اطلاعات: غم درگذشتِ منوچهر کدیور، غمی رازآلود است؛ غمی که با تاریخ ایران پیوند دارد؛ غمی شبیه تراژدی ایرانی بودن؛ سرشار از شکوه و حکمت و زیستن در حزن و حیرت.
تصویر منوچهر کدیور در ذهنِ سه نسل از مردم فارس و بسیاری از ایرانیان، تصویری از خردمندی، آزادگی و شکیبایی است. او نقشی مجسم از عناصر فرهنگ ایرانی، به خصوص فرهنگ فارس بود. هم نشانههایی از حکمت بزرگان فارس، مثل سعدی و حافظ در او مییافتی، هم روشنبینی بزرگانی چون محمد مصدق و مهدی بازرگان.
کدیور در فهم تاریخ ایران کم نظیر بود، تاریخ تحولات اجتماعی ایران معاصر را مثل زندگی شخصی خود به یاد داشت و آنها را با تمامی جوانبشان تحلیل می کرد.
پیری بود راهطیکرده و سردی و گرمی روزگار را از دهه 20شمسی چشیده. کدیور پس از عمری معلمی و فعالیت جتماعی-فرهنگی در فسا و شیراز در دوره پایانی عمر، بیش از سه دهه را صرف پژوهش و نگارش تجارب عمر خود و نسل خویش کرد. تاریخ ایران معاصر بر منوچهر کدیور و بیشتر همنسلان وی خوش ظاهر نشد.
کدیور متعلق به نسلی بود با اندیشههای بزرگ که چراغها افروختند، اما در مسیر فرسایش قرار گرفتند و به انجامی که در ذهن و ضمیر داشتند، نرسیدند. او معلم نسلی اندککام و ناکام بود. نسلی که به بصیرت و تسلّی و نستوهی نیاز داشت و او ماهرانه چنین نقشی ایفا میکرد.
در تک تک جملات وی عشق به ایران، نوازش جوانان و اشاره به بلندیهای فرهنگ و فکر را احساس میکردی. کدیور تمامی رویدادهای تاریخ ایران معاصر را مانند زندگی خود عمیقاً تجربه کرده بود و تجارب ناکام آن را با گوشت و استخوان خود زیسته بود؛ اما از گروه مردانی بود که نشستن و نالیدن را برنمیتافت. در کلمات او خرد و مهر و راستی به طریقی شگفت با هم درآمیخته بودند.
اگر مانند بسیاری از ایرانیان در جستجوی شکوه فرهنگ ایرانی، ناامید از جهان کنش جمعی، در جستجوی بزرگان و تکستارگان بودی، منوچهر کدیور نمونه ای ممتاز بود. در آثار کدیور شکوه و سوز درهم آمیخته است. هم از تاریخ فارس و بزرگان ایران زمین و دوران شکوه میگفت و هم از شکستها و افولها.
غم درگذشتِ منوچهر کدیور، غمی رازآلود است؛ غمی که با تاریخ ایران پیوند دارد؛ غمی شبیه تراژدی ایرانی بودن؛ سرشار از شکوه و حکمت و زیستن در حزن و حیرت.
مروری بر هستیشناسی در شعر بیژن نجدی
از «رستم و سهراب» تا «اُدیپوس»
سروکله زدن با رمانهای ادبیات روسیه بدون درگیر شدن با اسامی شخصیتهای فراوانی که در کتاب حاضر هستند، غیرممکن است.
هم خودمان و هم بسیاری از اطرافیانمان به شکلهای مختلف درگیر این اختلالات و مشکلات هستیم.
دوگانگی درونی داستایفسکی زندگی بدون خدا را از نزدیک بررسی میکند تا به نفع خدا استدلال کند.