداند.» (روزها جلد اول، صص ۱۰۱-100).
وجه دیگر اهمیت کتاب روزها، توصیف روستا و زندگی روستایی است. آنطور که سهراب یزدانی، پژوهشگر برجسته تاریخ معاصر، در کتاب ارزشمند روستاییان و مشروطیت ایران نشان داده، ایران در اوایل قرن بیستم «جامعهای کشاورزی بود و نیمی از ایرانیان در مناطق روستایی میزیستند و اقتصاد کشور وابسته به محصولاتی بود که آنها تولید میکردند.» با وجود این پژوهشها و تحقیقات درباره جامعه روستایی ایران بسیار اندکشمار است، اگرچه برخی نویسندگان دلسوز و باسواد مثل استاد زندهیاد، محمد ابراهیم باستانی در آثار فراوانی چون حماسه کویر و استاد جواد صفینژاد در آثاری چون «بنه: نظامهای زراعی سنتی در ایران» در زمینه زندگی روستایی و کشاورزی آثار خواندنی و مهمی پدید آوردهاند. در جلد اول کتاب روزهای استاد اسلامی ندوشن، تصویری کامل و جزیینگر از جنبههای متعدد زندگی روستاهای کویری ایران ارائه شده است. از این حیث آن را میتوان یک اثر مردمنگارانه خواند که در آن درباره همه چیز زندگی یک روستایی، از زمان حیات تا مرگش مطالبی دست اول و توصیفاتی دقیق ارائه شده است. گزارش اسلامی ندوشن از برگزاری مراسم محرم و صفر، زندگی مردم در ماه رمضان، شیوه برگزاری عروسی، سفرهای روستاییان به عتبات عالیات و شهرهای اطراف، خورد و خوراک آنها، کسب و کارشان، نظام طبقاتی روستا، مناسبات روستا و شهر و… بسیار دقیق و شیواست.
بالاخره باید از وجه اعترافگونه کتاب یاد کرد. محمدعلی اسلامی ندوشن در این کتاب صادقانه و بیریا، درونیترین و عمیقترین احساسات و عواطف خود را شرح داده و از این جهت کتاب اثری مدرن و نوگراست و به آثاری چون خاطرات خواندنی هوشنگ مرادی کرمانی با عنوان «شما که غریبه نیستید» میماند.
به دیگر سخن روزها، هم شعر است، هم رمان، هم گزارشی مردمنگارانه و هم تاریخ اجتماعی و از پایین زندگانی مردمانی که معمولا در آثار تاریخی رایج ربط و نشانی از آنها دیده نمیشود. اسلامی ندوشن خود متعلق به خانوادهای است که اصطلاحا دستشان به دهانشان میرسیده و در مقایسه با اکثر روستاییها، وضع اقتصادی نسبتا خوبی دارد، اما این باعث نشده که از زندگی فرودستان غافل شود و با تیزبینی و هوشمندی، زندگی فقیرانه و محروم ایشان را توصیف کرده. درباره روزها بسیار بیشتر از این میتوان نوشت و مثلا به نکاتی اشاره کرد که سالها پیش مرحوم زندهیاد استاد غلامحسین یوسفی در مقالهای با عنوان «در آینه روزها» در مجله نشر دانش (سال ۱۳۶۵) به آنها توجه کرده است، مثل اصطلاحات و تعابیر بدیع کتاب یا بیان عشق و علاقه نویسنده به فرهنگ و ادبیات ایرانی و… اما مجال اندک و بهتر است خوانندگان خود همت کنند و سراغ کتاب بروند، با این امید که به زودی چاپ تازهای از آن منتشر شود. در غم ما روزها بیگاه شد/ روزها با سوزها همراه شد// روزها گر رفت گو رو باک نیست/ تو بمان ای آنکه چون تو پاک نیست (مولوی).
زامبیها چگونه وارد دنیای ما شدند؟
به مناسبت زادروز بیژن جلالی
او در آینه خودخندی شخصیتهای دایی جان ناپلئون خودش را میبیند و در حقیقت به خود وجودیاش میخندد.
مگر میشود فرهنگ این کشور را تنها با دو سطر اینجا در «فیسبوک» و سه سطر آنجا در توییتر و تلگرام ارتقا داد؟
شوروی آدامس را سرگرمی کاپیتالیستی تلقی میکرد.