img
img
img
img
img
پرویز شاپور

مرگ، دستمزدِ عزراییل!

امید مافی

اعتماد: درست مثل کودک خردسالی که نوشانوشِ لالایی و سرود همین حالا سرخوشانه وارد گاردن پارتی شده. این تشبیه قابل تاملی است که «عمران» پیش از هماغوشی با خاک از کاریکلماتورهای ماندگار پرویز شاپور داشته. نویسنده‌ای طناز و بذله‌گو که بی‌مبالغه، در بهره‌مندی از کلمات ولخرجی نکرد و جماعت بی‌حوصله را با چند کلمه سر ذوق آورد. شریک زندگی «فروغ» که پیوسته می‌گفت: به زندگی ادامه می‌دهم تا از مخارج خودکشی شانه خالی کنم، با آن هیمنه خاص و آن موهای بلندِ مجعد، اگر نای از نفس تهی نمی‌کرد، این روزها میلاد صد سالگی‌اش را با دریغ و دردِ دوری از خاطرات اُخرایی‌اش جشن می‌گرفت. چه جشنی… 
پدر معنوی کاریکلماتور، واژه‌ای که نخستین‌بار خالقِ مدایح بی صله برای سطرهای منزّه و شعف‌انگیز شاپور برگزید، برای آنکه در دفترچه قطور ادبیات مدرن به نامی نامیرا بدل گردد، تا واپسین دم، دست از کلام شورانگیز نکشید و با تکیه بر ناحساب‌ترین حروف، به قدر حساب، کرانه‌های مه‌گرفته دنیا را به سُخره گرفت. او که با کاریکلماتورهای خود، پایین آمدن درخت از گربه (!) را به تصویر کشید و معتقد بود آب‌تنی ماهی‌ها یک عمر طول خواهد کشید، سال‌ها در مجله توفیق با نام مستعار «کامی» و «مهدخت» ستون‌های آکنده از تبسم را با تک‌جملات ِ حیات‌بخش خویش آذین بست و بعدها در «خوشه» به دست راستِ بامداد بدل شد. 
مردی که قلبش را با قلب‌های دیگران میزان می‌کرد و جهانِ رنجور را تا هنگامه کوچ ابدی‌اش به مضحکه گرفت، هرگز برای طی کردن پیچاپیچ راه‌های ناهموار، به لودگی متوسل نشد و نخواست ادبیاتِ نجیب را به باد استهزا بگیرد. 
هنرمندی محبوس در خویش که خودنویسش را از آفتاب پر می‌کرد تا پایان عمر نه شعر بلند سرود و نه جانِ بی‌آزرم خود را به داستان‌های سوررئال پیوند زد. او با کوتاه‌گویی و کوتاه‌نویسی کلکسیون احساساتِ مخاطبانش را مملو از لبخندهای ماندگار نمود و هزار هزار کهکشان ستاره به توهم و تخیلِ جهانِ پرآشوب سنجاق کرد. 
شاپور پس از جدایی از زنی در آغاز فصلی سرد، برای ادامه زندگی به سطرهای موجز بسنده نمود و چراغ‌های خانه کوچکش را دیگر روشن نکرد تا با یاد لبخندهای نارنجی ساکنِ اسیرِ ظهیرالدوله، رویاهای گمشده‌اش را در غبار جست‌وجو کند. همو که با ردای یک مطایبه نویس ابژکتیو، چشم در چشم هیزِ روزگار، تداعی‌کننده ملاحت و ظرافت در ذهن‌های روشن بود و از زیر پوست کلمات با آدم‌های پیرامونش سخنی دگرگونه گفت. 
پرویز شاپور، قریب به ۲۵ سال پیش در اتاقی دلباز و رو به بوستان در بیمارستانِ آن سوی «شیخ هادی» از بند تعب خلاص شد، در حالی که چند اسکناس مچاله، عطری نیمه پر، بُرس کوچک پلاستیکی و بلیت خط واحد در ساک کوچک اندوهگینش بر جای مانده بود. مردی که سایه‌اش را مدیون خورشید بود و اینگونه می‌اندیشید که فریاد زندگی در سکوت گورستان ته‌نشین می‌شود، روزگاری در وصف حالِ نزار خویش با طعنه و کنایه اینگونه نوشته بود: 
از وقتی کلیه‌ام سنگ آورده، از جوی که می‌پرم شکمم صدای جغجغه‌ای را می‌دهد که در بچگی داشتم… حالا فهمیده‌ام که زندگی بدون مرگ یک قدم هم برنمی‌دارد. https://tasvir.yektanet.com/media/iframes/7mp/14hH/1a4l/c8dc9b6c11cb4e70adf37280bcf4f804.html?click_url=https%3A%2F%2Fck.yektanet.com%2Fb%2Fclick%3FVERSION%3D2%26impression%3D7XNkEB0GikOdldT%252BvG37BM4SB2ymmXg2TtK6vgTm2a9AxuwvH9isoB4w3WDKq2zlbJb5xczooFtF5Z5pBh6oUhdAGhHA%252F673UeNxZy2Y4YhabeQyRcRHbHVmnn6B4%252FzeLkf8YTcPl1eW1SlKNUvGyiXSg7oLLKfqNtGe7faWAPm8ebcCseLA2pPZFx4cmdeL8zYKXecBvKAlr2jmCnzBe3ANcprhksM86Z0awReiXUeusmc3tHbDwoxL2Bc%252Fiy6YDS1sx29LlZNZgurZqTYQDnGHZw8CrT73XLvtLO3VGyMZ0rMthdvB6xONNjl2QjxtwOs%252FHnEg2XA2rsDR57pvEqTg94fN7LgWmW98R4FdYjxpcS63QHd7KZM9nJX2zKEM4estcfUAf4y7Z2pG%252FXuMipJJuAtejL7QgUSemNm%252FsoNwmPzF4oTWS0F8eOvew5ibVmZLjuSDsw47h5iY4v87E4T3TTnKdch62ZQvKNK2oWteFGp8gpdrG7Kbdxy0zA%252BUg%252BgIDZ%252FTi6U%252F2sI3RxhiC2h3y14QLTWSsSYEdhAj7Fs%253D%253AMS8lz6hKyGeS3cIpzal6wa4JqnK%252BwzZjjvv4e2ykoqwV%252BW%252Fbr%252FoTPUkjBq0wCYl9pLUDS%252F%252FsXyHblzj1mAf%252FmuBuzjYOC%252BalYfwKjYkT52I9RvPOxhZKofFSDdAQVON6zUps7SxHsrRejrkJYOxABUSOZ5DAFrGaFDO9y01Md0%252Be6YpsGD1EeiLAFRT%252FTkODI84Y5SvRL4KmLgTGTg7SAxnHoo03ljtdnmLgEkZ6JmTxyYSj1Z1VVFpTiDzNvLK8nrQOoFM2O3%252BDoMCZ2SXrejQWPKw0%252FUFBxKjCDk9b9Hc9skBGc7on1A4x9ZUm0mqS7k%252BfAcNzrSdDiYHGmaiJag%253D%253D%26redirect%3Dhttps%253A%252F%252Fmybrandstat.com%252FLandingPages%252Fnanehotel%252F%26ab

كلیدواژه‌های مطلب: برای این مطلب كلیدواژه‌ای تعریف نشده.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترين مطالب اين بخش
  شاعری در حضور پروانگی‌های مقدس

مروری بر هستی‌شناسی در شعر بیژن نجدی

  تراژدی و اشتباهات؛ در داستان‌های اساطیری

از «رستم و سهراب» تا «اُدیپوس»

  راهنمای اسم در ادبیات روسیه

سروکله زدن با رمان‌های ادبیات روسیه بدون درگیر شدن با اسامی شخصیت‌های فراوانی که در کتاب حاضر هستند، غیرممکن است.

  بلایی که گوشی‌های هوشمند و شبکه‌های اجتماعی بر سرمان آورده‌اند

هم خودمان و هم بسیاری از اطرافیانمان به شکل‌های مختلف درگیر این اختلالات و مشکلات هستیم.

  داستایفسکی و پرسشی که تمام عمر از آن رنج می‌برد

دوگانگی درونی داستایفسکی زندگی بدون خدا را از نزدیک بررسی می‌کند تا به نفع خدا استدلال کند.