فرادید: کتاب «انسان و سمبُلهایش» اثر کارل یونگ، آخرین کتابی بود که او پیش از مرگ روی آن کار کرد. یونگ برخلاف تمام آثار دیگرش، در این اثر، مخاطب عام را هدف قرار داد و از استفاده از اصطلاحات تخصصی اجتناب کرد تا دیدگاههایش را به زبان ساده بیان کند. یونگ با امکان دسترسی بیشتر به ایدههایش، محبوبیت زیادی پیدا کرد و افکارش تا به امروز تأثیرگذار باقی مانده است.
داستان چگونگی شکلگیری کتاب «انسان و سمبلهایش» نه تنها جذاب است، بلکه نماد روشی است که او قصد دارد خوانندگانش را به سوی آن هدایت کند. همانطور که جان فریمَن در مقدمه کتاب نوشته: «منشاء این کتاب به قدر کافی عجیب هست تا توجه ما را به آن جلب کند و به علاوه این منشاء ارتباط مستقیمی با محتوای کتاب و هدف آن دارد.» «انسان و سمبلهایش» کتابی است درباره خوابها که خودش هم از یک خواب سرچشمه گرفته است.
درباره کتاب
«انسان و سمبلهایش» نخستین بار سال ۱۹۶۴ منتشر شد. این کتاب از طریق مطالعه نمادپردازی خوابها، دنیای ناخودآگاه را کاوش میکند و خواننده معمولی را به سفری خارقالعاده در میان کهنالگوها، مارها، پیکرهای سایهوار و دایرههای رنگارنگ هندویی و بودایی میبرد.
یونگ استدلال میکند که ناخودآگاه فقط دنیای زیرین منحصر به فرد روان فردی ما نیست، بلکه در سطح عمیقتر، ما یک ناخودآگاه جمعی مشترک داریم. او ادعا میکند که علیرغم فیلسوفانی که وجود ناخودآگاه را با وجود شواهد روانشناختی گسترده انکار میکنند، این دیدگاه در واقع دلالت بر وجود دو «سوژه» (یا ذهنیت) در درون هر فرد انسانی دارد. به گفته او: «این یکی از نفرینهای انسان مدرن است که بسیاری از مردم از این شخصیت تجزیهشده رنج میبرند» (یونگ، ۱۹۶۴).
هدف اصلی انسان و «سمبلهایش» این است که با ترجمه زبان نمادینی که ناخودآگاه برای بیان خود در خوابها از آن استفاده میکند، کانال ارتباطی بین خواننده و ناخودآگاه او شود. این کتاب پنج بخش دارد که نخستین بخش آن را کارل یونگ نوشته: «نزدیک شدن به ناخودآگاه». باقی بخشها را همکاران یونگ نوشتهاند. جوزف ال. هِندِرسون «اسطورههای باستانی و انسان مدرن» را نوشت و راههای مختلفی را بررسی میکند که از طریق آنها، اساطیر باستان بر زندگی روانی مدرن ما اثر میگذارند. ماری لوئیز فون فرانتس در مورد فرآیند فردیت نوشته است. در بخش چهارم، آنیلا جافه راههایی را توضیح میدهد که از طریق آنها، از نمادها در هنر تجسمی برای برقراری ارتباط با ناخودآگاه استفاده میشود. سرانجام جولان ژاکوبی بخش پایانی کتاب را با عنوان «نمادها در تحلیل فردی» نوشته است. یونگ تمام بخشها را پیش از مرگش در سال ۱۹۶۱ تایید کرد.
داستان «انسان و سمبلهایش» سال ۱۹۵۹ آغاز شد، زمانی که جان فریمن، روزنامهنگار برجسته، با کارل یونگ در خانهاش در سوئیس برای یک برنامه تلویزیونی بیبیسی به نام «چهره به چهره» مصاحبه کرد. این مصاحبه بسیار موفقیتآمیز بود و مخاطبان کنجکاو زیادی از جمله ولفگانگ فوگس، مدیر Aldus Books را به خود جذب کرد. به گفته فریمن: «در واقع فوگس خالق انسان و سمبلهایش است»، چون او انتشار کتاب را آغاز کرد (یونگ، ۱۹۶۴). فوگس تحت تأثیر ایدههای کارل یونگ قرار گرفت و افسوس خورد که چرا افکار او جز برای دانشگاهیان متخصص در دسترس عوام نیست. بنابراین، از فریمن خواست یک بار دیگر به خانه یونگ برود و این بار از او بخواهد کتابی کوتاه برای خوانندگان غیرمتخصص بنویسد اما یونگ نپذیرفت و فریمن با ناامیدی فراوان به لندن بازگشت. اما داستان به همین جا ختم نشد.
صندوق پستی یونگ پر از نامههای افرادی شد که مصاحبه او را در بیبیسی تماشا کرده بودند. این نخستین باری بود که یونگ چنین علاقه فراوانی از سوی افراد غیرمتخصص میدید که در غیر این صورت با او تماس نمیگرفتند. اگرچه این عامل اصلی ترغیب او به نوشتن کتاب بود، آنچه که سرنوشت «انسان و سمبلهایش» را تغییر داد یک خواب بود. یونگ خواب دید در یک فضای عمومی ایستاده و به جای اینکه در دفترش با دانشگاهیان و روانپزشکان صحبت کند، با عموم مردم در حال گفتگو درباره افکارش است. مهمتر از همه، او در خواب احساس کرد که مخاطبان جدیدش او را درک میکنند.
فوگس که از پاسخ منفی یونگ ناامید نشده بود، بعداً پیشنهاد خود را دوباره با یونگ مطرح کرد و این بار موفق شد رضایت او را جب کند. با این حال یونگ دو شرط گذاشت: اولاً کتاب را با گروهی از نزدیکترین پیروانش بنویسد و ثانیاً، اصرار داشت جان فریمن بین آنها و ناشران هماهنگیهای لازم را انجام دهد و مطالب را ویرایش کند. جان فریمن به عنوان خواننده معمولی به نویسندگان «انسان و سمبلهایش» کمک کرد. هرگاه به متنی برخورد میکرد که آن را درک نمیکرد، نویسندگان متوجه میشدند آن قسمت برای عموم مردم نیز قابل درک نخواهد بود. در پایان این همکاری، «انسان و سمبلهایش» نخستین کتابی بود که روانشناسی یونگ را با عبارات بسیار ساده معرفی میکرد. این کتاب میراثی از خود به جای گذاشت که کارل یونگ را در دنیای مدرن هم ماندگار کرد.
بسیاری از کارگزاران و تصمیمگیرندگان به علت ناآشنایی با متغیرهای گوناگون مسائل رفتاری، با سادهانگاری راهحلهایی پیشنهاد میکنند که البته مبتنی با دیدگاه علمی نیست.
در این مقاله برخی از تأثیرگذارترین کتابهای برندهی جایزهی نوبل ادبیات را بررسی میشود که بر موضوعات متنوعی تمرکز کردهاند و در سبکهای نوآورانهای نوشته شدهاند.
افسوس که گاه نقدها و پاسخ نقدها بیشتر برای مطالعۀ موردی بیاخلاقی، بیادبی و مغالطه به کار میآیند تا برای کشف حقیقت.
توصیههای جان هایدر برای تربیت رهبران مقتدر و عاقل
نگاهی به ترجمهی جدید «غرور و تعصب»